سرور دانش و عصیان علیه خود
سرور دانش که پس از خیانت غنی، فروپاشی نظام و پناهندگی تحقیرآمیز در نیوزیلند، کاملا به حاشیه رانده شده و از صحنه سیاست کشور حذف شده، با پیوستن با شورای عالی نجات در صدد بازگشت به صحنه است. او میخواهد دیده شود؛ زیرا حزب خانوادگی و بیانیههای فیسبوکیاش نتوانست به تحقق این هدف کمک کند.
سرور دانش؛ معاون پیشین اشرفغنی که در نیوزیلند در تبعید به سر میبرد، در اعلامیهای گفته است که او و تشکلی که اخیرا ایجاد کرده، به شورای مقاومت چهرههای سیاسی علیه طالبان پیوسته است.
در اعلامیهای که «حزب عدالت و آزادی افغانستان» به رهبری او منتشر کرده، آمدهاست که سرور دانش؛ رییس این حزب در نشست هیأت رئیسه «شورای ملی مقاومت برای نجات افغانستان» در ۲۴ حمل شرکت کرده و «از این بعد تلاش خواهد کرد که به عنوان یک عضو فعال در ائتلاف بزرگ شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان به مبارزات و فعالیتهای خود ادامه دهد.»
چهرههای سیاسی و جهادی در تبعید در کشورهای مختلف از طریق شبکه مجازی زوم جلسات خود را برگزار کردهاند.
در آستانه سال نو خورشیدی این شورا در جلسهای آنلاین بر «افزایش فشار» بر طالبان برای گفتگو، «تشکیل دولت انتقالی به مدت دو سال» و گشایش دفتر رسمی سیاسی این تشکل در خارج تاکید کرد.
این در حالی است که سرور دانش تا زمانی که به عنوان معاون دوم اشرفغنی کار می کرد، هیچگونه انتقاد و مخالفت با او را برنمیتافت. بر فساد و فاشیزم و سیاستهای فاشیستی و قومگرایانه او سرپوش میگذاشت و در برابر مخالفان و معترضان دولت فاسد غنی که از راه جعل و تزویر و تقلب و تغلب، قدرت را غصب کرده بود و آشکارا اصول و مفاد صریح همان قانون اساسی را به طور گسترده نقض میکرد که سرور دانش نوشته بود، از سخیفترین، زنندهترین و موهنترین ادبیات و تعابیر استفاده میکرد.
آقای دانش که از قوم هزاره نمایندگی میکرد، خود از نزدیک شاهد بود که چه ستمها و سرکوبهایی که علیه این قومیت مظلوم از سوی رژيم سرکوبگر و پشتونیست غنی اعمال میشد؛ اما حتی یکبار لب به اعتراض باز نکرد و در برابر اراده غنی و تیم فاشیست او برای تضعیف و تحقیر یک قومیت متمدن و نقض آشکار حقوق انسانی و مزایای مشروع شهروندی آنان نایستاد.
سرور دانش میدید و میدانست که در پشت پرده قدرت، چگونه فاشیزم به طور سیستماتیک عمل میکند و در این میان، کدام جریانهای سیاسی، اجتماعی، قومی و مذهبی، بیش از دیگران قربانی میشوند؛ اما برای حفظ جایگاه فاقد صلاحیت خود، محافظهکاری حقارتبارش را به نهایت رساند و بر قلب و قلم و زبان و ضمیرش مهر سکوت زد.
او حتی در برابر مطالبات مشروع و مدنی مردم نیز یا سکوت میکرد و یا به نیابت از غنی و دستگاه فاسد او به مخالفت برمیخاست. آقای دانش میدید که تبعیض وجود دارد، سرکوب اعمال میشود، کشتار صورت میگیرد، محرومیت یک سیاست سیستماتیک علیه برخی از جریانهای قومی است و از پیشرفت و تعالی و رشد خودانگیخته یک قوم، عمدا و با تمام توان، جلوگیری به عمل میآید و حرکتهای مدنی و مسالمتآمیز آنان نیز به وحشیانهترین و خونبارترین شیوههای ممکن، سرکوب میشود؛ اما همچنان در کنار غنی ماند، تا آخر از او حمایت میکرد و حفظ حقارتبار یک کرسی بیصلاحیت را به کار مؤثر برای تغییر سیاستهای ستمگرانه ارگ قدرت، استقرار عدالت و قانون و دسترسی برای همه مردم افغانستان به آن ترجیح داد.
سرور دانش حتی با این مطالبه مشروع که نوع نظام سیاسی کشور باید به یک همهپرسی ملی گذاشته شود و مردم خود انتخاب کنند که آیا نظام ریاستی مطلوب است یا جمهوری پارلمانی یا فدرال، به طور آشکار مخالفت میورزید؛ چون غنی همانگونه میخواست.
اینک اما او به «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» پیوسته؛ جریانی که از سوی رهبران سیاسی عمدتا مخالف دولت غنی، تشکیل شده و نگاه محوری آن نیز این است که غنی یک خاین ملی است که به آنان از پشت خنجر زد و کشور را در یک معامله قومی به طالبان، تسلیم کرد.
به این ترتیب، سرور دانش که پس از خیانت غنی، فروپاشی نظام و پناهندگی تحقیرآمیز در نیوزیلند، کاملا به حاشیه رانده شده و از صحنه سیاست کشور حذف شده، با پیوستن با شورای عالی نجات در صدد بازگشت به صحنه است. او میخواهد دیده شود؛ زیرا حزب خانوادگی و بیانیههای فیسبوکیاش نتوانست به تحقق این هدف کمک کند؛ پس او مجبور شد هزینههای بیشتری بپردازد تا بهتر به چشم بیاید؛ اما این هزینهها بسیار سنگینتر از آن است که او تصور میکند؛ زیرا او با این اقدام، علیه خودش، گذشته و کارنامه سیاسی و مواضع صریح خویش در دوران کار به عنوان معاون غنی، قیام، کودتا و عصیان کردهاست و مردم به خوبی به یاد دارند که او برای طی این مسیر از کجا به کجا رسید؛ این نگاه مردم، بیتردید آثار زیانباری بر آینده سیاسی آقای دانش خواهد داشت.