فرانتس کافکا و آنچه از او باقی ماند

فرانتس کافکا (۱۹۲۴-۱۸۸۳) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان در قرن بیستم میلادی است. او به نزدیک‌ترین دوست خود ماکس برود وصیت کرده بود که تمام آثارش را پس از مرگش ترجیحاً نخوانده بسوزاند. ماکس برود اما از این خواسته سرپیچی کرد و امروز بیشتر آثار کافکا در دسترس ماست. پرآوازه‌ترین آثار کافکا، داستان بلند «مسخ»، رمان محاکمه و رمان ناتمام قصرهستند. علاوه بر این سه اثر، در این پرونده ما به نقد و معرفی امریکای ناتمام او هم پرداخته‌ایم. درباره‌ی زبان، زادگاه و سبک او مقالاتی نوشته‌ایم، اصطلاح «کافکایی» را تشریح کرده‌ایم و  نقد و معرفی کتاب‌هایی را هم برای شناخت هرچه بهتر او و نوشته‌هایش برایتان گردآورده‌ایم. پرونده‌ی «کافکا» را در وینش بخوانید و برایمان از کافکاخوانی‌های خودتان در بخش کامنت‌ها بنویسید.

از کافکا آثار نسبتاً زیادی باقی مانده است. به جز رمان‌های مشهورش، داستان‌های بلند و کوتاهش حتی بسیاری از نامه‌هایش را هم امروز می‌توانیم به فارسی بخوانیم. و عجیب اینکه او از نزدیک‌ترین دوستش ماکس برود، خواسته بود که همه را بسوزاند. در فهرست بالاوبلند «بسوزانِ» کافکا، چند مورد استثناء می‌شوند؛ داوری، گروه آتش‌انداز، مسخ، گروه محکومین، پزشک دهکده و داستان «هنرمند گرسنگی». «وقتی می‌گویم خواسته‌ام شامل آن پنج کتاب و آن داستان نمی‌شود،منظورم این نیست که مایلم آن‌ها دوباره چاپ بشوند و به دست آیندگان برسند.» (از خلال نامه‌ی کافکا به ماکس برود).

با این‌حال برود به حرف دوستش گوش نکرد و ما امروز می‌توانیم حتی آثار نیمه‌‌کاره مانده‌ی این نویسنده‌ی اهل پراگ را هم بخوانیم. علی‌اصغر حداد که بهترین مترجم آثار کافکا از آلمانی به فارسی تا امروز است در مصاحبه‌ای پیشنهاد می‌کند که خوانندگان در درجه‌ی اول برای شناخت کافکا نه به سراغ نقدهای دیگران درباره‌ی آثارش که به سراغ خود کافکا بروند. پیشنهاد او برای کافکاخوانی نه تنها خواندن آثاری از اوست که خیلی معروف شده‌اند که خواندن برخی از داستان‌های کم نام‌ و نشان کافکا هم هست. «از جمله این آثار، داستان «لانه» است که من به آن خیلی علاقه دارم و «هنرمند گرسنگی». پیشنهاد می‌دهم که این کارها را با دید عمیق‌تری بخوانند و فکر نکنند که این‌ها کارهای کم‌ارزشی هستند، به این دلیل که کمتر راجع به آنها بحث می‌شود.» (انجمن ادبیات داستانی دریچه در گفت‌وگو با علی‌اصغر حداد)

«ظاهرا دنیای کافکا چهره‌ای کج و معوج دارد. اما به‌واقع او صورت به‌ ظاهر عادی دنیای ما را کج و معوج می‌نمایاند تا آشفتگی آن را برملا کند.» (گونتر آندرس) شاید این تمام چیزی باشد که بشود درباره‌ی سبک کافکا گفت، نویسنده‌ای که به قول آقای حداد به هیچ ایسم و مکتبی درنمی‌آید و به یک سبک تقلیدپذیر تن نمی‌دهد. با این‌حال نوشته‌هایش شاخصه‌های زبانی خودشان را دارند. «داستان‌های کافکا منطق زمانی و مکانی خودش را دارد و این‌گونه نیست که اگر راوی داستان، یک کارگر معدن باشد و یک زبان خاص کارگری داشته باشد یا استاد دانشگاه، زبان دیگری و… . از این لحاظ داستان‌های کافکا مابه‌ازای طبیعی بیرونی ندارند. در داستان‌های کوتاه کافکا، داستانی به نام «بازدید از معدن» وجود دارد. راوی این داستان یک کارگر است. اما کافکا هیچ اصراری ندارد که این شخصیت با لحن کارگری حرف بزند. او همان جور حرف می‌زند که راوی داستان «مسخ» یا «گروه محکومان». به این لحاظ داستان‌های کافکا متفاوت است. یا در مورد فضا و مکان، به عنوان مثال نمی‌توان به‌دقت گفت که زمان و مکان، دقیقاً در داستان «قصر» کجا است و مدام جابه جا می‌شود. زمان آن به لحاظ تاریخ و تقویم، چندان مشخص نیست. این اتفاق در مورد «محاکمه» هم می افتد… البته چون در کلیت داستان، منطق خاص خودش وجود دارد، برای ما باورپذیر است. اما این باور پذیری از جنس داستان‌های رئالیستی نیست. گذشته از این‌ها، آثار کافکا به لحاظ جمله‌بندی، تفاوت آن‌چنانی با آثار دیگر نویسندگان آلمانی زبان ندارد. منتها نقطه کم دارد و به طرز وحشتناکی کاما (،) دارد. شاید این اتفاق به این دلیل افتاده که کافکا هیچ‌وقت فرصت نکرده که ویرایش کاملی روی کارهایش داشته باشد.»

در این پرونده ما تلاش کرده‌ایم گوشه‌ای از آنچه می‌توان درباره‌ی کافکا و آثارش را نوشت برای شما گرد آوریم. به همین بهانه در درجه‌ی اول به سراغ آثار مشهور او رفته‌ایم: مسخ، محاکمه، قصر و نوشته‌ای درباره‌ی یکی از آثار ناتمام او یعنی امریکا (مفقودالاثر). به جز ارجاعاتی که در هر متن به منتقدان و مفسران مشهور کافکا وجود دارد، از میان کافکانویس‌های ایرانی کتاب سیاوش جمادی را بررسی کرده‌ایم که قهرمان‌های کافکا را مثل ایوبی بی‌خدا می‌داند. برای کسانی که قصد دارند تازه با کافکا آشنا شوند کتاب تصویری و جذاب فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما از رادک مالی را نقد و معرفی کرده‌ایم.

اگر اهل انجمن‌های ادبی و کافکاخوانی باشید حتما تا به‌حال با اصطلاح «کافکایی» مواجه شده‌اید. در این پرونده برای توضیح این ترم جاافتاده در ادبیات هم مقاله‌ای داریم. مطلب دیگری داریم از دیوید فارلی با ترجمه‌ی سعیده شهسواری درباره‌ی چگونگی شهرت کافکا در پراگ و تبدیل شدن او به یکی از جاذبه‌های گردشگری این شهر زیبای اروپای مرکزی.

روبرت صافاریان، سردبیر وینش هم در مطلبی با عنوان «نوشتن به آلمانی در کانون ناسیونالیزم چک» درباره‌ی به آلمانی نوشتن کافکا با وجود زندگی‌اش در یک کشور چک‌زبان و تعلقش به فرقه‌ی یهودیت که به او امکان نوشتن به عبری را هم می‌داد نوشته است.

مطالب مرتبط