روز سقوط؛ خیانت متحدان، فرار رهبران، مردم هراسان

بخش‌هایی از کتاب «بازگشت طالبان: افغانستان پس از خروج امریکایی‌ها» نوشته حسن عباس؛ استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن که به تازگی از سوی انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است. این متن از سوی اسدالله جعفری (پژمان) ترجمه شده و برای نخستین بار در خبرگزاری افق منتشر می‌شود.

طالبان پس از دو دهه اقدامات وحشیانه در یک حالت اضطراری، به گونه‌ پیروزمندانه و فاتحانه در 15 آگِست 2021 میلادی، بی هیچ مانعی و بدون وقفه وارد شهر کابل شدند. در حالی که دفتر ریاست جمهوری افغانستان خالی از سکنه شده بود و اعضای کابینه آن در هیچ نقطه آن‌جا یافت نمی‌شدند. طالبان بدون شلیک هیچ گلوله‌ای به معنای واقعی کلمه به ساختمان‌ها و تأسیسات دولتی که اکثریت‌شان سوار بر موتورسایکل‌ بودند وارد شدند.

در ابتدا آن‌ها در ورودی شهرهای بزرگ افغانستان منتظر بودند تا بتوانند به تعهد خود در مذاکرات دوحه‌ قطر مبنی بر این‌که فرصتی واقعی برای گفتگوی بین‌الافغانی بود را عملی کنند.
حتی در آستانه‌ سقوط شهر کابل، سخن‌گوی گروه طالبان در یک رشته توییت نوشت: «امارت اسلامی به تمام نیروهای خود دستور داده است که به ورودی دروازه‌های کابل بایستند و سعی نکنند که وارد شهر شوند». این یک لحظه‌ نمادین و یک نقطه عطف عظیم بود، نه تنها برای گروه طالبان؛ بلکه برای بسیاری از جنبش‌های ستیزه‌جوی اسلامی در سراسر جهان که در زمان‌های آینده از این رویداد الهام خواهند گرفت.

برای اکثریت افغان‌ها، حتی چند ماه قبل از این روز شوم و مصیبت‌آور، این رخداد غیرقابل تصور و بی‌مفهوم بود.
آن‌ها [طالبان] در این دیدگاه و ماجرا تنها نبودند. حتی استخبارات ایالات متحده امریکا تا اواسط ماه جولای 2021 میلادی، سرعت پیش‌روی طالبان را به شدت دست‌کم گرفت. حتی آن‌ها خطر تسلط قریب‌الوقوع کابل را توسط طالبان بسیار پایین ارزیابی کردند. تا آن زمان، طالبان بسیار به آرامی، اما مطمئناً در حال مذاکره برای هموارکردن مسیرهای خود به سوی کابل، بستن قراردادها، احیای اتحادیه‌های قبیله‌ای و القای رعب و وحشت در هر جایی‌که لازم می‌شد، بودند. آن‌چه که غیرمنتظره، ناخواسته و غیرقابل انکار بود، واقعیت تلخ اکنونی است که به چهره همگان خیره شده بود.

دولت سرگردان، سرگشته و بهم‌خورده‌ کابل با پخش زنده تلویزیونی در پیش چشمان جهان و جهانیان سقوط کرد؛ زیرا نهادهای دولتی یکی پس از دیگری متلاشی شدند و این متلاشی شدن باعث ترس و هرج و مرج در میان مردم افغانستان شد. اکثریت قابل ‌توجه پایگاه‌های دفاعی ولایت‌ها در سراسر افغانستان یا تسلیم طالبان شده بودند و یا هم در یک «جنگ شکست‌خورده» برای دفاع از قلمروها و مناطق خود می‌جنگیدند. مراکز مهم شهرها و مناطق – از جمله ولایت‌های قندهار، هرات، قندوز و مزار شریف- در زمان ورود طالبان به شهر کابل از قبل تحت کنترل طالبان قرار داشتند. این رویداد مثل صحنه‌هایی از یک فیلم ترسناک بود – تعلیق، پیش‌بینی و انتظار طاقت‌فرسا غیرقابل تحمل بود.

درخواست جو بایدن؛ رئیس جمهور ایالات متحده امریکا از رهبران افغانستان به تاریخ 10 آگست برای اتحاد و «مبارزه برای ملت و مردم خویش» به طوری قابل‌ پیش‌بینی شنیده نشد و ناشنیده ماند. وقتی که دولت بایدن متوجه این غفلت شد، دیگر خیلی دیر شده بود.

