امریکا و بحران افغانستان؛ تعهد یا توجیه؟
امریکا ادامه حملات طالبان به شهرها در افغانستان را محکوم کرده و آن را «غیرقانونی» و «غیرقابل پذیرش» خوانده است. جین ساکی؛ سخنگوی کاخ سفید گفته جو بایدن «احساس میکند و اظهار کرده که دولت و نیروهای امنیتی افغانستان آموزش، تجهیزات و نیروی کافی را در اختیار دارند و اکنون زمان رهبری و اراده برای مواجهه با تجاوز و خشونت طالبان است.»در بیانیه سفارت امریکا که در پی خبر سقوط شهرهای زرنج و شبرغان منتشر شد آمده که اقدامات طالبان «بحران انسانی» در این کشور را تشدید میکند.
«اقدامات طالبان برای تحمیل حکومت داری خود به زور غیرقابل پذیرش و در تضاد با ادعای حمایت از یک توافق بنا به مذاکره در روند صلح دوحه است و بیاعتنایی و بیاحترامی به رفاه و حقوق غیرنظامیان را نشان میدهد.»
سفارت امریکا از طالبان خواسته که با آتشبس دائمی و همهجانبه و شرکت در مذاکرات صلح به طور کامل مشارکت کنند تا به رنج مردم افغانستان پایان داده و راه را برای حل و فصل سیاسی فراگیر که به نفع همه افغان ها است، باز کنند.
موضع تازه رئیس جمهوری امریکا در قبال بحران افغانستان در حالی ابراز میشود که طالبان همچنان در حال پیشروی در مناطق شمالی کشور هستند.
طی سه روز گذشته دستکم پنج شهر مهم و راهبردی در غرب و شمال کشور بهدست طالبان افتادهاست.
صرف نظر از اینکه نیروهای طالبان قادر به حفاظت از مناطق اشغالشده هستند یا خیر، این پیشرویها به جنگجویان آن گروه اعتماد به نفس کافی برای ادامه جنگ را فراهم خواهد کرد.
به احتمال قوی، رهبران طالبان نیز تصور مشابهی دارند. به همین دلیل آنها از صلح سر بازمیزنند و بر جنگ تاکید میکنند.
در این میان، رهبران امریکا همچنان در حال فرافکنی و فرار از مسئولیتهای مستقیم خود در بحران جاری افغانستان هستند.
با وجود آنکه گفته میشود هواپیماهای بی- ۵۲ طی روزهای اخیر مواضع طالبان را در برخی نقاط درگیر جنگ، بمباران کردهاند، موضع جدید جو بایدن؛ رییس جمهوری امریکا به معنای آن است که واشنگتن قصد ندارد برای مهار و سرکوب مواضع طالبان وارد جنگی مستقیم با آن گروه شود.
در حالی که شهرهای افغانستان یکی پس از دیگری به دست طالبان سقوط میکند و نیروهای امنیتی مجبور به عقبنشینی میشوند جو بایدن همچنان بر این باور است که نیروهای مسلح افغانستان از آموزش و امکانات کافی برای مهار طالبان برخوردار اند و اکنون زمان مقابله با تجاوز و ویرانگری آن گروه است.
بایدن به گونهای موضع گرفتهاست که گویی تاکنون دولت و نیروهای امنیتی افغانستان در قبال تجاوز طالبان هیچ واکنشی نشان نمیدادند.
صرف نظر از اینکه در ماههای اخیر نزدیک به ۲۰۰ ولسوالی به طالبان «واگذار» شد به نظر نمیرسد که جنگ در مناطق شهری و در نتیجه آن، تسلط طالبان بر شهرها ناشی از معامله و تبانی پنهانی برخی حلقات در درون دولت افغانستان با فرماندهان و رهبران نظامی طالبان باشد.
این تصور زمانی تایید میشود که بر بنیاد مستندات میدانی، نیروهای امنیتی افغانستان پس از جنگهای خونین و طولانی با طالبان مجبور به عقبنشینی از مراکز شهری میشوند.
از سوی دیگر، اعزام کماندوهای ویژه برای سرکوب طالبان و بازپسگیری مناطق استراتژیک از دست این گروه نیز تاکنون تاکتیک مؤثری برای مهار آن گروه نبودهاست.
همه این موارد به معنای آن است که دولت افغانستان به تنهایی قادر به مهار طالبان نیست.
افزون بر این، جنگجویان طالبان ابعاد و گستره جنگهای میدانی علیه نیروهای دولتی و متحدان محلی آنها را به اندازهای گسترش دادهاند که تصور میشود از قدرت و قابلیت کافی برای ساقطکردن دولت افغانستان برخوردار اند.
شعلهورکردن آتش جنگهای مهیب و مرگبار از غرب تا شمال و از شمال تا شمال شرق بدون در اختیار داشتن نیرو و امکانات و منابع مالی و نظامی کافی، امکانپذیر نیست. بنابراین، قدرتی عظیم در پشت سر طالبان قرار دارد که به یک نیروی آماتور و آشفته، نظم و نورم میبخشد و آن را به پیش میراند.
ضمن آنکه جنگجویان طالبان در همه این جبهه ها یا پیروز شده و یا در آستانه پیروزی قرار دارند. از سوی دیگر در نقطه مقابل، نیروهای دولتی تنها در حال دفاع از مواضع خود هستند و در شرایطی حتی مجبور شدهاند عقبنشینی کنند.
بر این اساس، ادعای تازه رییس جمهوری امریکا حتی برای خوشبینترین ناظران مسایل نظامی نیز قابل توجیه و پذیرش نیست.
به همین دلیل آنها میگویند که امریکا دیگر نمیتواند با فرافکنی و اتخاذ موضعگیریهای انتزاعی و رویاپردازانه، واقعیت وضعیت فاجعهبار جاری در افغانستان را انکار کند و مسئولیتهای مستقیم خود در قبال ایجاد این بحران را نادیده بگیرد.
به باور آنها طالبان دستکم آنگونه که پیش از این اعلام شدهاست مفاد توافق صلح دوحه با امریکا را صریحا نقض کرده و به تعهدات خود در قبال کاهش خشونت پایبند نبوده و حمله بر مراکز شهری را برخلاف آنچه به امریکا گفتهبودند در دستور کار قرار دادهاند.
آنها در عین حال، هیچگونه تعهدی به گفتگوهای داخلی برای رسیدن به راه حلی پایدار نشان ندادهاند و جنگ برای بهدستگرفتن قدرت را اولویت اصلی خود میدانند.
در چنین شرایطی هیچگونه توجیهی برای انفعال، کنشپذیری و تماشای غیرمسئولانه و منفعلانه بحران افغانستان از سوی قدرتهای خارجی وجود ندارد. آنها باید تعهد صادقانه خود برای نجات افغانستان و پایاندادن به جنگ و استقرار صلح را نشان دهند. در غیر آن، اگر همچنان با موضعگیریهای خیالی و توهمآمیز از مسئولیتهای خود در این زمینه شانه خالی کنند نه تنها مسئول فضای بحرانی جاری قلمداد میشوند؛ بلکه شریک جرم طالبان و یکی از عوامل اصلی جنایتهاییی که از سوی آنان بر مردم افغانستان تحمیل میشود هم شناخته خواهند شد.