سقوط نظام؛ نگاه جهادی به سیاست و قدرت
شورای حراست و ثبات افغانستان با انتقاد از تشدید اختلافات قومی و دوسیهسازی حکومت علیه سیاسیون، هشدار میدهد که این روند نظام را سقوط خواهد داد.
مسعود ترشتوال؛ سخنگوی این شورا روز چهارشنبه در کابل، حکومت را به دلیل تشدید اختلافات قومی و دوسیهسازی علیه سیاسیون به شدت مورد انتقاد قرار داد و گفت که سران حکومت از ابتدای رسیدن شان به رأس هرم قدرت به سیاستِ ارعاب، طرد، تشدید شکافها و دسیسهسازی روی آورده و تلاش کرده اند که به طور سیستماتیک اختلافات را تشدید بخشیده و همهروزه به بهانههای واهی، رهبران و سیاسیونِ درون و بیرون نظام را بدنام بسازند.
ترشتوال افزود که حکومت با ارائه آمار و ارقام غلط و غیر واقعی به هدف کنترل مردم، کشور را به سمت بحران سوق میدهد.
او اینگونه سیاستها را که به گفته وی از ابتدای تشکیل حکومت، روی دست گرفته شده، ناقض منافع ملی و تشدیدکننده بحران خوانده و افزود که این روند منجر به سقوط نظام خواهد شد.
بدیهی است که ارادهای قوی در حکومت وحدت ملی وجود دارد که بنای آن، مهار منتقدان، لگامزدن به مخالفان و غلبه بر رقیبان از مسیرهایی مانند دوسیهسازی، توطئهچینی، بدنامکردن و برجستهسازی طیفبندیهای مخرب قومی و تعلقات ویرانگر تباری است. این سیاست، از سوی عالیترین سطح تصمیمگیری در کانون مرکزی قدرت، حمایت و پشتیبانی میشود و تاکنون قربانیان اصلی آن را نیز عمدتا مجاهدین سابق، تشکیل داده اند؛ از احمدضیا مسعود تا جنرال دوستم.
اینک نوبت عطامحمد نور؛ والی اقتدارگرای بلخ است که آماج این طرح توطئهآمیز قرار گرفته است.
با این حال، واکنشهای جهادیون سابق نسبت به این سیاست ریاکارانه و عمیقا کارآمد کانون مرکزی قدرت و حلقه قومی مسلط بر ارگ ریاست جمهوری، تقریبا همسان بوده است؛ بسیاری از آنها در برابر طرحهای توطئهآمیز و بدنامکننده سیاست حذف و طرد مخالفان و منتقدان، از «سقوط نظام» سخن گفته اند.
این نشان میدهد که هنوز هم ادبیات مبتنی بر زورگویی، اقتدارگرایی سختافزاری و مواجهه خشن و تحکمآمیز با مخالفان و رقبای سیاسی خود در عرصه سیاست و قدرت، کارابزار اصلی بازماندگان جریانهای سابق جهادی است.
به بیان روشنتر، این یک راه حل اختصاصا جهادی است که از نگاه ویژه جهادیون به سیاست و قدرت، ناشی میشود. بر پایه این دیدگاه، مجاهدین سابق، اگرچه در ظاهر امر، از به خطر افتادن و سقوط نظام در نتیجه سیاستهای غلط تیم قومگرای حاکم، خبر میدهند و نسبت به توابع ویرانگر آن، هشدار میدهند؛ اما این، هدف اصلی آنها نیست؛ بلکه نوعی ادبیات پوششی است که بر پایه آن، هنگامی که آنها نسبت به خطر سقوط نظام هشدار میدهند، در واقعیت امر، نظام را به سقوط، تهدید میکنند.
با توجه به این امر، معنای اصلی و واقعی موضع اخیر شورای حراست و ثبات که عمدتا متشکل از مهرههای سوخته و رهبران رفوزهشده مجاهدین سابق همسو با تیم سیاسی حامد کرزی؛ رییس جمهوری پیشین است، در باره خطر سقوط نظام در پی سیاستهای حذفی حلقه قومی حاکم بر ارگ، این است که آنها اگر اراده کنند، میتوانند نظام را ساقط کنند!
این موضع، ناشی از ادبیات خشن، سختافزاری و مبتنی بر قوه قهریه مجاهدین سابق است که هنوز هم به سیاست و قدرت، نگاهی کاملا مالکانه و انحصاری دارند و به توابع و استلزامات فرایندهای دموکراتیک و مدنی برآمده از متن و نص قانون اساسی، ایمان نیاورده اند.
با اینحال، تحولات ۱۷ سال گذشته و سرنوشت غمانگیز رهبران نسلهای اول و دوم مجاهدین در طی این مدت، به روشنی نشان داد که نگاه جهادی به سیاست و قدرت، دیگر نمیتواند کارابزار مناسبی برای اشباع و فرونشاندن احساس نوستالژیک جهادگران به حاکمیت بیمهار و لجامگسیخته پیشین شان بر مقدرات سیاسی و امنیتی افغانستان در سالهای شور و شر باشد. درست به همین دلیل هم هست که از دید آگاهان، جریانهایی مانند شورای حراست و ثبات، اگر در پی بازگشت به قدرت هستند، ابتدا باید از ادبیات و نگاه جهادی به سیاست و قدرت، فاصله بگیرند و قواعد بازی جدید را بیاموزند و به ابزارهای مدرن برای نیل به قدرت، مجهز شوند.