برای گروه طالبان این دستاورد یک پیروزی معمولی نبود؛ بلکه یک پیروزی کاملاً قابل توجه و به نوعی تقریباً غیرقابل‌باور نیز بود. گذشته از این، آن‌ها سال‌های متوالی با یک کابل مدبر، ماهر و توانا که توسط یک ائتلاف نظامی قدرتمند بین‌المللی به رهبری ایالات متحده امریکا حمایت می‌شد، مقابله کرده بودند. اکنون با خروج نظامیان ایالات متحده در آخرین روزهای پایانی خود، صعود طالبان کاملاً تضمین شده و غیرقابل‌ انکار بود.

با این ‌وجود، پیش‌روی سریع‌ نظامیان طالبان در سراسر کشور به همان اندازه‌ که برای ناظران بین‌المللی حیرت‌آور بود؛ بلکه گیج‌کننده و نفس‌گیر هم بود. گزارش‌های موفقیت طالبان در جبهات نظامی و جنگ در سراسر کشور پوشیده و پنهان نبود؛ اما به ندرت کسی سقوط سریع‌ شهر کابل را به دست طالبان پیش‌بینی می‌کرد. در پاسگاه‌های طالبان، در آن حوالی‌ها آرامش حکم‌فرما بود – و فقط ایمان به آرمان مقدس آن‌ها تقویت می‌شد.

شکی نیست که کابل برای این تغییر ناگهانی و دراماتیک آماده نبود. دولت اشرف غنی در سطوح مختلفی شکست‌خورده بود و در حال دست و پازدن بود؛ اما با طالبان در یک چوکی می‌نشستند و در یک کاسه نان می‌خوردند. به آرزوی یک افغانستان دموکراتیک و مدرن، زنانی‌که دوشادوش مردان کار می‌کردند و دختران جوانی‌که به مکاتب و مدارس می‌رفتند؛ ولی اکنون همه‌ این‌ها مانند یک رویا در عالم خواب می‌ماند – رویاهایی که دیگر مخدوش شده است.

هنگامی که گروه طالبان به طرف کاخ ریاست جمهوری افغانستان در حرکت بودند، جهان و جهانیان این رویداد را در یک حالت شوک از صفحات تلویزیون‌های خود به تماشا نشسته بودند. جاده‌ها و خیابان‌های منطقه سبز کابل که سفارت‌خانه‌ها و دفاتر سازمان‌های بین‌المللی را بسیار به گونه‌ امن و مستحکم در خود جای داده بود، ملیشه‌های طالبان بدون اینکه با هیچ مقاومتی مواجه شوند، می‌دویدند. بسیاری از این ساختمان‌ها در روزهای اخیر و برخی از آن‌ها ساعاتی پیش از ورود طالبان به شهر کابل بسیار به سرعت تخلیه شده بودند. نیروهای ارتش و پولیس افغانستان با وجودی که آموزش دیده بودند، مجهز بودند و ده‌ها میلیون دالری که به خاطر استحکام روی آنان مصرف شده بود- دلیل عدم حضورشان بسیار واضح بود. حتی از روی عصبانیت هم یک گلوله از سوی آن‌ها به صورت هوایی شلیک نشد.

در واقع، بسیاری از پرسنل امنیتی افغانستان قبل از پیش‌روی طالبان در شهر لباس غیرنظامی پوشیده بودند و یا هم فرار کرده بودند یا به امید تخلیه توسط ایالات متحده یا توسط یکی از متحدان ناتو به سوی فرودگاه کابل می‌رفتند. در همین‌حال، جنگ‌جویان طالبان در حالی که تفنگ بر شانه‌ها انداخته بودند و سرانجام وقت خود را برای تصرف پاسگاه‌ها و بازرسی‌های امنیتی در سراسر کابل هدر هم ندادند. این چیزی است که آن‌ها در طول سال‌ها ثابت کرده بودند که واقعاً در کارشان مهارت دارند. طالبان به هنر نصب سد در معابر و ایجاد ایست‌های بازرسی در امتداد بزرگراه‌های اصلی و جاده‌های روستایی تسلط یافته بودند و ماهانه میلیون‌ها دالر از رانندگان و مسافران اخاذی می‌کردند. همین‌گونه مهارت‌ها بود که در حال حاضر برای ایجاد یک دولت، به نام «دولت طالبان» تاثیرگذار بوده است.

