اوکراین نمونه اروپایی جنگ افغانستان؟
سرگئی لیپووی؛ جنرال ارشد روسیه میگوید که این احتمال وجود دارد که اوکراین به افغانستان دوم تبدیل شود.
سرگئی لیپووی که ریاست هیات رییسه افسران روسیه را به عهده دارد، اخیرا گفت که اوکراین با ادامه وضعیت کنونی میتواند به افغانستان دوم تبدیل شود.
او همچنین گفت که امریکا علاقه خود را به اوکراین از دست خواهد داد و بر چین و تایوان تمرکز میکند.
او افزود که اگر اوکراین حملات ناموفق داشته باشد، دیگر حمایت امریکا در کار نخواهد بود.
جنرال سرگئی لیپووی تاکید کرده که اوکراین از وضعیت آگاه است و هر کاری را برای نشان دادن اقدامات فعال خود انجام میدهد تا حمایت غرب و امریکا از بین نرود.
جان سوپکو؛ بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان نیز پیش از این گفته بود که اشتباهات امریکا در افغانستان نباید بار دیگر در اوکراین تکرار شود.
خوزه مانوئل آلبارس؛ وزیر خارجه اسپانیا هم ابراز امیدواری کرده که درگیری به درازا نکشد و اوکراین به افغانستان دوم تبدیل نشود.
با این حال، هیچ تضمینی وجود ندارد که جنگ اوکراین در کوتاهمدت مهار شود و یک فاجعه مهیب دیگر این بار در اروپا، چشمانداز صلح و امنیت جهانی را به خطر نیاندازد.
واقعیت این است که جنگ اوکراین از همان روزهای نخست به سرعت از یک درگیری منطقهای به یک بحران جهانی، تغییر ماهیت دارد و قدرتهای بزرگ وارد نبردی استراتژيک بر سر مدیریت جهان شدند.
رهبران روسیه نیز متوجه این واقعیت هستند و به همین دلیل بارها اعلام کردهاند که در اوکراین، جنگ میان روسیه و «رژيم کییف» نیست؛ بلکه این جنگ میان شرق و غرب، روسیه و ناتو است.
از سوی دیگر، قدرتهای غربی هم تحت تاثیر جوسازیهای امریکا به سرمایهگذاریهای سنگین و بیپروا بر این جنگ، رو آورده و پیوسته بر آتش تنشها و درگیریها میدمند.
به عنوان نمونه به تازگی، آلمان که در میان قدرتهای اروپایی از همه محافظهکارتر بود و منافع بزرگ اقتصادی و روابط درهمتنیدهتر سیاسی با مسکو داشت، به تازگی اعلام کرده که یک بسته کمک نظامی به ارزش نزدیک به سه میلیارد یورو را در اختیار کییف قرار میدهد.
انگلیس هم از عزم خود برای تحویل موشکهای دوربرد به اوکراین خبر داده و امریکا نیز تاکنون میلیاردها دالر تسلیحات نظامی، موشک و تجهیزات استراتژيک دیگر به اوکراین ارائه کردهاست.
افزون بر این، اوکراین به مرور از موضع تدافعی خود فاصله میگیرد و با راهاندازی عملیاتهای بحثبرانگیز، عمدتا نمایشی، سیاسی و تبلیغاتی، عمق خاک روسیه را آماج قرار میدهد، سلبریتیها، روزنامهنگاران و بلاگرهای مدافع جنگ در روسیه را ترور میکند و حتی یکبار در تلاشی ناکام برای حمله پهپادی بر کاخ کرملین اقدام کرد که تهدیدی وجودی برای امنیت ملی روسیه محسوب میشود و ظرفیت گسترش جنگ را چندین بار افزایش میدهد.
همه اینها نشانگر آن است که طرف غربی این جنگ، هیچ ارادهای برای دستيابی به صلح ندارد و به نظر میرسد که استراتژیستهای غربی تصور میکنند که اکنون زمان مناسب برای ضربه زدن به روسیه و مهار بلندپروازی مسکو برای تصرف موقعیت راهبردی واشنگتن در رهبری معادلات بینالمللی است.
از سوی دیگر، روسیه نیز با درک این واقعیت، روابط راهبردی خود را با چین توسعه داده تا دو ابرقدرت شرقی، با همافزایی نیروی نظامی و قدرت اقتصادی خود، امریکا و متحداناش را شکست دهند و تغییرات مورد نظر خود را در عالیترین سطح رهبری جهانی، اعمال کنند.
تمرکز امریکا بر مساله تایوان نیز چینیها را ترغیب میکند که در کنار روسیه، علیه غرب بایستند و اجازه ندهند که تلاش اردوگاه لیبرال دموکراسی برای نجات خود و باقیماندن در رأس هرم رهبری جهان به نتیجه برسد و موفق شود.
روسیه و چین نیز درست به اندازه امریکا تغییرات راهبردی در مناسبات بینالمللی را دریافته و خود را برای جهان پساامریکا آماده میکنند.
آنها در عین حال میدانند که امریکا و متحداناش تا آخرین لحظه و با تمام توان برای بقا تقلا خواهند کرد و به همین دلیل، انتقال قدرت از غرب به شرق، هرگز آسان و کمهزینه نخواهد بود و آنچه در اوکراین جریان دارد و احتمالا فردا در تایوان هم شعلهور خواهد شد، تنها بخشی از این هزینهها خواهد بود.
با این حساب، اوکراین از نظر غرب، یک میدان جنگ است؛ یک قربانی کوچک برای هدفی بزرگ؛ بنابراین حتی اگر اوکراین به افغانستان دوم تبدیل شود، از دید غربیها برای تحقق هدف بزرگتر آنها یعنی شکست پروژه روسیه و چین برای تغییرات کلان در معادلات جهانی، هزینه زیادی نیست.