آیا پاکستان اقوام را علیه طالبان بسیج میکند؟
نباید تصور کنیم که افشاگری یا به بیان درستتر، اعتراف این مقام پاکستانی درباره اهداف، سیاستها، راهبردها و برنامههای خطرناک طالبان برای اقوام و اقلیتهای دیگر و زبان فارسی، از سر دلسوزی یا احساس خطر است؛ بلکه همانگونه که خودش تصریح کرده، هدف جان اچکزی، رجعت دادن ارتش و سازمان جاسوسی پاکستان به همان استراتژی پیشین یعنی شعلهور کردن جنگ قومی به منظور تضعیف حکومت مرکزی در کابل است تا از این طریق، رژيم طالبان را مجبور به پذیرش خواستههای خود و عقبنشینی از مواضع ضدپاکستانیاش کند.
جان اچکزی؛ وزیر پیشین اطلاعات ایالت بلوچستان پاکستان گفتهاست که طالبان سیاست عبدالرحمان خان؛ امیر پیشین افغانستان را دنبال میکنند و میخواهند با اسکان پشتونها در شمال کشور، هویت دیگر اقوام ساکن این منطقه را حذف کنند.
آقای اچکزی روز چهارشنبه، ۱۹ ثور با اشاره به اعتراضات بدخشان در صفحه ایکس خود نوشته است که دنبال کردن سیاست عبدالرحمانی باعث شورش میشود.
به گفته او، طالبان میخواهند هر ولسوالی شمال کشور را مانند قندوز بسازند و پیشبینی کرده که اعتراضاتی مانند بدخشان در مزارشریف هم رخ خواهد داد.
جان اچکزی افزوده که اجرای سیاست اسکان پشتونها در شمال افغانستان به معنای ختم هویت اقلیتهای قومی دیگر است و این کار تنها زمانی امکان دارد که زمینهای اقوام دیگر به پشتونها داده شود.
این مقام سابق پاکستانی همچنین گفته است که تلاشهای فارسیستیزانه در مراکز آموزشی در «خراسان بزرگ» از جمله هرات و بلخ جز بخشی از تلاشها برای تخریب تمدن کهن چیز دیگری نیست.
او به پاکستان پیشنهاد کرده که حالا وقت دراز کردن دست دوستی به اقلیتهای قومی دیگر رسیده است.
این مقام سابق پاکستانی اما از حقیقت تازهای پرده برنداشته است. حتی پیش از اینکه طالبان به طور رسمی برای دومین بار به قدرت بازگردند، بسیاری از صاحبنظران درباره خطرات بازگشت آنها به قدرت از جمله احیای سیاستهای عبدالرحمان خانی علیه اقوام دیگر، تغییر ترکیب جمعیتی مناطق غیرپشتوننشین به ویژه در شمال افغانستان و نیز اعمال یک راهبرد فارسیستیزانه برای تقویت زبان پشتو و پایان دادن به سیطره فرهنگی زبان فارسی به عنوان زبان معیار و میانجی در کشور، هشدار میدادند و ابراز نگرانی عمیق و جدی میکردند.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، همانگونه که انتظار میرفت این سیاستها به طور آرام، گام به گام و حسابشده از سوی طالبان، روی دست گرفته شد که نمونههای فراوانی در این زمینه وجود دارد که در این نوشته کوتاه قابل احصا نیست.
با این حال، چرا سخنان جان اچکزی به رغم تکرار حقایق پیشتر برملا شده و روشن، همچنان اهمیت دارد و باید به آن پرداخته شود؟
نکته اول این است که او یک پاکستانی است که در گذشته سمت حساس و مهمی در یک ایالت بزرگ هممرز با افغانستان داشته و از این نظر، بدون شک آنچه را که مطرح میکند پیش از این قاعدتا دیده یا برایش اثبات شده است.
دوم اینکه او یک کنشگر سیاسی افغان و از اقوام و اقلیتهای قربانی سیاستهای قومی و «انقلاب فرهنگی» طالبان به مثابه یک جنبش پشتونی علیه زبان فارسی و اقوام غیرپشتون نیست؛ بلکه او خود یک پشتون پاکستانی است و از کشوری نمایندگی میکند که طالبان را به وجود آورده و اساس هویت و سیاستهای هویتی و فرهنگی آن را طراحی کردهاست.
موضوع سوم هم اینکه مواضع جان اچکزی درست در زمانی ابراز میشود که روابط طالبان و پاکستان بسیار سرد و پرتنش و بحرانی است و پاکستان نه تنها خود را بازنده بازی با کارت طالبان میداند؛ بلکه اکنون خودش در معرض خطرات ناشی از به قدرت رساندن طالبان، قرار گرفته و هر روز قربانی میدهد و مستاصل و درمانده شده است؛ بنابراین، افرادی مانند جان اچکزی به این نتیجه رسیدهاند که یکی از ابزارهای پاکستان برای مهار سرکشیهای طالبان، استفاده از کارت اقوام ناراضی است؛ اقوامی که خود را قربانی سیاستهای طالبان میدانند و ادامه سلطه این گروه را تهدیدی برای هویت و زبان و حتی موجودیت خویش ارزیابی میکنند.
پاکستان پیش از این هم از این ابزار برای پیشبرد پروژههای امنیتی خود در افغانستان استفاده کرده و به نتیجه رسیده است. بخشی از احزاب ۷ گانه پیشاور که در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی پیشین و سلطه رژيم کمونیستی با دولت کابل میجنگیدند، جریانهای مقتدر غیرپشتون مانند جمعیت اسلامی، شورای نظار و… بودند.
بنابراین، هرگز نباید تصور کنیم که افشاگری یا به بیان درستتر، اعتراف این مقام پاکستانی درباره اهداف، سیاستها، راهبردها و برنامههای خطرناک طالبان برای اقوام و اقلیتهای دیگر و زبان فارسی، از سر دلسوزی یا احساس خطر است؛ بلکه همانگونه که خودش تصریح کرده، هدف جان اچکزی، رجعت دادن ارتش و سازمان جاسوسی پاکستان به همان استراتژی پیشین یعنی شعلهور کردن جنگ قومی به منظور تضعیف حکومت مرکزی در کابل است تا از این طریق، رژيم طالبان را مجبور به پذیرش خواستههای خود و عقبنشینی از مواضع ضدپاکستانیاش کند.
موضوع دیگری که بر اهمیت این موضع میافزاید، توان، ظرفیت و زمینه پاکستان برای بسیج کردن اقوام دیگر علیه طالبان است؛ کافی است که اسلامآباد یکبار دیگر به رهبران فراری مجاهدین سابق یا «جبهه مقاومت» که عمیقا وفادار به آرمانهای احمدشاه مسعود و برهانالدین ربانی به عنوان متحدان پیشین پاکستان است، چراغ سبز نشان دهد و آنان را علیه طالبان برانگیزد.
با این حال، هنوز دولت مرکزی و ارتش پاکستان به این نتیجه رسیده است که استفاده از اهرم جنگ قومی را در دستور کار قرار دهد؛ زیرا همچنان امیدوار است که با اعمال فشار و تطمیع و تهدید، طالبان را وادار به عقبنشینی از مواضع کنونی خود و تمکین به خواستها و راهبردهای اسلامآباد کند.