طلوع: آواز دو انسان ۱۹۲۷
شاهکار #فردریش_ویلهلم_مورنائو و نخستین فیلم آمریکایی اوست. فیلم اثری درخشان است که در طول سالهایی که از ساخت آن میگذرد، مرتبا به قدر و منزلت آن افزوده شده است.
مورنائو درباره این فیلم گفته است: «این فیلم درباره زنها و مردهای همه سرزمینهای عالم است. زن و مردهایی که میتوانند همه جا و به هر زمانی تعلق داشته باشند در هر نقطه از عالم که خورشید طلوع و غروب میکند. زندگی در همه جا یکسان است، گاهی تلخ و گاهی شیرین، گاهی اشک، گاهی خنده، گاهی خطا و گاهی بخشش.»
■ «طلوع» براساس فیلمنامه فوقالعاده کارل مایر ساخته شده و کاملترین اثر مورنائو است. با اینکه فیلم در هالیوود ساخته شده، دارای مشخصات فیلمهای آلمانی است. حرکات دوربین گویی به شکلی نامرئی در سراسر فیلم در القاء فضای دراماتیک داستان به کار گرفته شده و تقریباً حس نمیشود.
استفاده از عصر «نور» در فیلم فوقالعاده است. سهم چارلز راشر فیلمبردار و راچوس گلیز طراح صحنه در موفقیت فیلم انکارناپذیر است. ژرژ سادول درباره ساخت فیلم «طلوع» چنین مینویسد: «پس از موفقیت آخرین مرد ویلیام فاکس، مورنائو را به هالیوود دعوت کرد. مورناءو به این شرط پای قرارداد را امضا کرد که طلوع بدون دخالت تهیه کننده ساخته شود. به گفته چارلز راشر (فیلمبردار) مایر در برلین فیلمنامهاش را نوشته بود و مورنائو قبل از عزیمت به هالیوود طرح کار را به طور کامل ترسیم کرده بود.ویلیام فاکس به قراردادش وفا کرد و هیچکس جز مورنائو، راشر، اشتروس و تدوینگر تا پایان کار حتی قسمت کوتاهی از فیلم را ندید. مورنا مبالغ هنگفتی صرف ساختن دکورهایش کرد: دکورهای عظیم برای سکانسهای شهر و سواری در تراموا، باران مصنوعی و طوفان شن، حتی دکورهای داخلی با دیوارها و سقف کج ساخته شد تا حالتی «روانشناسانه» ایجاد کند نه حالتی واقع گرایانه.
فیلمنامه مایر، که شاید کاملترین اثرش باشد از داستان هرمان زودرمان اقتباس شد، اما چندین تغییر اساسی در آن داده شد: دهقان داستان زودرمان زبان نفهم و ناخوشایند است و در پایان کار به طور تصادفی غرق میشود؛ زن شهری، کلفتی در خانهشان است، اما دهقان فیلم مردی است ساده و بیشیله پیله، که همسرش را واقعاً دوست دارد ولی با وجود طبع پاکش گمراه میشود. این تغییرات برای ساخت افسانهوار فیلم ضروری بود.»
سادول درباره فیلم «طلوع» هم مینویسد: «حالت شاعرانه و غیرواقعی نیمه اول فیلم پس از صحنه اقدام به غرق کردن در دریاچه به حالتی رئالیستیتر(واقع گرایانه) مبدل میشود وقتی قایق به ساحل میرسد، همسر وحشت زده پا به فرار میگذرد و سوار تراموا میشود، مرد دنبالش میکند و هر دو خسته و درمانده به شهر میرسند.
مناظر اطراف، نخست دریاچه و جنگل، سپس حومه شهر و سرانجام خود شهر از پنجره می گذرند. اما آنها در تمام این مدت از فعالیت و حرکت اطراف خود بیخبرند. تمامی این صحنهها درخشانند و به گونهای مؤثر به موضوع فیلم کمک میکنند.
جانت گینور و جرج اوبراین (که در آن زمان «زوج ایدهآل» مشهوری بودند.) هر دو به خوبی کارگردانی شدند: جانت گینور در نقش همسر تجسم خیر محض است و زن شهری تجسم شر. «طلوع» از نظر مالی با چنان شکستی روبرو شد که مورنا هرگز نتوانست جبرانش کند و دو فیلم دیگری که برای کمپانی فوکس ساخت هر دو به طور کلی تحت نظر تهیه کننده قرار گرفت.»
فردریش_ویلهلم_مورنائو در میان بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما جایگاه رفیعی دارد در سال ۱۹۵۸ منتقدان کایه دو سینما مهمترین فیلم تاریخ سینما را «طلوع» دانستند. (منتقدانی مثل بازن، ریوت، گدار، تروفو و شابرول) همان سال در نظرخواهی مشهور بروکسل «آخرین مرد» میان فیلمهای جاودانی جای گرفت. تا به امروز در رأیگیری منتقدان جهان همواره «طلوع» جزو ۱۰ فیلم برگزیده بوده است در بزرگی و نبوغ مورنائو همین بس که لوته آیستر او را «بزرگترین سینماگر آلمان» و کریستین متز او را «نابغه به معنای دقیقه واژه» خوانده است.