فارسی‌ستیزی طالبان؛ از دانشگاه تخار تا خداوندگار بلخ

خداوندگار بلخ هرگز قابل حذف نیست. او بخشی از میراث مشترک فرهنگ انسانی در ابعاد جهانی است، آثار و اشعار او امروزه به ده‌ها زبان زنده دنیا ترجمه شده و اشتهار و اعتبارش، مرزهای بسیط و بسته و برساخته تنگ‌اندیشان و قبیله‌سالاران را درنوردیده است.

بربنیاد گزارش‌ها طالبان اخیرا سنگ‌نگاره مولانا جلال‌الدین محمد بلخی را در شهر مزار شریف تخریب کرده‌اند.

در یک ویدیو که از محل نگاره سنگی مولانا در مزار شریف گرفته شده، دیده می‌شود که پارچه خوردشده این نگاره بر روی زمین ریخته است.

مقامات محلی اطلاعات و فرهنگ طالبان در بلخ از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند؛ ولی می‌گویند که در این زمینه باید با سخنگوهای ارشدشان تماس گرفته شود.

از زمان به قدرت رسیدن مجدد طالبان، عکس‌ها و تصاویر دیگری مانند تصویر علی‌شیر نوائی در شهر مزار شریف پاره شده است.

در همین حال، لوحه‌های شماری از دانشگاه‌ها هم تغییر داده شده و به جای واژه «دانشگاه» کلمه «پوهنتون» نصب شده است.

در تازه‌ترین مورد نیز رییس دانشگاه تخار که از سوی طالبان منصوب شده، استفاده از کلمات «دانشگاه» و «دانشکده» را در اسناد تحصیلی، ممنوع کرده و این واژگان را «بیگانه» خوانده است.

این رویدادها نشان می‌دهد که طالبان همچنان در حال بازگشت سریع و صریح به نسخه اولیه خود هستند و در این زمینه، زدودن زبان فارسی با تخریب و برچیدن نمادها و نشانه‌های فرهنگی و تمدنی این زبان فاخر، یکی از اهداف‌شان محسوب می‌شود.

طالبان در دوره اول حاکمیت خود نیز بی‌پروا به فارسی‌زدایی می‌پرداختند و این بخشی از سیاست مبتنی بر آپارتاید پشتونی‌شان بود که در آن هیچ جایی برای فرهنگ، زبان، تمدن و میراث کهن فرهنگی و تمدنی اقوام دیگر وجود نداشت.

این در حالی است که خداوندگار بلخ هرگز قابل حذف نیست. او بخشی از میراث مشترک فرهنگ انسانی در ابعاد جهانی است، آثار و اشعار او امروزه به ده‌ها زبان زنده دنیا ترجمه شده و اشتهار و اعتبارش، مرزهای بسیط و بسته و برساخته تنگ‌اندیشان و قبیله‌سالاران را درنوردیده است.

در اعتبار و عظمت مولوی همین بس که هر ملتی سعی می‌کند آن را از آن خودش بداند و بخشی از مفاخر تاریخی و تمدنی خویش به شمار آورد. اما او همچنان در وطن اصلی‌اش، غریب است؛ زیرا وطنش را بیگانگان بی‌فرهنگی اشغال کرده‌اند که نه تنها قدر و منزلت و ارزش افتخارات تاریخی و فرهنگی این کشور را نمی‌دانند؛ بلکه با ستیزه‌جویی خیره‌سرانه و مقابله احمقانه با نمادهای جهان‌شمول مربوط به این ملت، در صدد نفی و حذف و تخریب آن‌ها هستند.

تخریب سنگ‌نوشته مربوط به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی در زادگاه و زیست‌بوم او اما نه تنها چیزی از شأن و شخصیت و شهرت و محبوبیت بین‌المللی او کم نمی‌کند؛ بلکه زبونی و ذلت و پستی و دنائت و صغارت و حقارت دشمنان نادانش را به نمایش می‌گذارد و بر این واقعیت، مهر تایید می‌زند که حاکمان کنونی، وارثان صالح فرهنگ و تمدن شکوهمند افغانستان نیستند و به ناحق بر بلخ باستان و سایر سرزمین‌های تاریخی و تمدنی این بوم و بر، مسلط شده‌اند.

درباره بیگانه‌انگاری واژگانی مانند دانشگاه و دانشکده نیز همین قاعده جریان دارد؛ زیرا «بیگانه» کسی است که هنوز نمی‌داند که عمر و پیشینه و اصالت واژگانی مانند دانشگاه و دانشکده، بسیار بیش‌تر از ترکیب‌های نارسا و نامأنوس و مجعولی مانند پوهنتون و پوهنزی است.

با این‌همه، دانشگاه یا پوهنتون، چه فرقی می‌کند؟ آیا درگیری و تضاد و تقابل بر سر تعیین نام این مرکز علمی، بزرگ‌ترین مساله فرهنگی امروز ماست و جز این، همه مشکلات حل شده و کشور هیچ نیاز دیگری به پیشرفت و توسعه و تعالی و رشد فرهنگی و دست یافتن به مدارج عالی علمی و آکادمیک ندارد؟ دانشگاه یا پوهنتونی که حاکمان دیروز و امروز، ساخته‌اند، اگر به راستی یک مرکز علمی می‌بود، بسیار زودتر از این باید از این مسایل سخیف و مضحک و منحط و مزخرف عبور می‌کرد و برای حل مسایل بنیادی‌تر و تامین نیازهای آنی و حیاتی مردم و جوانان و فرهنگیان و دانش‌آموزان و دانشجویان، کاری انجام می‌داد.

ادامه این سیاست تعصب‌آمیز و تنگ‌اندیشانه اما نشان می‌دهد که حاکمان منحط امروز با پیروی کورکورانه مبتنی بر سنت‌های قبیله‌ای از اسلاف‌شان، همچنان در ظاهر و پوسته مانده‌اند و از عبور و رسوخ و نفوذ به باطن و هسته حقایق و واقعیت‌های فرهنگی و تمدنی کشور، ناتوان اند؛ در غیر آن، حتما می‌دانستند که نه حذف و زدودن مولانا از تمدن جهانی و میراث فرهنگی جامعه بشری، ممکن است و نه بلاهت بیگانه‌انگاری واژگان سره فارسی مانند دانشگاه و دانشکده.

مطالب مرتبط