سفرهای ولایتی رییس جمهور و خوابهای آشفته همسایگان
شاید برای نخستینبار در ۲۰ سال گذشته است که سفرهای داخلی رییس جمهور افغانستان، نسبت به سفرهای خارجی او بیشتر میشود. آقای غنی از زمان انجام مراسم سوگند به عنوان رییس حکومت جدید، به چند ولایت سفر کرده که تازهترین آن ولایت نیمروز در غرب افغانستان بود.سفرهای ولایتی آقای غنی تاکنون عمدتا به ولایتهای شدیدا آشوبزده یا محروم، صورت گرفتهاست؛ حرکتی معنادار که میتواند نشانگر تغییرات جدی در نگاه رییس جمهور نسبت به مسایل داخلی باشد.
این سفرها در عین حال، اغلب حاوی دو پیام مهم است: استقرار امنیت و مبارزه با ناامنی، و رشد و توسعه اقتصادی.
با توجه به امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان که از حمایت قوی پاکستان به عنوان بزرگترین حامی طالبان هم برخوردار است، سفر به ولایتهای ناامن و آشوبزده، پیام قدرتمندی از جانب ارگ ریاست جمهوری به امریکا، پاکستان و دیگر همپیمانان طالبان میفرستد مبنی بر اینکه پیروزی از راه جنگ، امکانپذیر نیست و دولت مرکزی، اجازه سقوط ولایتها و سلطه طالبان بر مناطق دوردست را نمیدهد.
این برخلاف طرح اولیه امریکا مبنی بر واگذاری مناطق روستایی و دوردست به طالبان، و نیز در تضاد با رویکرد کنونی طالبان و پاکستان است که با تشدید بیرویه خشونت، قصد دارند اقتدار و سلطه دولت مرکزی بر ولایتها و ولسوالیها را تضعیف کنند.
شاید آقای غنی با این سفرها میخواهد نشان دهد که سقوط دولت مرکزی شبیه آنچه برای حکومت نجیب رخ داد، حتی در صورت خروج کامل نیروهای امریکایی، خیال است و محال است و جنون. او در سخنرانیهایش در جریان سفرهای ولایتی به وضوح تلاش میکند حمایت سراسری مردم افغانستان از دولت مرکزی را جلب کند و به این ترتیب، مبانی اقتدار و بقای حکومت خود را بر یک سرمایه استراتژیک و پایدار یعنی حمایت ملی و اقبال عمومی مردم افغانستان استوار سازد.
این رویکرد، خواب پاکستان، اعراب و دیگر رژیمهای همسو با طالبان در همسایگی افغانستان و منطقه را آشفته میکند.
نکته دوم، نگاه ویژه رییس جمهوری به توسعه اقتصادی افغانستان از طریق به سرانجامرساندن پروژههای حیاتی و زیربنایی ملی مانند مدیریت و مهار آبهای سرزمینی با اعمار بندهای آب، احیای پروژههای چندده ساله، ارتقای جایگاه افغانستان به مثابه چهارراه راهبردی اقتصاد آسیایی و اتصال منطقهای از مسیر احداث خط آهن، کمربندهای جادهای، دهلیزهای هوایی، مشارکت در توسعه تجارت و ترانزیت دریایی و عبور خطوط انتقال برق و گاز است.
این رویکرد نیز ممکن است برای شماری از کشورهای همسایه و منطقه، خوشایند نباشد؛ زیرا آنها از یکسو از ظهور یک افغانستان امن و قدرتمند و مرفه هراس دارند و از سوی دیگر، منافع اقتصادی خود را با توجه به موقعیت حساس و حیاتی افغانستان و ظرفیت عظیم و بیمانند آن برای تبدیلشدن به چهارراه بلامنازع داد و ستدهای تجاری آسیایی و میانقارهای در خطر میبینند.
مهار و مدیریت آبهای سرزمینی هم به احیای دعاوی حقوقی قدیمی میان افغانستان و برخی همسایگان منجر میشود و سیاست سدسازی آقای غنی، رژیمهای حقوقی پایدار در این زمینه را مستقیما به چالش میکشد و بیتردید بدبینیها، تنشها و چه بسا خصومتها و خشونتهای خواسته و ناخواستهای را برمیانگیزد.
با این حساب، استراتژی رویکرد به داخل رییس جمهور، با وجود آنکه خوابهای آسوده همسایگان را آشفته میکند و چالشهای جدی و جدیدی را برای آقای غنی و حکومت او به همراه میآورد؛ اما در عین حال، این استراتژی اگر با موفقیت از گردونههای دشوارگذار عبور کند و بر چالشهای پیشگفته، غلبه یابد، در میانمدت میتواند پایههای اقتدار، مشروعیت، محبوبیت و مقبولیت ملی حکومت او و کلیت نظام جمهوری در افغانستان را مستحکمتر سازد و زمینهساز موفقیتهای چشمگیر آقای غنی به عنوان معمار افغانستانی امن و مقتدر و مستقل شود.
در این میان اما نمیتوان انکار کرد که به جز آشفتگی همسایگان و رژیمهای حامی تروریزم در منطقه و فرامنطقه، چشمانداز پیروزی آقای غنی در اهداف یادشده با موانع و چالشهای سنگین داخلی هم رو به رو است. اختلافهای سیاسی ناشی از حکومت دوقطبی، فساد فراگیر، قومگرایی و انحصارطلبی، فقدان ظرفیت، ضعف مدیریت، قانونشکنی، ناامنی و بحرانهای پیرامونی آن و… از عمدهترین مسایلی است که مسیری دشوار و پردستانداز را در برابر آقای غنی قرار میدهد.