داعش در کابل؛ وحشت زیر پوست پایتخت
کابل دستکم در ۴۰ سال اخیر همواره پایتخت وحشت یا از وحشتزدهترین پایتختهای جهان بودهاست. در و دیوار این شهر، تاریخ زنده چهار دهه جنگ و خونریزی و جنایت و جنون است.
هنوز که بیش از ۱۸ سال از شکلگیری نظام جدید میگذرد، نهتنها سیمای جنگزده کابل، تغییر چندانی نکرده؛ بلکه ناامنیهای پنهان در زیر پوست شهر، همچنان به وحشت ۴۰ ساله مستولی بر آن، دامن میزند.
بهتازگییک گروه ششنفری از اعضای شبکه تروریستی داعش توسط ماموران ریاست عمومی امنیت ملی در شهر کابل بازداشت شد.
ریاست امنیت ملی اعلام کرد که اعضای این شبکه ششنفری در یک عملیات ویژه و هدفمند نیروهای قطعات خاص این ریاست از مربوطات شهر کابل بازداشت شدهاند.
این افراد مصروف فعالیتهای مختلف تروریستی از جمله ترور و ربودن افراد، انتقال سلاح و مهمات و مواد انفجاری، انتقال افراد و خانوادههای داعش به ننگرهار و… بودهاند.
در اعلامیه ریاست امنیت ملی آمدهاست که این افراد بهدستور “دینمحمد” مشهور به نوید؛ از مسؤولان شهری گروه تروریستی داعش در کابل بهشکل مخفیانه فعالیت داشتهاند.
ریاست امنیت ملی تأکید کردهاست که نیروهای امنیتی عملیات علیه ستیزهجویان داعش را افزایش میدهند تا از زندگی افراد ملکی محافظت کرده و جنایتکاران را به سزای اعمالشان برسانند.
با این حال، آگاهان میگویند که رخنه داعش در کابل که در حال حاضر، نماد خشونت عریان و نمونه بارز وحشت آخته بر فضای امنیت روانی مردم افغانستان، محسوب میشود، هرگز خبر خوبی نیست. در این میان، البته نمیتوان دستاورد تلاشهای شبانهروزی نیروهای خستگیناپذیر امنیتی در مهار این هیولای وحشی و خونآشام را نادیده گرفت؛ اما واقعیت این است که با دستگیری چند عضو معدود و انگشتشمار این نیروی دهشتآفرین، چیزی برای کابل و کابلیها تغییر نخواهد کرد.
فراموش نکنیم که از همان آغاز ورود گروه داعش به مرحله عملیاتی در افغانستان، کابل همواره یک هدف اصلی برای تحرکات تروریستی آن گروه بودهاست. بمبگذاریهای مرگبار، حملههای انتحاری خونین، ترورهای هدفمند، دیوارنویسیهای پیاممند و معنادار، راهاندازی یک ماشین تبلیغاتی قدرتمند از مساجد و مدارس تا مراکز دانشگاهی و کانونهای دانشجویی و… بخشی از برنامههای داعش برای کابل بودهاست.
در این میان البته ادعاها و اتهامهای سنگین بر شماری از مقامهای دولتی از جمله مشاور پیشین امنیت ملی و رییس مجلس سنا که برادر و مشاور او به انتقال و پناهدادن به اعضای شبکههای تروریستی از جمله داعش شدهاند را نیز باید افزود؛ خبرهایی که البته در رویکردی پرسشبرانگیز و مبهم، همواره در مرحله اتهام باقی مانده و هرگز از سوی یک مرجع قضایی مستقل و مقتدر، پیگیری نشدهاست.
با اینهمه، این وضعیت در کنار دستگیریهای گاهبهگاه نیروهای امنیتی، نشان میدهد که کابل همچنان از یک ناامنی پنهان در زیرپوست شهر، رنج میبرد؛ خطری که بهنظر نمیرسد تنها به رخنه چند عضو دونپایه داعش و دیگر شبکههای تروریستی به پایتخت، محدود شود؛ بلکه شرایط کنونی، نشانگر آن است که نفوذ داعش و سایر گروههای هراسافکن به پایتخت، یک پروژه پیچیده ضد امنیتی است که از جانب دستهای قدرتمندی در منطقه و فرامنطقه، حمایت میشود.
بنابراین، فعالیت ماشین تبلیغاتی داعش از مدارس و مساجد تا دانشگاهها و اجتماعات دانشجویی، تصادفی نیست. این امر، نمایانگر وجود برنامههای سازمانیافته و سیستماتیک برای انتقال هدفمند ناامنی به پایتخت است.
با این حساب، بههر میزانی که داعش و دیگر نیروهای تروریستی در ولایات و ولسوالیهای دوردست، سرکوب یا حتی منهدم شوند، این رویداد، تأثیری روی بهبود امنیت کابل و ناامنی روانی مستولی بر فضای پایتخت نخواهد گذاشت؛ زیرا سنخ و جنس ناامنیهای شایع در کابل، کاملا متفاوت است. در پایتخت، تروریزم بهصورت عریان و علنی برای اشغال جغرافیا و تصرف مستقیم مناطق شهری، مبارزه نمیکند؛ بلکه خطر اصلی، خشونت پنهان در زیر پوست پایتخت است؛ خشونتی که از طریق گروههای کوچک چندنفری، ملاها و مبلغان مذهبی در مساجد و مدارس و دارالحفاظها، فعالان دانشگاهی و دانشجویان شرعیات، انجنیری و شاید آنگونه که ادعا شدهاست، شماری از چهرههای نزدیک به مقامهای ارشد دولتی، اشاعه و گسترش پیدا میکند.
بر این اساس، مبارزه با داعش در کابل، با آنچه بهعنوان نمونه در کنر و ننگرهار صورت میگیرد، باید کاملا متفاوت باشد. این مبارزه، نیازمند راهبردها و تاکتیکهای امنیتی پیچیده شامل اطلاعات استخباراتی، عملیات نظامی و کارزار گسترده فرهنگی و تبلیغاتی از جمله تغییر سیستمهای آموزشی و برچیدن آموزههای کهنه و سنتی از مدارس و مکاتب و دانشکدههای شرعیات و مضامین ثقافت اسلامی است که آشکارا به اشاعه ایدئولوژی منحط افراط و ترور، کمک میکنند.