افغانستان و چشمانداز پساامریکا
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه امریکا اعلام کرده که امریکا برای آوردن صلح در افغانستان و خروج نیروهای امریکایی از این کشور جدی است.
آقای پومپئو در حساب توییتر خود نوشته است که امریکا در مورد پیگیری روند صلح افغانستان، خروج نیروهای امریکایی و جلوگیری از تبدیل شدن این کشور به مرکز بینالمللی تروریزم، جدی است.
وزیر خارجه امریکا افزوده که در همکاری با طرفهای دخیل در افغانستان تلاش دارند که حاکمیت، استقلال و رفاه افغانستان را تقویت کنند.
در همینحال، طولانیترین دور مذاکرات امریکا و طالبان در مورد صلح در دوحه قطر پایان یافته و زلمی خلیلزاد؛ مذاکرهکننده امریکایی اعلام کرده که در این مذاکرات هردو طرف به پیشرفتهای مهم و حیاتی دست یافتهاند؛ اما توافق نهایی صورت نگرفته است.
خلیلزاد افزوده که تا زمانی که روی مذاکرات «بینالافغانی» و آتشبس همهجانبه با گروه طالبان توافقی نشود، روی مسایل دیگر توافق نخواهد شد.
با وجود آنکه هنوز امریکا و طالبان به توافقی نهایی نرسیدهاند و به همین دلیل، رؤوس اصلی و خطوط اساسی توافق مورد نظر آنها در دسترس نیست؛ اما با توجه به سخنان مورد اشاره مایک پومپئو؛ وزیر امور خارجه امریکا، باید برای افغانستان پساامریکا آماده باشیم؛ افغانستانی که در آن، نهتنها از پایگاههای دایمی و و پیمانهای بلندمدت استراتژیک با امریکا خبری نخواهد بود؛ بلکه چهبسا انتظار میرود که طالبان در آن، بیش از هر زمان دیگری در ۱۸ سال اخیر، سهم و نقش داشته باشند.
نکته مهمی که در این زمینه باید به آن توجه داشت این است که خروج نظامیان امریکایی از افغانستان تنها یک جانب این ماجرا است، و طرف دیگر آن، با بازگشت و استقرار طالبان در قدرت، شکل میگیرد. بنابراین، آنچه را وزیر امور خارجه در خصوص حمایت ایالات متحده از حاکمیت، استقلال و رفاه افغانستان گفته است، باید در چارچوب نظامی تصور کرد که طالبان در متن و محور آن قرار خواهند داشت.
از این منظر، نخستین شاخصه چشمانداز افغانستان پساامریکا یک کشور طالبانی خواهد بود. با اینحال، بعید به نظر میرسد که طالبان در صدد احیای دوباره همان رژیمی باشند که پیش از حمله نظامی امریکا به افغانستان، ساخته بودند. آن رژیم به ویژه در حوزه اعمال سلطه و نمایش اقتدار سختافزارانه طالبان در عرصه اداره امور اجتماعی، سیاسی و قوانین مذهبی، قابل بازگشت نیست و احیای دوباره آن، موجب بروز بحران در ابعاد وسیع خواهد شد.
به احتمال قوی، امریکا با طالبان، روی ایجاد یک «دیکتاتوری مشروع» توافق خواهند کرد؛ نظامی که لزوما اصول و بنیانهای لیبرال دموکراسی غربی را پیاده نکند و یا همانند دولت کنونی به آن تظاهر ننماید؛ اما در عین حال، به منافع استراتژیک امریکا در افغانستان و منطقه وفادار باشد و به سبک رژیمهای غیردموکراتیک و خاندانی حاکم بر کشورهای عربی، در چارچوب فرمول هژمونی نواستعماری ایالات متحده عمل کند.
در این میان، البته این احتمال هم وجود دارد که به طالبان برای برقراری ارتباط با قدرتهای منطقهای مانند ایران و روسیه و هند هم آزادی عمل نسبی و محدود اعطا شود تا در چارچوب آن، بقا و قدرت خود را تأمین و تضمین کنند. همین الگو در حوزه حضور اقوام و جریانهای سیاسی و قومی داخلی در ساختار قدرت طالبان هم شاید در نظر گرفته شود.
با اینحساب، افغانستان پساامریکا یک افغانستان طالبانیزهشده خواهد بود، با تضمینهایی قوی و پایدار در خصوص تأمین منافع و پذیرش سایه دایمی سلطه امریکا در حوزه سیاستهای کلان دولت افغانستان، منابع سودآور اقتصادی و صیانت از منافع حیاتی ایالات متحده در منطقه.
در این میان اما بدیهی است که پذیرش این الگو برای بسیاری از اعضا، جنگجویان عادی، مقامهای دونپایه، فرماندهان نظامی و حتی برخی رهبران تندرو و جنگطلب طالبان که هنوزهم تحت تأثیر تبلیغات پاکستان و اعراب، نگاهی آرمانگرایانه و ایدئولوژیک به مفهوم «جهاد» علیه کفار دارند، به سادگی امکانپذیر نیست. به همیندلیل، پیشبینی می شود امریکا به طالبان این فرصت را اعطا کند که امتیاز خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان را به عنوان دستاورد مبارزات و مجاهدات خود، بزرگ بدارند و ارزشمند بشمارند و به آن به مثابه ثمره سالها جنگ و «جهاد مقدس» شان علیه «کفار و اشغالگران» با افتخار و مباهات نگاه کنند و آن را ارج بگزارند؛ این در حالی است که در عمل، شاهد ظهور یک رژیم اصلاحشده و بهروزرسانیشده از طالبان خواهیم بود که بهتمامی در خدمت اهداف و منافع استراتژیک و هژمونیک ایالات متحده باشد و بدون نیاز به حضور مستقیم و پرهزینه نظامیان امریکایی، پروژههای سیاسی- امنیتی امریکا را در افغانستان و منطقه، به پیش ببرد.
علی موسوی