بسیاری از افغان‌هایی که احساس درد، درماندگی و سرخوردگی می‌کردند، در عین‌ زمان، تغییر جهت و موقعیت دادند، چشم‌اندازی‌ که در تاریخ افغانستان چندان غیرمعمول هم نیست. در واقع، روزگار ناامیدانه نیاز به اقدامات ناامیدانه دارد و این اقدامات فقط حکایت از شدت وضعیت و ترس از دل مردم و ملت دارد؛ اما برای برخی‌ها، چنین اقدامات ناامیدانه به معنای یک «خیانت غم‌انگیز» است. به راستی، آن‌ها [مردم] ابتدا نه تنها از سوی رهبران سیاسی خویش؛ بلکه از سوی حامیان غربی نیز احساس خیانت کردند که به نظر می‌رسیدند این آدم‌ها پشت پردۀ کابل با گروه طالبان معامله کرده‌اند. وقتی خبر رسید که رئیس جمهور اشرف غنی در آستانه سقوط قریب‌الوقوع کابل توسط گروه طالبان به گونه‌ بسیار بی‌شرمانه از کشور فرار کرده است. با این ‌وجود، حسِ رهایی کشور از سوی دولتمردان بیش‌تر و گزنده‌تر شد. اشرف غنی با ادعاهای مکرر و احمقانۀ خود که مدعی بود تا آخر داستان در کنار مردم افغانستان خواهد ماند.

برای تمام کسانی ‌که هنوز امیدی برای نجات افغانستان داشتند، ناامیدی بدترین چیزی بود که در انتظار آن‌ها بود. اگرچه او در سقوط این شرف و عزت تنها نبود. در این سفر شرم‌آور او را بسیاری دیگر از رهبران افغان به دلیل اختلافات قومی و سیاسی نیز همراهی کردند؛ اما آن‌ها حداقل زمان کافی برای دفاع از کابل پایتخت این کشور را داشتند یا می‌توانستند برای دفاع از همان چیزی که همیشه ارزش‌های مبارزه را به آن نسبت می‌دادند و مبارزات مناسبی را مدیریت می‌کردند. هرچند که در این بحبوحه حامد کرزی؛ رئیس جمهور پیشین افغانستان و عبدالله عبدالله؛ رئیس اجرائیه ثابت کردند که از این قاعده مستثنی و محترم هستند.

نگرانی‌ها و مصیبت مردم عادی افغانستان از همه ناراحت‌کننده و غم‌انگیزتر بود؛ زیرا آن‌ها از ترس و وحشت در خانه‌های خود پنهان شده بودند و نمی‌دانستند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. به نظر می‌رسید که تمامی دنیا علیه مردم افغانستان بود و با فرار رهبرشان [اشرف غنی] احساس می‌کردند که کاملاً در مخروبه‌ها رها شده‌اند. مردم هیچ‌کسی را نداشتند که به سیمای آن‌ها نگاه کنند و هیچ‌کسی را نداشتند که به آن‌ها کمک کند. تنها یار و یاور آن‌ها وحشتناک‌ترین واقعیت عدم اطمینان بود و دیگر بس.

در حالی ‌که شایعات تخلیه توسط نهادهای خارجی مانند شعله‌های آتش گسترده شده بود هزاران نفر با هر امکاناتی که می‌توانستند برای فرار از کشور به سمت فرودگاه کابل هجوم می‌بردند.

یأس و ناامیدی به یک صحنۀ دلخراش مبدل شده بود. برخی‌ها جهت برداشت پول‌های خود به سوی بانک‌ها می‌دویدند – صحنه‌ای که از یک سردرگمی و هرج و مرج شدید حکایت داشت. تصاویری موجود است که واقعاً یک فاجعه‌ آشکار را به تصویر می‌کشد. همان عکس‌های غم‌انگیز منتشرشده در رسانه‌های اجتماعی از افرادی بودند که در هواپیمای در حال حرکت چسپیده بودند و به طرز غم‌انگیزی پس از برخاست هواپیما جان‌های‌ خود را از دست دادند. این صحنه یکی از آن لحظه‌ها در تاریخ بود – جایی‌که انگار روزگار به نقطۀ پایان رسیده بود و روز رستاخیز بود.

طالبان از زمان توافق در سال 2020 میلادی، به بهترین شکل از فرصت‌های پیش‌آمده استفاده کرده بودند تا به صورت استراتژیک زمینه‌ای را برای معامله با قبایل در سرکوب و محاصره کابل فراهم کنند. تمام توان طالبان معطوف بر غلبه علیه تشکیلات‌ سازمانی حکومت غنی بود که اراده‌ مبارزه را از دست داده بود. بنابراین، انتظار می‌رفت که نخبگان سیاسی در کابل هرچه‌قدر هم متعصب و بلاتکلیف بودند، برای بقای خود علیه طالبان به مبارزه بپردازند؛ اما این‌طور هم نشد که نشد.

