رویاهای بربادرفته یک «امیر» خودخوانده
گفته میشود که سطح تنش میان حکمتیار و طالبان بر سر تملک زمین دولتی به اندازهای بالا گرفته بوده که او طالبان را تهدید به اعلام جنگ کرده، و این امر، رهبر طالبان را به واکنش خشونتبار و توسل مستقیم به زور برای اخراج او از خانه مربوط به وزارت دفاع واداشته است؛ تا به این ترتیب، رویای «امیر» خودخواندهای که یک عمر برای رسیدن به امارت خیالیاش جنگید، از سوی «امیر» زورمندتر یک «امارت» واقعی برباد برود.
به دنبال نشر بیانیه سخنگوی طالبان مبنی بر «مورد منازعه» بودن خانه حکمتیار، حبیبالرحمان حکمتیار، فرزند او اعلام کرده که اقامتگاه دولتی پدرش «مورد منازعه» نبوده و ملا یعقوب؛ وزیر دفاع طالبان با اخراج او مخالف بود.
حبیبالرحمان حکمتیار افزوده در حکومت طالبان «چند کهنهفکر» میتوانند دست به هرکاری بزنند.
ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی طالبان گفته اقامتگاه دولتی آقای حکمتیار «مورد منازعه» بود و اکنون محل اقامت او تغییر داده شده است.
فرزند حکمتیار اما به اختلاف دیدگاه و انحصار قدرت در حکومت طالبان اشاره کرده و گفته در حالی که «تمام بزرگان» طالبان «موافق» بازگشایی مکاتب دخترانهاند، «یک نفر» توانسته بر همه غالب شود و دیگران اطاعت کنند.
او خطاب به ذبیحالله مجاهد گفته که به جای توجیه، سکوت کند؛ چرا که به مشوره آنها «اهمیت» داده نمیشود و از انجام آنچه «دین و عقل و منطق» میگوید «عاجز اند».
گلبدین حکمتیار تاکنون رسما درباره این موضوع ابراز نظر نکرده؛ اما فرزند او اخراج پدرش از اقامتگاه دولتیاش را «بیاحترامی» خوانده است.
با وجود اینکه آقای حکمتیار بنا به هر دلیلی، ترجیح داده است درباره این رویداد، سکوت کند؛ اما کاملا واضح است که او به شدت خشمگین است و عمیقا احساس حقارت میکند؛ زیرا هرگز انتظار نداشت که حتی طالبان نیز او را اینگونه طرد و تحقیر و منزوی کنند.
حکمتیار همان کسی بود که تنها کمی پیش از سقوط کامل کشور به دست طالبان، راهی اسلامآباد شد و در آنجا در حمایت از طالبان علیه دولت پیشین موضع گرفت. او همچنین در طول سالها هرگز با طالبان مبارزه نکرد و این گروه را به مثابه یک نیروی پشتونی برای بازگشت قدرت به پشتونها و ادامه سیطره تاریخی آنها بر دیگر اقوام افغانستان، مطلوب و مورد قبول میدانست.
پس از واگذاری کشور به طالبان از سوی امریکا نیز حکمتیار در کابل باقی ماند تا نشان دهد که از بازگشت طالبان به قدرت، خوشحال است و بدون شک، انتظار داشت که در قدرت، سهیم شود تا به این ترتیب، رویای چندده ساله او برای تصاحب قدرت، هرچند دیرهنگام، تعبیر گردد.
بنابراین، حضور او در کابل، برخلاف حضور برخی دیگر از بازیگران از جمله حامد کرزی و عبدالله عبدالله، از سر ناچاری و ناگزیری نبود، حکمتیار به واقع، از سقوط و فروپاشی نظام جمهوری و بازگشت طالبان به قدرت، خوشنود و خرسند بود و آن را یک پیروزی میدانست.
با اینهمه او به زودی دریافت که یکبار دیگر دچار اشتباه شده است؛ زیرا طالبان به او هم روی خوش نشان ندادند و هیچ فرش سرخی برای استقبال از حکمتیار برای ورودش به دالانهای قدرت، گسترده نشد.
شاید به همین دلیل بود که حکمتیار به سرعت، زبان به انتقاد گشود، به انسداد مکاتب دخترانه و محرومیت دختران از تحصیل، حمله کرد و خواستار برگزاری انتخابات و اعطای حق تعیین نوع نظام به مردم افغانستان شد؛ همان مواردی که خود سالها با آنها مخالفت کرده و حتی علیه آنها جنگیده بود.
به رغم همه اینها شماری از رهبران طالبان – شاید به دلیل تعلق قومی و نسبت قبیلهای گلبدین حکمتیار به عنوان یک پشتون غلجایی- انتقادات او را تا حدودی تحمل کردند و به او اجازه دادند که تریبون نماز جمعهاش را برای بیان نظرات سیاسی و مواضع خود در قبال وضعیت کشور حفظ کند؛ چیزی که ظاهرا مورد پسند سایر رهبران طالبان نبود و آنها در این باره دچار اختلافهای شدید و عمیق بودند. تا اینکه در نهایت، جناح مخالف حکمتیار، غلبه پیدا کرد و او با حقارت از ملکیت دولتی اعطا شده توسط اشرفغنی، اخراج شد.
گفته میشود که سطح تنش میان حکمتیار و طالبان بر سر تملک زمین دولتی به اندازهای بالا گرفته بوده که او طالبان را تهدید به اعلام جنگ کرده، و این امر، رهبر طالبان را به واکنش خشونتبار و توسل مستقیم به زور برای اخراج او از خانه مربوط به وزارت دفاع واداشته است؛ تا به این ترتیب، رویای «امیر» خودخواندهای که یک عمر برای رسیدن به امارت خیالیاش جنگید، از سوی «امیر» زورمندتر یک «امارت» واقعی برباد برود.
این رویداد تلخ و تحقیرآمیز، خشم شدید نزدیکان او را برانگیخته و حبیبالرحمان حکمتیار؛ پسر او با بیان انتقادهای گزنده از طالبان، تلاش میکند تا بخشی از این شکست تحقیرآمیز را جبران کند.
این رویکرد اما برای همیشه قابل ادامه نیست. طالبان به زودی بر اوضاع مسلط میشوند و به انتقادهای تند و صریح پسر حکمتیار پایان خواهند داد؛ درست همانگونه که با سلب آخرین امتیاز دولتی از حکمتیار، قطعات پازل شکستهای سیاسی و رویاپردازیهای جاهطلبانه او را تکمیل کردند و دیگر به نظر نمیرسد که عمر گلبدین حکمتیارِ پیر و ناامید و شکستخورده به او امکان برافروختن یک جنگ دیگر را بدهد.