روسیه، طالبان و خطر سقوط به دام امریکا

یکی از مسائل نگران‌کننده، خطر افتادن روسیه به دام فریب‌های امریکاست؛ زیرا به باور شماری از کارشناسان، طالبان یک جریان ماهیتاً امریکایی است که توسط امریکایی‌ها ایجاد شد، توسط امریکایی‌ها حمایت شد، توسط امریکایی‌ها به قدرت رسید، توسط امریکایی‌ها از قدرت ساقط شد و بار دیگر توسط امریکایی‌ها به قدرت بازگشت.

سراج‌الدین حقانی با سفیر و نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان درباره مسائل امنیتی افغانستان و منطقه گفتگو و از اقدام اخیر روسیه برای تعلیق طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی روسیه، قدردانی کرد و آن را گامی مهم در امر پذیرش «واقعیت‌های سیاسی» افغانستان خواند.

در این دیدار همچنین درباره گسترش روابط اقتصادی و تجاری و توسعه روابط دوجانبه گفتگو و بر افزایش تعامل متقابل امنیتی و تجارتی تاکید شد.

وزارت خارجه طالبان هم اعلام کرده که روسیه آماده پذیرش نماینده دیپلماتیک این گروه در سطح سفیر است. امیرخان متقی گفت سفیر این گروه به زودی به مسکو معرفی خواهد شد.

نه حذف نام طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی و نه پذیرش سفیر رسمی طالبان از جانب مسکو، اقدامی عجیب، غیرقابل انتظار و منحصر به فرد محسوب نمی‌شود. پیش از این، چندین کشور دیگر در منطقه و جهان نیز اقداماتی مشابه انجام داده و روابط خود با طالبان را گسترش داده‌اند.

با این حال، چرا تصمیمات و اقدامات اخیر روسیه و دیدارهای دوجانبه میان مقامات مسکو و کابل تا این اندازه مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته و تحلیلگران، کارشناسان و فعالان رسانه‌ای آن را مورد تمرکز ویژه قرار می‌دهند؟

واقعیت این است که روسیه یک ابرقدرت بلامنازع است و این چیزی است که تصمیمات و اقدامات این کشور را به خودی خود مهم می‌سازد و تاثیر آن تنها محدود به روابط دوجانبه مسکو و کابل نیست؛ بلکه پیامدها و تاثیرات آن، ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی پیدا می‌کند. درست به همین دلیل است که حذف نام طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی روسیه و به دنبال آن، اعلام این خبر که روسیه و طالبان در حاشیه کازان فروم یک نشست بزرگ برگزار خواهند کرد توجه بسیاری را برانگیخت.

به دنبال آن، تقویت دیدارهای دوجانبه میان طالبان و روسیه و اعلام این خبر که مسکو به زودی سفیر رسمی طالبان را خواهد پذیرفت بر دامنه بازتاب‌های تصمیمات اخیر روسیه افزود.

در این میان اما نباید فراموش کرد که علی‌رغم این‌که تصمیمات روسیه پیش از این از جانب شماری دیگر از کشورها از جمله چین نیز اتخاذ شده و به خودی خود نباید عجیب و شگفت‌انگیز به نظر برسد؛ اما یک موضوع دیگر نیز هست که تغییر رویکرد و سیاست روسیه در قبال طالبان را با اهمیت می‌سازد و در کانون توجه قرار می‌دهد و آن نگرانی‌های گسترده درباره پیامدهای این سیاست‌هاست.

یکی از مسائل نگران‌کننده، خطر افتادن روسیه به دام فریب‌های امریکاست؛ زیرا به باور شماری از کارشناسان، طالبان یک جریان ماهیتاً امریکایی است که توسط امریکایی‌ها ایجاد شد، توسط امریکایی‌ها حمایت شد، توسط امریکایی‌ها به قدرت رسید، توسط امریکایی‌ها از قدرت ساقط شد و بار دیگر توسط امریکایی‌ها به قدرت بازگشت.

شاید یکی از دلایل سیاست خارجی محتاطانه روسیه در قبال طالبان در تمامی دوره‌های گذشته نیز همین امر بوده است؛ اما در حال حاضر، سران سیاسی و امنیتی مسکو به این نتیجه رسیده‌اند که طالبان را به مثابه یک واقعیت انکارناپذیر در افغانستان به رسمیت بشناسند و با آن روابط گسترده‌تر برقرار کنند.

این شاید در گام نخست در راستای منافع ملی و اهداف راهبردی روسیه در افغانستان، منطقه و جهان قرار داشته باشد؛ اما آیا این همان چیزی نیست که امریکا نیز می‌خواهد؟

به عبارت دیگر، امریکایی‌ها در تلاش هستند تا طالبان همچنان در قدرت باقی بمانند، در غیر این صورت، امضای توافق‌نامه استعماری دوحه یک اشتباه استراتژیک و محاسباتی بود که منجر به بازگشت طالبان به قدرت شد و ایالات متحده را از افغانستان خارج کرد؛ اما این برداشت کاملا ساده‌انگارانه است؛ زیرا توافق‌نامه دوحه کاملا حساب شده بود و بر بنیاد اهداف استراتژیک امریکا و پروژه مشترک امریکا و طالبان بنیان گذاشته شده است.

بنابراین هر قدرتی که به تحکیم حاکمیت طالبان در افغانستان کمک می‌کند ناخواسته در زمین امریکا بازی خواهد کرد و این واقعیتی است که نمی‌توان انکار کرد حتی اگر مشمول روسیه شود.

در مقابل اما گروهی دیگر از کارشناسان می‌گویند که یکی از اهداف اصلی روسیه برای نزدیک‌تر شدن به طالبان کنترل این گروه برای تعدیل روابط آن با شرق و غرب است.

بر بنیاد این تحلیل، روس‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که امریکا در حال بازگشت به افغانستان است، بنابراین مسکو نیز با بازسازی و ترمیم و گسترش روابط خود با حکومت طالبان باید حضور امریکایی‌ها در افغانستان را تعدیل کنند و اجازه ندهند که افغانستان یک بار دیگر به طور یکجانبه تحت سیطره غرب قرار بگیرد.

فارغ از اینکه کدام‌یک از این تحلیل‌ها و برداشت‌ها درست است، به نظر می‌رسد که در این میان، این طالبان هستند که از رقابت یا رفاقت دو ابرقدرت برای تحکیم حاکمیت خود در افغانستان و تداوم سیطره‌شان بر سرنوشت مردم این کشور سود می‌برند.

مطالب مرتبط