ماروین واینبام، محقق امریکایی متبحر در جنوب آسیا در گفتگویی با من، با بصیرت خوب پیش‌بینی کرد که «طالبان درک کرده‌اند، نه برای بحث در مورد اختلافات؛ بلکه در تلاش برای سرنگونی دولت به میز مذاکره آمده‌اند تا جهت رسیدن به خواسته‌های‌ خود موافقت کنند».

حقیقت تلخ این است که نیروهای امنیتی افغانستان از زمان توافق دوحه در سال2020 میلادی به شدت تضعیف و بی‌روحیه شده بودند که این روند منجر به شکاف‌هایی شد و این شکاف‌ها فقط باعث افزایش قدرت طالبان در افغانستان گردید. ارتش افغانستان توسط ارتش ایالات متحده آموزش‌ دیده بود و به شدت به پیمان‌کاران خارجی و پشتیبانی هوایی آن‌ها وابسته بود؛ اما اکنون زمانی فرارسیده بود که ارتش افغانستان ناامید و همچنین بی‌خبر از آن پشتیبان از دست رفته بود. برای بسیاری از سربازان ارتش، اکنون انتخاب بین مرگ و زندگی بود: یا تسلیم می‌شدند و یا هم کشته می‌شدند. بنابراین، آن‌ها زندگی را انتخاب کردند، این به آن معنی بود که طالبان در حال حاضر می‌توانند دست خود را روی ماشه‌های تجهیزات نظامی و سلاح‌های غربی بگذارند.

انواع فساد نیز ظرفیت نیروهای امنیتی افغانستان اعم از ارتش ملی و پولیس ملی را از بین برده بود. پایگاه‌های حمایتی اشرف غنی که (در ابتدا هم خیلی بزرگ نبود) روز به روز تنگ‌تر و کوچک‌تر می‌شد. در این اوضاع بسیاری از عوامل کمک‌کنندۀ دیگر نیز وجود داشته است. به عنوان مثال، درک تصمیم ایالات متحده امریکا برای برنامه‌ریزی آخرین مرحله‌ خروج نیروهایش در فصل تابستان سخت بود، زمانی که طالبان به صورت فوق‌العاده فعال و متحرک هستند. برخلاف فصل زمستان که هوای سرد، ظرفیت طالبان را برای عملیات‌های آزاد کاهش می‌دهد. تنها خبر مثبت در آن شرایط این بود که در جریان تصرف شهرهای مهم مانند هرات، قندهار و مزار شریف توسط طالبان در نیمه اول ماه آگست، هیچ گزارشی از خشونت، کشتار، اسارت مقامات افغانستان و یا اعدام‌های گسترده گزارش نشد.

در نهایت، سربازان پیاده نظام طالبان در این شهرها آشکاراً بیدادگری نکردند به شیوه‌ای سازمان‌یافته و تا حدودی محتاطانه عمل می‌کردند. به نظر می‌رسید که طالبان بر علاوه‌ ارائه‌ احساس آرامش به ساکنان کابل، می‌‌خواستند از هرج و مرج و وحشت نیز جلوگیری کنند. در نهایت، صبح روز 15 آگست 2021 میلادی بود که یکی از سخن‌گویان گروه طالبان حتی بیانیه‌ای را در فضای مجازی منتشر کرد که در آن چنین نوشته بود: «از آن‌جایی‌که کابل شهری بزرگ و با جمعیت زیادی است، مجاهدین امارت اسلامی قصد ورود به زور و اجبار را ندارند؛ بنابراین، مذاکرات برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت با طرف‌های مقابل جریان دارد».

حسن عباس؛ نویسنده، محقق و استاد برجسته روابط بین‌الملل در مرکز مطالعات استراتژیک جنوب شرق آسیا در دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن دی‌سی است. عباس به عنوان مشاور ارشد در مرکز هواشناسی دانشگاه هاروارد در امور بین‌الملل و همچنین در انجمن آسیایی نیز فعالیت می‌کند. کارهای تحقیقاتی فعلی وی بر ساختن روایت‌هایی برای مقابله با افراط‌گرایی سیاسی و دینی، اصلاحات حاکمیت قانون در کشورهای در حال توسعه متمرکز است. آقای حسن عباس نویسنده کتاب‌های متعدد از جمله «احیای طالبان، وارث پیامبر زندگی علی بن ابی‌طالب و انحراف پاکستان به سوی افراط‌گرایی» است.

مترجم: اسدالله جعفری(پژمان)

مطالب مرتبط