بدخشان و طالبان؛ مسالهای که هرگز حل نمیشود
بدخشان همواره مستعد خیزشها، اعتراضات و حتی قیامهای سراسری علیه طالبان بوده و خواهد بود. هرگونه تلاش برای سرکوب یا مدیریت بحران در این ولایت، حتی اگر به نتایج موقت و مقطعی منجر شود، هرگز قادر به حل دائمی بحران بدخشان و ناسازگاری ذاتی مردم این ولایت با حاکمیت طالبان نخواهد بود.
گزارشها از بدخشان حاکی از آن است که خیزشهای مردمی و اعتراضات عمومی علیه سیاستهای طالبان همچنان ادامه دارد و تلاشهای طالبان برای مهار این ناآرامیها و اعتراضات تاکنون به نتیجه قانعکنندهای نرسیده است.
همزمان، شماری از چهرههای مخالف طالبان در خارج از کشور نیز مردم بدخشان را به خیزش و قیام ترغیب کرده و از آنان میخواهند که برای تغییر وضعیت و پایان حاکمیت طالبان بر سرنوشت خود، اعتراضات جاری را ادامه دهند و برای یک «نبرد تاریخساز» آماده شوند.
از سوی دیگر، شماری از طالبان تاجیکتبار بهمنظور سرکوب اعتراضات و مدیریت بحران وارد بدخشان شده و با مقامات محلی به رایزنی و تبادل نظر پرداختهاند. فصیحالدین فطرت، رئیس ستاد ارتش طالبان که از چهرههای بدخشانی این گروه بهشمار میآید، همانند موارد مشابه گذشته، رهبری اقدامات طالبان برای مهار و سرکوب اعتراضات بدخشان را بر عهده دارد.
با این حال، کارشناسان معتقد اند که وضعیت کنونی بهشدت متشنج و بحرانی است؛ مسالهای که تلاشهای طالبان برای مهار بحران و کاهش تنش را با بنبست مواجه کرده است.
صرفنظر از اینکه جرقه اولیه اعتراضات جاری در بدخشان از کجا زده شده، آنچه واقعیت دارد و نباید نادیده گرفته شود این است که مساله بدخشان و طالبان هرگز حل نمیشود؛ زیرا کارشناسان بر این باور اند که این ولایت بهطور سنتی، خاستگاه جریانهای ضد طالبان و محل فعالیت و نفوذ رهبران مخالف این گروه بوده است. بنابراین، حاکمیت طالبان بر سرنوشت مردم بدخشان نهتنها از سوی جریانهای ضد طالبان، بلکه حتی از جانب مردم بومی این ولایت نیز پذیرفته نمیشود.
بر پایه این ارزیابی، بدخشان همواره مستعد خیزشها، اعتراضات و حتی قیامهای سراسری علیه طالبان بوده و خواهد بود. هرگونه تلاش برای سرکوب یا مدیریت بحران در این ولایت، حتی اگر به نتایج موقت و مقطعی منجر شود، هرگز قادر به حل دائمی بحران بدخشان و ناسازگاری ذاتی مردم این ولایت با حاکمیت طالبان نخواهد بود.
از سوی دیگر، این واقعیت نیز نباید نادیده گرفته شود که طالبان، علیرغم ادعاهایی که مطرح میکنند، تاکنون نتوانستهاند از سیاستهای قومی خود در مناطق مختلف افغانستان فاصله بگیرند و به سلطهگری قومی خود پایان دهند. این مساله، حتی از سوی طالبان غیر پشتون نیز بارها مورد اعتراض قرار گرفته و موجب بروز شکافهای فزاینده در ساختار قومی این گروه شده است.
آگاهان بر این باور اند که اعتراضات و تنشهای جاری در بدخشان نیز ریشههای عمیق قومی دارد و از سیاستهای قومگرایانه پشتونهای حاکم بر این ولایت سرچشمه میگیرد.
این در حالی است که بدخشان، در ساختار حاکمیت طالبان، بیشترین شمار طالبان غیر پشتون را دارد. شماری از چهرههای عالیرتبه حکومت طالبان، مانند فصیحالدین فطرت، بدخشانی هستند، اما ارزیابیها نشان میدهد که نارضایتیهای موجود در سطوح مختلف نسبت به سیاستهای قومی پشتونهای حاکم بر ردههای بالایی و میانی طالبان، همواره در میان طالبان غیر پشتون وجود داشته است. این مساله اکنون زمینهساز تنش و تقابل طالبان پشتون و تاجیک در بدخشان شده است.
از سوی دیگر، همانگونه که پیشتر اشاره شد، بدخشان یکی از کانونهای اصلی فعالیت جریانهای مقاومت و جریانات ضد طالبان بوده است. این امر، با وجود تسلط بلامنازع طالبان بر سراسر افغانستان، همواره بهعنوان یک خطر بالقوه، حاکمیت این گروه را تهدید کرده است؛ تهدیدی که به نظر میرسد در پی چند دوره اعتراض و اعتصاب از سوی مردم این ولایت و همراهی طالبان بومی بدخشان، اکنون به مرحله حاد و بحرانی رسیده است.
یکی دیگر از عواملی که به تشدید تنشها و بروز بحران در بدخشان دامن زده و وضعیت را پیچیدهتر کرده، فعالیتهای زیرزمینی گروههای مافیایی و جریانهای ذینفع در تجارت تریاک و استخراج غیرقانونی معادن است؛ مسالهای که در دوره جمهوریت نیز بارها برای دولتهای محلی و مرکزی دردسرساز شده بود. حاکمان پیشین افغانستان، برای مدیریت بحران در این ولایت، مجبور بودند به جنگسالاران محلی، باندهای مافیایی و سازمانهای تبهکار باج بدهند تا از بیثباتیهای بیشتر جلوگیری کنند.
بنابراین، اگرچه طالبان بارها ادعا کردهاند که با حاکمیت آنها، امپراتوریهای خودخوانده و جزایر قدرت از میان رفته و دولت مرکزی طالبان بر تمامی منابع و معادن کشور مسلط شده است، اما این ادعا دستکم درباره بدخشان کاملاً صادق نیست. در این ولایت، اعتراضات علیه سیاستهای قومی طالبان، بهویژه عناصر پشتونتبار این گروه، زمینهساز بهرهبرداری گروههای مافیایی و باندهای فعال در حوزه اقتصاد سیاه نیز شده است.
به این ترتیب، حتی اگر طالبان بتوانند مانند موارد مشابه گذشته، بحران و بیثباتی جاری در بدخشان را مهار یا سرکوب کنند، این ولایت همچنان مستعد خیزشها و اعتراضات گستردهتر باقی خواهد ماند و حاکمیت قومی طالبان بر ساکنان بومی این ولایت را در آینده با چالشهای بیشتری مواجه خواهد کرد.