پایان تلخ امپراتور بلخ
هنوز شاید بسیاری از مردم و اهالی رسانه و خبر، تهدیدهای مکرر عطامحمد نور؛ والی پیشین بلخ علیه دولت مرکزی، نهادهای امنیتی و مسؤولان ارشد این نهادها را از یاد نبرده باشند.
آقای نور از زمان روی کارآمدن دولت وحدت ملی و حتی پیش از آن، در جریان تنشهای انتخاباتی، از منتقدان سرسخت اشرفغنی؛ رییس جمهوری و تیم امنیتی او بود؛ تیمی که محمدحنیف اتمر در آن زمان، در متن و محور آن قرار داشت و مهره کلیدی و مغز متفکر آن محسوب میشد.
والی پیشین بلخ در یکی از معروفترین تنشهایش با ارگانها و مقامهای امنیتی، در ماه جدی ۹۶ در جمع گروهی از هوادارانش در مزار شریف، ادعا کرد که مهمانخانههای شورای امنیت و ریاست امنیت ملی در سرک ۱۵ وزیر اکبرخان کابل در اختیار کسی قرار گرفته که افرادی را از مزار شریف، سمنگان و سایر ولایتهای همجوار به آنجا دعوت میکند و برای شان سلاح و پول میدهد تا شهر مزار شریف را به “آشوب بکشاند”.
ادعایی تکاندهنده که البته در آن زمان، با پاسخ تند و صریح شورای امنیت ملی و ریاست امنیت ملی، مواجه شد.
آقای نور همچنین حنیف اتمر را مسؤول ناامنیهای شمال و حمایت از گروههای ستیزهجویی که در حال رخنهکردن به شمال افغانستان هستند، میدانست و نسبت به این موارد، هشدار میداد.
او همچنین همهروزه دولت مرکزی را به راهاندازی توفان اعتراض مدنی در سراسر افغانستان تهدید میکرد و وعده تصاحب ارگ قدرت را میداد؛ اما اکنون علیرغم آن تهدیدها و هشدارها، تنشها فروکش کرده، توفانها مهار شده، به احساسات داغ و آتشین والی پیشین بلخ، لگام زده شده، غریوها و غرشهای غرورآمیز و عربدههای انقلابی فرونشسته و او در یکی از شگفتیهای بزرگ انتخابات آینده ریاست جمهوری، در کنار حنیف اتمر قرار گرفته و از او حمایت میکند.
صرف نظر از اینکه در دولت آینده آقای اتمر، چه جایگاهی برای آقای نور در نظر گرفته شده و یا او نقدا چهقدر پول بهدست آورده تا به این معامله شگفتانگیز و غافلگیرکننده، تن داده است؛ آنچه حامیان خونگرم و هواداران انقلابی دیروز عطامحمد نور را در بهت و حیرت فروبرده، لگدمالکردن رویکردهای شبه انقلابی پیشین خود و روآوردن به تیم و تکتی است که آن را متهم به حمایت از ناامنیها و آشوبهای شمال، غصب و غارت حق مجاهدین و انحصار قدرت مرکزی میکرد و علیه آن، هشدار به خیزشهای براندازانه انقلابی میداد.
در تقابل دیروز نور – اتمر، کدامیک از طرفهای نبرد، از بنیاد، منقلب و متحول شده است که آن دو امروز در کمال شگفتی در ترکیب یک تکت قرار میگیرند و از اهداف و آمال و ارزشهای مشترک برای آینده کشور خبر میدهند و تیم انتخاباتی «صلح و اعتدال» را میسازند؟
آقای نور که دیروز حنیف اتمر را به ایجاد آشوب در شمال و مزار شریف، متهم میکرد و احساس خشم و نفرت و انزجار حامیان قومی و حزبیاش را علیه او برمیانگیخت و مدام هشدار تهدید و تنبیه و انتقام میداد، امروز چگونه میتواند آنها را به حمایت از اتمر و رأیدادن به او برانگیزد؟
آیا این نشان میدهد که رجزخوانیهای دیروز آقای نور، تنها به منظور حفظ قدرت شخصی و برآوردن منافع فردیاش بوده و تظاهر او به انقلابیگری و مجاهدمآبی با توسل به ژستهای ریاکارانه و مردمگرایانه قومی، تنها پوششی برای این اهداف بوده است؟ به بیان روشنتر، آیا او با تحریک و تهییج جوانان به شورش و انقلاب و قیام و اعتراض ضد دولتی، تنها میخواست کام خود را برآورد و عطش قدرت و ثروت خود را فرونشاند؟ آیا ائتلاف امروز آقای نور با یک کمونیست سابق، به معنای آن است که «جهاد و مقاومت» هم چشمبندهای مقدس و متبرکی بودند که رهبران طماع و قدرتپرست جهادی با هزار افسون و افسانه به چشم توده زدند تا از آنها به برای صعود از نردبامهای قدرت و شوکت و شهرت و شهرک، سواری بگیرند و زمانی که این اهداف برآورده شد به همهچیز پشت کنند و آنها را با وضاحت و وقاحت فروگذارند؟
گفته بودند که سیاست، پدر و مادر ندارد؛ اما بیپدر و مادرتر از سیاست افغانستان، شاید در هیچجای دیگر جهان، وجود نداشته باشد. دریغ از اندکی تعهد، آرمانمندی، ارزشگرایی و پایبندی به بدیهیترین قول و قرارها.
اما اکنون که آقای نور به استخدام دشمن دیروزش درآمده، باید منتظر ماند و دید که او اینبار با توسل به کدام شعار اعجازگر و نَفَس احیاگر، مردم افغانستان را به عنوان دستابزار کامجوییهای شخصی خود، به حمایت از آشوبگر دیروز شمال برمیانگیزد.
با این حال، با پیوستن او به تیم اتمر، اینکه پایان تلخ امپراتور دیروز بلخ، آغاز شده، به مثابه حس مشترک هزاران نفر از کسانی که به آقای نور به چشم یک کاریزمای احیاگر از سنخ و جنس رهبران مرده مجاهدین می نگریستند، به خوبی قابل درک است.
علی موسوی-افق