تروریست‌هایی که مهار نشدند، تفنگدارانی که گریستند

افشاگری تفنگدار نیروی دریایی امریکا اما گمانه‌زنی‌ها درباره دست‌داشتن خود امریکا در سازمان‌دهی حمله انتحاری در میدان هوایی کابل را بسیار فراتر از حدسیات و تحلیل‌های رسانه‌ای می‌برد و تایید می‌کند که امریکایی‌ها مظنونان بمب‌گذاری را دیده بودند و درباره مشخصات آن‌ها نیز اطلاعات استخباراتی کافی در اختیار داشتند؛ اما هیچ کاری برای جلوگیری از حمله نکردند.

تایلر وارگاس اندروز؛ تفنگدار سابق دریایی که در بمب‌گذاری انتحاری در میدان هوایی کابل زخمی شد در کمیته روابط خارجی کنگره امریکا جزئیات دلخراش آن حمله را روایت کرد.

در آن حمله ۱۷۰ غیرنظامی افغان و ۱۳ نظامی امریکایی کشته شدند.

اندروز گفت که او ساعاتی پیش از آن حمله بمب‌گذارها را دیده بود، مشخصات‌شان با شرحی که دستگاه‌های اطلاعاتی امریکا ارائه کرده بودند همخوانی داشت؛ اما آن‌ها هرگز دستوری برای هدف گرفتن مظنونان دریافت نکردند.

او که چند بار به گریه افتاد گفت که به عقیده او نحوه خروج از افغانستان «یک فاجعه» بود و فقدان مسئولیت‌پذیری در قبال آن غیرقابل قبول است.

یک سخنگوی وزارت دفاع امریکا اما گفته که بررسی قبلی پنتاگون درباره آن حمله انتحاری نشان داد که مهاجمان پیشاپیش شناسایی نشده بودند.

یک افسر بازنشسته دیگر هم گفت که امریکا در حال ساختن وجهه‌ای بد از خود در زمینه تنها گذاشتن متحدان و دوستانش از جمله در افغانستان و همچنین کردهای سوریه است.

او گفت: امریکا ممکن است افغانستان را رها کرده باشد؛ اما افغانستان امریکا را رها نکرده‌است.

این نخستین نشست از سلسله نشست‌های کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا درباره ارزیابی ابعاد گوناگون خروج فاجعه‌بار نیروهای امریکایی از افغانستان بود؛ خروجی که به یکی از فجایع عظیم دیگر در تاریخ پرالتهاب افغانستان طی چند ده سال اخیر انجامید.

تفنگدار سابق نیروی دریایی امریکا در جریان این نشست، چند بار به گریه افتاد. او دیگر یک نظامی بی‌روح نبود که مانند یک ربات فاقد احساس انسانی، صرفا از دستور مافوق یا دکمه کنترل‌اش پیروی کند و مأمور اجرای بی‌قید و شرط دستوری باشد دریافت می‌کند. او در جایگاه یک انسان قرار گرفت، با تمام احساسات، عقل، عواطف و واکنش‌های انسانی نه یک نظامی خشک و بی‌اراده و فرمان‌بردار.

تایلر وارگاس اندروز همچنین بر رخدادهایی شهادت داد که پیش از این، هرگز افشا نشده بود؛ اما حتی در همان زمان هم بسیاری از تحلیل‌گران نتیجه گرفتند که امریکا از جزئیات حمله تروریستی مرگبار در میدان هوایی کابل، خبر داشت؛ اما عمدا کاری نکرد؛ شاید به این منظور که با آن حمله، قصد داشت از ازدحام غیرقابل کنترل جمعیت بکاهد و فشار شدید سیل متقاضیان خروج از کشور را که به یک بحران عظیم انسانی تبدیل شده بود، مهار کند.

یکی از نشانه‌هایی که در آن زمان، مورد استناد و استدلال منتقدان قرار گرفت، صدور هشدار حمله تروریستی از سوی سرویس‌های جاسوسی امریکا و انگلیس، ساعت‌ها پیش از وقوع آن بود. این به معنای آن بود که اگر امریکا و انگلیس در عقب آن کشتار مهیب و فاجعه‌بار قرار نداشتند، می‌توانستند به گونه‌ای عمل کنند که دست‌کم از شمار تلفات کاسته شود.

افشاگری تفنگدار نیروی دریایی امریکا اما گمانه‌زنی‌ها درباره دست‌داشتن خود امریکا در سازمان‌دهی آن حمله را بسیار فراتر از حدسیات و تحلیل‌های رسانه‌ای می‌برد و تایید می‌کند که امریکایی‌ها مظنونان بمب‌گذاری را دیده بودند و درباره مشخصات آن‌ها نیز اطلاعات استخباراتی کافی در اختیار داشتند؛ اما هیچ کاری برای جلوگیری از حمله نکردند.

نکته دیگر در آن زمان این بود که علیرغم ادعای امریکا مبنی بر کشته شدن ۱۳ نظامی امریکایی در آن حمله، هیچ شاهدی بر این ادعا ارائه نشد. تحلیل‌گران گمان بردند که امریکا برای پنهان نگه‌داشتن نقش خود در سازمان‌دهی آن حمله، به دروغ ادعا کرد که نظامیان خودش نیز کشته شده‌اند؛ این در حالی است که بعدا نه عکس‌هایی از انتقال اجساد آنان به امریکا منتشر شد و نه تصاویری از جریان تشییع و تدفین‌شان.

با شهادت تفنگداران امریکایی در مجلس نمایندگان امریکا اما مشخص شد که چیزی فراتر از یک بی‌مسئولیتی وجود داشته‌است؛ نوعی جنایت و تعمد در کشتار عقده‌مندانه و جنایتکارانه مردم بی‌دفاعی که به دلیل هراس از پیامدهای فاجعه عظیمی که خیانت امریکا و مزدوران محلی دست‌نشانده آن پدید آورده‌ بود به نحو ترحم‌انگیزی برای فرار از کشورشان تقلا می‌کردند.

امریکا در عین حال، مرتکب یک فاجعه دیگر نیز شد و آن قتل عام ۱۰ عضو یک خانواده در مرکز کابل به نام انهدام موتر بمب‌گذاری داعش بود که در آن دست‌کم ۷ کودک دو تا ۱۲ ساله نیز کشته شدند؛ کودکانی زیبا، شاد و مستعد که هیچ گناهی نداشتند جز این‌که در افغانستان به دنیا آمده بودند و کشورشان زیر اشغال ده‌ها قدرت استعماری بود.

به این ترتیب، ۲۰ سال اشغال کشور به بدترین و فاجعه‌آمیزترین شیوه ممکن به پایان رسید و همان‌گونه که یک افسر بازنشسته دیگر هم گفت: امریکا در حال ساختن وجهه‌ای بد از خود در زمینه تنها گذاشتن متحدان و دوستانش از جمله در افغانستان و همچنین کردهای سوریه است.

با این حال، به تعبیر درست او «امریکا ممکن است افغانستان را رها کرده باشد؛ اما افغانستان امریکا را رها نکرده‌«؛ زیرا پیامدهای فجایع و جنایاتی که امریکا در افغانستان پدید آورد، همچنان ادامه دارد و بی‌تردید ایالات متحده باید هزینه آن را بپردازد؛ اما نه فقط به اشک‌های تفنگدارانش…

مطالب مرتبط