چه کسانی هزینه «بزرگترین اشتباه» امریکا را میپردازند؟
امریکا در معامله دوحه بدون حضور «متحد استراتژيک» خود یعنی دولت افغانستان، نشان داد که هرگز شریک و متحدی قابل اعتماد و امین و صادق نیست و در پی این رویداد، بسیاری از شرکای سنتی امریکا در اروپا و خاورمیانه، نسبت به تعهد این کشور، شک کردند و به دنبال شرکای جدید یا استقلال استراتژيک افتادند؛ چیزی که بیتردید نقش مهمی در فروپاشی قدرت جهانی ایالات متحده خواهد داشت و سیر سریع پایان هژمونی امریکا بر جهان را سریعتر خواهد کرد.
فرانک مکنزی؛ فرمانده سابق نیروهای امریکا در خاورمیانه (سنتکام) در کتاب خاطراتش توافقنامه دوحه با طالبان را «یکی از بدترین اشتباهها در مذاکره» خوانده است که در زمان دو رئیس جمهور امریکا انجام شد.
او که در زمان مذاکرات با طالبان در دوحه و خروج آشفته سربازان آمریکا از افغانستان فرماندهی سنتکام را برعهده داشت، گفت توافقنامه دوحه «دولت افغانستان را نابود کرد.»
او افزود که در توافقنامه دوحه به خصوص با مشخص کردن «جدول زمانی» خروج نیروهای امریکایی، طالبان «دیدند که بدون توجه به پیامدها، مشتاق خروج هستیم» و امریکا اقداماتی را که طالبان هم باید انجام میداد، دنبال نکرد.
به عقیده او، ترامپ و بایدن «اهداف سیاسی خروج از افغانستان بدون توجه به پیامدهایش» را دنبال کردند.
او در این کتاب آورده که درباره خروج سربازان امریکا از افغانستان با تصمیم رئيس جمهور بهشدت مخالف بوده و حتی میخواسته که استعفا بدهد.
فرانک مکنزی تنها کسی نیست که درباره پیامدهای فاجعهبار معامله استعماری دوحه میان طالبان و امریکا و خروج غیرمسئولانه، پرهرجومرج و با عواقب مرگبار نظامیان امریکایی و متحدان آنها از افغانستان، هشدار میدهد. البته خود او در این زمینه مسئول است؛ چون در زمان خروج، مسئولیت رسمی داشت و بخشی از فرایند اجرای فرمان خروج بود.
همین اکنون چندین پرونده تحقیقی و کیفری در این زمینه باز است تا عوامل دخیل در این تصمیم، مسئول شناخته شده و در صورت لزوم، مجازات شوند.
این نشان میدهد که امریکا در پی معامله با طالبان، دچار یک خطای بزرگ و غیرقابل جبران شده که در آینده چه بسا به فروپاشی قدرت جهانی این کشور منجر خواهد شد و این همان چیزی است که درجهداران ارشدی مانند فرانک مکنزی را بر آن میدارد تا نتیجه بگیرند که این بزرگترین اشتباه تاریخ امریکا بود.
نکته مهمی که مکنزی بر آن تاکید کرده این است که برای هیچیک از دو رییس جمهور جمهوریخواه و دموکرات امریکا اهمیتی نداشته است که طالبان چه تعهداتی را در معامله استعماری دوحه پذیرفتهاند و اینکه آیا به این تعهدات عمل میکنند یا نه؛ چیزی که برای آنها اهمیت داشته، ایجاد زمینهای برای خروج سریع و کامل و همیشگی نیروهای امریکایی از افغانستان و پایان دادن به یک جنگ بیپایان بوده است.
این دقیقا چیزی است که از نظر فرانک مکنزی، بزرگترین خطای مذاکراتی را رقم زد و دولت پیشین افغانستان را در معرض نابودی کامل قرار داد.
به این ترتیب، طالبان اشتیاق امریکا برای خروج را درک کردند و به هیچیک از تعهدات خود در چارچوب توافقنامه دوحه عمل نکردند.
موضوع مهم اما این است که پیامدهای بزرگترین اشتباه مذکراتی امریکا برای خود ایالات متحده و مردم آن کشور و حتی شرکا و متحدان راهبردی آن در سراسر جهان، مستمر و پایدار خواهد بود و طی سالهای سال ادامه خواهد داشت؛ زیرا همین اکنون افغانستان به کانون تروریستهای بینالمللی تبدیل شده و طی چند سال آینده، تروریستهایی که در هزاران مدرسه جهادی در سراسر کشور، آموزش میبینند و یا از کمپهای آموزشی القاعده و دیگر گروههای تروریستی در پنجشیر و سایر شهرها فارغالتحصیل میشوند و یا با جابهجایی تروریستهای پاکستانی در بدخشان و تخار و سرپل و فاریاب و جوزجان و کاپیسا و پنجشیر و بلخ و مناطق اطراف کانال قوشتیه، تروریزم به سرعت در سراسر منطقه، منتشر خواهد شد و پیامدهای این رویداد، دامن تمام کشورهایی را خواهد گرفت که در حال حاضر، برای «تعامل» با طالبان مسابقه گذاشتهاند.
از جانب دیگر، امریکا در معامله دوحه بدون حضور «متحد استراتژيک» خود یعنی دولت افغانستان، نشان داد که هرگز شریک و متحدی قابل اعتماد و امین و صادق نیست و در پی این رویداد، بسیاری از شرکای سنتی امریکا در اروپا و خاورمیانه، نسبت به تعهد این کشور، شک کردند و به دنبال شرکای جدید یا استقلال استراتژيک افتادند؛ چیزی که بیتردید نقش مهمی در فروپاشی قدرت جهانی ایالات متحده خواهد داشت و سیر سریع پایان هژمونی امریکا بر جهان را سریعتر خواهد کرد.
قربانی بزرگ دیگر این اشتباه فاجعهبار مردم افغانستان هستند؛ همانها که در روز خروج نیروهای امریکایی از طیاره افتادند و جان سپردند، همانها که در میدان هوایی کابل، هدف یک بمبگذاری خونبار منسوب به داعش قرار گرفتند که امریکا هم از آن خبر داشت، نیروهای امریکایی بمبگذار را دیدند و کاری نکردند تا ۲۰۰ نفر کشته شوند، همانها که به نام داعش، هدف حمله هوایی امریکا در وزیراکبرخان قرار گرفتند و به طور مرموزی کشته شدند، همان دو میلیون نفری که از کشور گریختند و سرنوشت غمآنگیزی پیدا کردند، همان میلیونها نفری که هنوزهم با فقر و قحطی دست و پنجه نرم میکنند، همان کسانی که هر روز به نام ترجمان و پولیس و نیروی امنیتی و کارمند دولت و… از سوی طالبان ربوده، شکنجه، ترور و تیرباران میشوند، همان میلیونها زن و دختری که از کار و تحصیل بازماندند و رویاهایشان نابود شد.