فارن پالیسی: تعامل دردناک با طالبان اجتناب‌ناپذیر است

ممکن است روند دوحه را به عنوان یک تمرین بیهوده بنویسند که فقط طالبان را مشروعیت می‌بخشد؛ اما این یک ساده‌سازی بیش از حد است. گفتگوهای اخیر بر معمایی که دولت‌های خارجی در تدوین سیاست در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان با آن روبه‌رو هستند، تأکید می‌کند، مبادلات دردناک، چه تعامل یا انزوا را انتخاب کنند، اجتناب‌ناپذیر است.

در سومین نشست دوحه که با هدف رسیدگی به چالش‌های موجود در افغانستان برگزار شد، مقام‌های طالبان نیز حضور داشتند و درباره چالش‌های افغانستان گفتگو کردند.

سومین دور نشست دوحه روزهای یک‌شنبه و دوشنبه هفته جاری برگزار شد و دیپلمات‌های بین‌المللی با رهبران ارشد طالبان طی گفتگوهایی که به میزبانی سازمان ملل متحد در دوحه قطر برگزار شد، دیدار کردند.

این گفتگوها سومین تکرار از روند موسوم به دوحه بود که هدف آن رسیدگی به چالش ها در افغانستان به رهبری طالبان است.

رهبران طالبان در جلسه اول دعوت نشدند و به دلیل حضور رهبران جامعه مدنی افغانستان و سایر عوامل از شرکت در جلسه دوم خودداری کردند. این دور، جامعه مدنی و رهبران حقوق بشر به نمایندگی از افغانستان دعوت نشدند. احتمالا به همین دلیل است که طالبان با پیوستن به آن موافقت کردند.

گفته می‌شود این گفتگوها نتایج اساسی نداشت؛ اما مقامات سازمان ملل این مبادله را فرصتی برای هریک از طرفین برای شنیدن صدای طرف مقابل توصیف کردند.

طالبان خواستار لغو تحریم‌ها شدند، در حالی که دیپلمات‌ها از استرس اقتصادی افغانستان ابراز نگرانی کردند.

یکی از موضوعات مهم در دستور کار این بود که چگونه می توان کمک‌های بیشتری به مردم افغانستان دریافت کرد؛ اما این بحث به هیچ تصمیم مهمی منجر نشد.

ممکن است روند دوحه را به عنوان یک تمرین بیهوده بنویسند که فقط طالبان را مشروعیت می‌بخشد؛ اما این یک ساده‌سازی بیش از حد است. گفتگوهای اخیر بر معمایی که دولت‌های خارجی در تدوین سیاست در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان با آن روبه‌رو هستند، تأکید می‌کند، مبادلات دردناک، چه تعامل یا انزوا را انتخاب کنند، اجتناب‌ناپذیر است.

در نهایت، تعامل به طالبان یک پیروزی روابط عمومی می‌دهد: آن‌ها می‌توانند به خود ببالند که آن‌گونه که منتقدان‌شان می‌گویند منزوی نیستند.

در همین حال، انزوا به دیپلمات‌ها اجازه می‌دهد تا موقعیت اخلاقی خود را حفظ کنند؛ اما فرصت‌های کمتری را برای تضمین خرید مورد نیاز از سوی طالبان برای پی‌گیری نتایج مثبت در افغانستان، مانند ایجاد مکانیسم‌های مالی بین‌المللی جدید که امنیت اقتصادی بیشتری را برای افغان‌های عادی به ارمغان می‌آورد، می‌دهد.

به نظر می‌رسد بسیاری از افغان‌های ساکن در این کشور که از کمک‌های بشردوستانه و اقتصادی ناامید هستند، از جامعه بین‌المللی می‌خواهند تا هر کاری که ممکن است – از جمله گفتگو با طالبان – انجام دهد تا شانس کمک‌های بیشتر به افغانستان را به حداکثر برسانند.

تعامل همچنین فرصت‌هایی را برای تمرکز بر مسائل مبرم به ارمغان می‌آورد: به عنوان مثال، طبق گزارش‌ها، در دوحه، ایالات متحده درباره سرنوشت دو شهروند امریکایی که در افغانستان نگهداری می‌شوند بحث کرد.

حل مشکلات حقوق بشر در افغانستان از قندهار می‌گذرد، نه دوحه
در دوحه ۳ نمایندگان بیش از 25 کشور جهان و 8 سازمان بین‌المللی در آخرین گفتگوهای دوحه شرکت کردند که منعکس‌کننده اجماع در جامعه بین المللی به نفع تعامل بدون به رسمیت شناختن رسمی رژیم طالبان بود؛ اما این موضع دیپلمات‌ها را با افغان‌ها – از جمله بسیاری از ساکنان خارج از کشور – که از انزوا حمایت می‌کنند، در تضاد قرار می‌دهد.

سازمان ملل به دلیل عدم حضور نمایندگان زنان در این نشست مورد انتقاد قرار گرفت و این امر به دیپلمات های خارجی واگذار شد تا نگرانی‌های خود را در مورد حقوق زنان مطرح کنند که طالبان مطمئناً از آن شانه خالی کردند؛ اما در این جبهه، سازمان ملل ممکن است به چیزی رسیده باشد.

هرگونه مذاکره معنی‌دار با طالبان بر سر سیاست‌های قهقرایی آن‌ها در قبال زنان و حقوق بشر به طور گسترده‌تر، تنها با رهبری عالی این گروه انجام می‌شود. ملاهای مستقر در قندهار که این مواضع حداکثری را ایجاد و اجرا می‌کنند. آن‌ها خود را منزوی می‌کنند، به ندرت به سفر می‌روند یا با دیپلمات های خارجی درگیر می‌شوند. این رهبران عملگراتر و مستقر در کابل هستند که در روند دوحه شرکت کردند.

جای تعجب نیست که به غیر از چند جلسه یکباره، هیچ ارتباط بین المللی با رهبر عالی طالبان، ملا هبت‌الله آخوندزاده، و حلقه او در قندهار صورت نگرفته است. در دسامبر گذشته، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ای را تصویب کرد که در آن خواستار فرستاده ویژه جدید برای افغانستان شد. چنین فردی در موقعیت مناسبی است که حداقل سعی کند خود را به قندهار برساند، اما از آن زمان هیچ اتفاقی نیافتاده است.

حتی اگر یک کانال ارتباطی باز با رهبری در قندهار وجود داشته باشد، هر‌گونه مذاکره به طرز دردناکی دشوار خواهد بود. مواضع ایدئولوژیک آن‌ها به راحتی تحت تأثیر انگیزه‌های به رسمیت شناختن رسمی رژیم طالبان یا کمک‌های مالی بیشتر قرار نخواهد گرفت. این‌ها مسائل زمانی هستند که برای آن‌ها اهمیت کمی دارند.

در نهایت، راه پیشرفت در زمینه حقوق بشر در افغانستان از قندهار می‌گذرد، نه دوحه.

مطالب مرتبط