پنج نفر، سه نان خشک؛ روزگار معلمان در دوره طالبان
در چند ماه اخیر که افغانستان در آستانه فروپاشی اقتصادی قرار گرفته و حکومت طالبان هم جز درخواستهای مکرر برای آزادسازی پولهای منجمدشده افغانستان گزینه دیگری برای رهایی از این وضعیت روی میز نداشته، وضعیت مردم روزبهروز به وخامت رفته و با رسیدن فصل زمستان تنها چیزی که مردم با آن روبهرو هستند بیکاری، گرسنگی و خطر تلفشدن از شدت قحطی و سرما است. در این میان، وضعیت معلمان هم بسیار رقتانگیز و بحرانی است.قطع کمکهای خارجی، تحریم طالبان از سوی جامعه بینالمللی و عدم شناسایی رسمی حکومت این گروه از سوی جامعه جهانی بر شدت این بحران افزوده؛ اما فقدان یک راهبرد اقتصادی کارشناسیشده و کارآمد، امکان دریافت راه حل داخلی را گرفته و شرایطی را به وجود آورده که دشوارترین وضعیت را برای مردم رقم زدهاست.
کارشناسان معتقد اند که بیشتر راهکارها و اقدامات طالبان در چند ماه اخیر به جای اینکه مؤثر واقع شود، بر پیچیدگی بحران افزودهاست. یکی از این اقدامات، وضع محدودیت و تحریمکردن دختران بالای ۱۲ سال از آموزش است که نتیجه این اقدام نه تنها باعث محرومیت دختران از آموزش شده؛ بلکه سبب شده تا صدها معلم بیکارشوند و صدها خانواده حتی نان خشک هم برای خوردن نداشته باشند.
اینگونه است که کارشناسان، پیشبرد امور حکومتداری از سوی افراد غیرحرفه ای را یک اشتباه عظیم میخوانند و بر اهمیت نقش علم و استفاده از افراد متخصص و کارآمد در مدیریت امور تاکید میکنند.
سه نان برای پنج نفر
پس از روی کارآمدن حکومت طالبان و وضع محدودیت بر آموزش دختران دورههای متوسطه و لیسه، صدها معلم وظایفشان را از دست دادهاند. اکنون پس از چند ماه این معلمان روزهای دشواری را تجربه میکنند. اکثر آنها که تنها نانآور خانوادههایشان بودند، در این روزهای سرد زمستانی، نه وسایل گرمایشی دارند، و نه مواد سوخت تا از سرما در امان بمانند. بدتر از آن اینکه حتی در تامین نان خشک ناتوان اند.
گلبخت عدیل؛ یکی از معلمانی است که پس از محرومیت دختران دوره های متوسطه و لیسه از آموزش، از وظیفهاش محروم شدهاست. خانم عدیل میگوید که در چند ماه اخیر، دشوارترین زمان را تجربه کردهاست: «وضعیت من خوبتر است؛ چون یکی از شاگردانم دکاندار است و من از او قرض میگیرم؛ اما همکارانم که این شانس را ندارند، تمام وسایلشان را فروختهاند و این روزها سه نان خشک برای پنج نفر میآورند تا فقط زنده بمانند.»
همکار خانم عدیل که در چند ماه اخیر شغلاش را از دست داده، یک شوهر مریض دارد و در ۲۴ ساعت فقط سه تا نان برای پنج نفر میآورند که زن و شوهر همانقدر میخورند که نمیرند، بقیهاش را به کودکانشان میدهند تا شیون آنها از گرسنگی کمتر شود.
گلبخت میافزاید که اگر در این فصل سرما یکی از اعضای خانوادهاش مریض شود، توان درمان او را ندارد. او میگوید که دو ماه معاش خود را که چندی پیش گرفتهبود، به دکاندار داده و هنوز از او قرضدار است و حیران مانده که آن را چگونه پرداخت کند: «فقط یک هزار داشتم که ۵۰۰ آن را چند کیلو گاز خریدم و خواهرزادهام که با ما زندگی میکند به شدت مریض است را نتوانستم به کلینیک ببرم فقط ۴۰ افغانی یک تخته تابلیت برایش خریدم.»فروش وسایل
سارا یکی دیگر از معلمان دوره لیسه است که در پی تسلط طالبان و تعطیلی مکاتب، بیکار شدهاست. بحران اقتصادی، افزایش قیمت مواد اولیه و نرخ دالری که سارا هیچوقت آن را نداشته، بیش از همه بر وضعیت او تاثیر گذاشتهاست. او که نانآور خانهاش بود، پس از «طرح محرومیت» طالبان بیکار شد و طی ماههای اخیر با هر فشار گرسنگی، قسمتی از وسایل خانهاش را فروخت و با تشدید فشار، هیچ وسیلهای برایش نمانده که بفروشد تا درد گرسنگی را کاهش دهد.
سارا میگوید: «در این زمستانی نه کرایه خانه را داریم، نه پتو و لباس گرم تا دور خود بپیچیم، چند روز بیشتر غذا نداریم، حیرانم که بعد از این چه کار کنم.»
زلفا یوسفی؛ معلم دیگری میگوید که در حال حاضر تمام مردم با مشکلات جدی مواجهاند؛ اما معلمان به خصوص آنهایی که بیکار شدهاند، روزگار سختی را میگذرانند. او میگوید که شماری از همکاران او برای فرار از گرسنگی تمام وسایل دستداشتهاش را فروختهاند و اکنون حتی در تامین نان خشک برای زنده ماندن گیر ماندهاند.
نگران زمستان بیرحم و مرگبار
زلفا یوسفی بیشتر نگران زمستان سرد است که چگونه آن را به سر برساند. او میگوید که چوب و زغال و حتی مواد اولیه را نخریدهاست: «چوب و زغال و آرد را سیرانه میخریم، با این قیمتی توان خرید بیش از آن را نداریم». او میگوید که بسیاری از معلمان وضع بدتری دارند، اگر به وضعیت آنها رسیدگی نشود، خانوادههای زیادی تلف خواهند شد.
رونا؛ معلم دیگری میگوید بسیاری از معلمان تنها نانآور خانهشان بودند، در این روزهای سرد زمستانی با مشکلات زیادی مواجهاند و به هر دری میزنند تا برای کودکانشان یک تکه نان خشک پیدا کنند. او میگوید خودش هم نگران است که زمستان را چگونه به پایان برساند. رونا میافزاید که اگر به معلمان از جمله خود او کمک نشود، امید ندارند که تا بهار زنده بمانند.
رشید سرمد؛ یکی دیگر از معلمان نیز از شرایط دشوار این طبقه فرهنگی – اجتماعی ابراز نگرانی میکند و میگوید بسیاری از معلمان برای تامین مخارج خانوادهشان به کار در سطح بازار روی آوردهاند، شماری هم هرچه داشتند، برای چند تا نان فروختند. او میگوید اگر به وضعیت معلمان رسیدگی نشود، امکان دارد بسیاری از آنها و خانوادههایشان از گرسنگی بمیرند.
با این حال، شماری از معلمان دیگر از کاهش یک هزار افغانی از معاششان از سوی حکومت طالبان انتقاد میکنند و میگویند که کاهش معاش معلمان در شرایطی که معاش آنها پس از چند ماه تاخیر پرداخت میشود، بر مشکلات آنها میافزاید؛ اما خبرگزاری افق با وجود تماسهای مکرر موفق نشد تا دیدگاه مسئولان وزارت معارف طالبان را بگیرد.