افغانستان، طالبان ایرانی و صلح امریکایی

یک دیپلمات ارشد افغانستان به تازگی گفته است که کابل و تهران در مورد مراکز آموزشی طالبان در داخل خاک ایران‌، مذاکره می‌کنند.blank

سید طیب جواد؛ سفیر افغانستان در بریتانیا گفته است که کابل و تهران درباره مراکز آموزشی طالبان در ایران، در حال مذاکره اند.

این دیپلمات کشور همچنین گفته که ایجاد گروه فاطمیون با استفاده از مهاجرین افغان از سوی ایران و اعزام آنان به جنگ سوریه، مخالف قوانین مهاجرت است. وی افزوده که تشکیل چنین گروه‌هایی عواقب خطرناکی برای هردو کشور دارد.

این در حالی است که محمد شعیب ثابت؛‌ والی فراه نیز جمعه هفته گذشته گفته بود که جنگ این ولایت «جنگ بر سر آب است» و ایران در افزایش ناامنی‌های فراه دست دارد.

آقای ثابت همچنین گفته بود که ایران، تجهیزات و دوربین‌های دید در شب را در اختیار افراد طالبان قرار داده است.

پیش از این نیز سفیر ایران در کابل، دست کم «تماس» با گروه طالبان را تأیید کرده بود؛ تماسی که البته با یک گروه شبه نظامی تروریستی که آشکارا برای براندازی دولت مشروع و قانونی افغانستان می‌جنگد، نمی‌تواند توجیه‌پذیر باشد.

از سوی دیگر، سیاست‌های آبی ایران در قبال افغانستان، بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ حتی اگر حسن روحانی؛ رییس جمهوری و جواد ظریف؛ وزیر امور خارجه ایران هم بارها در این زمینه، افغانستان را تهدید نمی‌کردند.

بنابراین، بخشی از ناامنی‌های جاری در غرب افغانستان به ویژه فراه که اکنون به قطب تنش‌های ضد امنیتی تروریست‌های طالبان در حوزه غرب، بدل شده، با حمایت ایران انجام می‌شود.

در این میان، اگر ثابت شود که ایران، اقدام به آموزش نظامی و فراهم‌کردن تسلیحات جنگی برای تروریست‌ها می‌کند، این امر می‌تواند به‌معنای تجاوز آشکار جمهوری اسلامی و نقض عمدی تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان به واسطه نیروهای نیابتی و مزدوران جنگی آن کشور باشد.

نکته قابل تأمل این است که ناامنی‌های مرگبار و ویرانگر غرب افغانستان هم درست زمانی، به‌نحو بی‌سابقه‌ای افزایش و گسترش پیدا کرد که افغانستان در چارچوب‌ برنامه‌های ملی سدسازی، اقدام به مدیریت آب‌های سرزمینی خود و توجیه آن در مسیر توسعه و رفاه مردم به ویژه در ولایت‌هایی کرد که از نظر جغرافیایی به ایران نزدیک هستند و آب‌های آن در صورتی که مهار نشود، مستقیما به حوزه سرزمینی ایران، سرازیر می‌شود.

با این وجود، این تنها «جنگ آب» نیست که ایران را وادار به تعامل با تروریست‌های طالبان در برابر دولت افغانستان می‌کند؛ مبارزه با داعش و روند صلح هم دیگر مواردی هستند که ایران برای ایفای نقش در آنها، نیازمند اهرم‌ قدرتمندی به نام طالبان است.

ایران هم مانند روسیه، تصور می‌کند که دولت افغانستان در سایه سیاست‌های امنیتی امریکا نه می‌خواهد و نه می‌تواند با داعش مبارزه کند و چه‌بسا اعتقاد دارد که حلقاتی در درون دولت، برای تقویت و تحکیم این پروژه، همکاری می‌کنند؛ بنابراین، با استفاده از فاصله ایدئولوژیک و جنگ منافع موجود میان طالبان و داعش، از طالبان برای سرکوب داعش، حمایت نظامی می‌کند؛ در حالی که می‌داند که این حمایت، مشروعیت ندارد و دخالت سلطه‌گرانه در امور داخلی یک کشور مستقل و بازی با مبنایی‌ترین اصول امنیت ملی یک کشور همسایه، محسوب می‌شود.

دیگر عرصه‌ای که ایران را متمایل به حمایت از طالبان می‌کند، احساس خطر این کشور نسبت به تبعات سیاسی صلحی است که هم‌اکنون از سوی امریکا و با حضور پررنگ اعراب رقیب ایران، در جریان است. ایران در حالی که به‌شدت نسبت به برون‌داد روند صلح امریکایی، نگران است، از سوی دیگر، به دلیل تخاصم دیرینه‌اش با امریکا و اعراب، در حاشیه این بازی قرار گرفته و دقیقا نمی‌داند که این صلح، سرانجام به کجا منتهی خواهد شد و پیامدهای آن برای منافع مشروع و غیرمشروع ایران در افغانستان چه خواهد بود. بنابراین، یکی از گزینه‌های پیش روی جمهوری اسلامی، حمایت نظامی از بخشی از طالبان است تا با استفاده از آنها بتواند روند صلح امریکایی را مختل کند یا دست کم، از این حربه برای تحمیل حضور خود بر این روند، سود ببرد.

با توجه به این مسایل، طالبان ایرانی، تهدیدی برای صلح امریکایی هستند و در این میان، در تضاد و تخاصم دیرینه و استراتژیک میان ایران و امریکا، این افغانستان است که مثل همیشه باید قربانی شود. 

مطالب مرتبط