تقابل امریکا و روسیه در افغانستان
نشانههای اولین تقابل رسمی امریکا و روسیه در افغانستان دیروز (سه شنبه ۱۰ میزان) از زبان حکمت خلیل کرزی، معین سیاسی وزارت امور خارجه آشکار شد.
آقای کرزی در نشستی که در نهاد مطالعات حقوقی و سیاسی افغانستان درباره سیاستهای خارجی افغانستان و راههای رسیدن به صلح برگزار شده بود، گفت: «این اختلافات آهسته آهسته از اوکراین به طرف افغانستان روان است و هر زمانی که این اختلافات به گونه رسمی آغاز شود، برای افغانستان حالت بد خواهد داشت.»
این ابراز نگرانی، اگرچه برای اولینبار از سوی یک مقام ارشد وزارت خارجه افغانستان مطرح میشود، اما در اصل آن را باید نگرانی خود امریکا از مواجهه مجدد با روسیه در افغانستان تلقی کرد. این برای آن است که مقامات افغانستان، بیش از آن که به عنوان مسوولان دولتی افغانستان در نظر آیند، به مثابه کارگزاران امریکا در کشور شناخته میشوند. بنابراین آنچه دیروز آقای حکمت خلیل کرزی بیان کرد، همان چیزی است که باید بدون واسطه و به صورت مستقیم از زبان دولتمردان امریکایی مطرح میشد.
مواجهه امریکا و روسیه، امر تازهای نیست. این رویارویی هم سابقه تاریخی دارد؛ آنچنان که جنگ سرد به عنوان طولانیترین تقابل این دو قدرت، بخشی مهم از تاریخ شرق و غرب را تشکیل میدهد و نقطه عطفی در رقابتهای دایمی و سنتی آن دو است. نتیجه آن تقابل، زمینگیری امریکا در ویتنام و شکست شوروی در افغانستان بود. پس از فروپاشی شوروی پیشین اما این رویارویی، دیگربار در وجه و جبههای دیگر و به صورت آشکارتر خودش را نشان داد: در سوریه!
بنابراین، نفس رویارویی این دو قدرت مدعی و برتر شرق و غرب، چیزی تازه و بیپیشینهای نیست؛ اما تکرار آن در افغانستان، صورت تازه آن است با عواملی شناختهشده و عوارضی مبهم.
حقیقت این است که با هجوم روسیه به اوکراین و تصرف و الحاق جزیره کریمه به متصرفات جدید خود، مسکو در برابر امریکا خودی نشان داد و بادی به غبغب انداخت و عرض اندامی کرد و به این ترتیب به رقبای دیرینه غربی خود و مشخصا به امریکا و سازمان نظامی ناتو این پیام هشدارآمیز را مخابره کرد که از پیشرَوی به اروپای شرقی خودداری کنند و گمان نبرند که بیشه قدرت منطقهای شرق، خالی است. اگرچه این اقدام مسکو، نیمنگاهی به حضور نظامیان امریکایی و ناتو در افغانستان هم داشت که خود نشانهای آشکار از تمایل استراتژیک غرب به مهار و مدیریت روند بازیابی اقتدار پیشین مسکو بود و همچنان هست.
از آن پس غرب و به ویژه امریکا در پی آن بوده است که راههای تازهای برای مواجهه با روسیه و مهار قدرت در حال افزایش نظامی و اقتصادی آن پیدا کند. تأسیس و تجهیز داعش یکی از اقدامات بازدارندهای بود که غرب، برای مهار رقبای منطقهای خود در شرق و از جمله روسیه و ایران در دستور کار قرار داد. این جریان نوپدید تروریستی، مسبب آن شد که روسیه در قضیه سوریه در کنار همسایه همسوی خود ایران، تمامقد ظاهر شود و طرحها و نقشههای امریکا برای تسلط بر روسیه و ایران را نقش بر آب کند.
ظهور پدیدهای به نام ترامپ در حوزه سیاست امریکا، روند رقابت این کشور با روسیه و تمام رقبای جهانی ایالات متحده را تشدید کرد و موجب موجگیری و اوجگیری مجدد تنشهای تخاصمآمیز این دو قدرت در عرصه بازیهای جهانی و منطقهای شد.
در این میان تروریزم ابزاری، به عنوان یکی از ابزارهای موجه امریکا برای اعمال فشار بر رقبای دیرین و سنتی خود و انتقال معنادار و هدفمند نیروهای داعش از سوریه و عراق به شمال افغانستان، بر پایه مدارک معتبر و گواهیهای انکارناپذیر ناظران، از عوامل برانگیزنده دیگری است که روسیه را به تقابل با این اقدامات امریکا به منظور دفاع از امنیت ملی خود وامیدارد.
تمام این موارد، دال بر آن است که روسیه پساشوروی، بیش از آن که برای مواجهه با امریکا، کنشگر باشد، واکنشی عمل میکند و از این جهت تلاش کنونی مسکو برای رویارویی بازدارنده از اقدامات امریکا در افغانستان و منطقه، منطقی و موجه است.
اما برایند نهایی و دورنمای کلی این مواجهه ـ در صورت وقوع ـ مخصوصا برای افغانستان، بسیار زیانبار و در عین حال غیر قابل اجتناب است. نگرانی وزارت خارجه از تقابل امریکا و روسیه در افغانستان، جدی و نگرانکننده است؛ اما این نگرانی بیش از آن که از اصل تقابل این دو قدرت در افغانستان برخاسته باشد، برآمده از انفعال دولتمردان و حکومتگران افغانستان در مواجهه با برنامهها و سیاستهای مخرب امریکا در کشور است. رفتار دولت افغانستان با امریکا بسیار کودکانه و ملتمسانه و از موضع تسلیم و تقلا است. این کودکوارگی حکومت کابل در مقابل واشنگتن، سبب شده است که امریکا برای اجرای برنامهها و راهبردهای منطقهای خود در افغانستان با دست باز و بالا عمل کند، حتا اگر این کار، موجب شود که کشور ما در بحران امنیتی بیپایان و مهارناپذیر فرو رود.