سقوط در آگوست؛ زوال رهبران اقتدارگرا، ظهور جنبشهای اسلامگرا
به همان اندازه که سقوط حکومتهای فاسد، اقتدارگرا و توتالیتر، یک رویداد میمون و مبارک برای ملتها محسوب میشود، آنارشی، هرج و مرج و امکان استفاده افراطیون از این رویدادها به منظور ایجاد بیثباتی بیشتر و تسلط بر سرنوشت کشورها و ملتها نگرانکننده و خطرناک است.
جنبش دانشجویی بنگلادش پس از هفتهها اعتراض و انقلاب در نهایت پیروز شد و شیخ حسینه؛ دیکتاتور خودکامه این کشور با ترک قدرت از کشور فرار کرد.
شیخ حسینه با استفاده از هلیکوپتر نظامی راهی کشور همسایه هند شد و به این ترتیب، معترضان خشمگین وارد کاخ ریاست جمهوری، اقامتگاه نخستوزیری و سایر اماکن دولتی شدند تا پیروزی خود را جشن بگیرند.
در این میان البته نگرانیهایی نیز وجود دارد؛ زیرا ارتش بنگلادش همچنان تلاش میکند روند انتقال سیاسی را مدیریت کند و با تشکیل دولت موقت، زمینه را برای ایجاد دولتی همسو با منافع خود در داکا فراهم سازد.
شاید همین امر است که هنوز علیرغم فرار نخستوزیر از کشور، اعتراضات انقلابی در بنگلادش فروکش نکرده و معترضان خشمگین با آتش زدن اماکن دولتی، اقامتگاه نخستوزیر سابق و حتی مراکز تجاری نزدیک به حلقه قدرت تلاش میکنند، مطالبات خود را بر فرماندهان نظامی تحمیل کنند و اجازه ندهند که جنرالها با مدیریت روند انتقال سیاسی، اهداف انقلابی قیام را نادیده بگیرند و مصادره کنند.
در این میان اما ارتش بنگلادش نیز نگرانیهای جدی درباره احتمال قدرتگیری اسلامگرایان افراطی دارد. در جریان اعتراضات دانشجویی نیز بارها تصاویری از پرچمهای طالبان از سوی برخی از معترضان منتشر شد؛ رویدادی که نگرانیها درباره قدرتگیری اسلامگرایان افراطی معتقد به تفکر طالبانی در بنگلادش را دوچندان کرده است.
نکته دیگر، رقابتهای فشرده منطقهای میان هند و پاکستان است. بسیاری از ناظران معتقد اند که در عقب اعتراضات دانشجویی بنگلادش، پاکستان قرار دارد تا با استفاده از زمینههای سیاسی و اجتماعی حکمرانی نخستوزیر خودکامه پیشین این کشور، یک دولت طرفدار هند را ساقط کند و یک دولت حامی پاکستان را بر سر کار بیاورد؛ اتفاقی که سه سال پیش در افغانستان نیز رخ داد و در نتیجه آن دولت جمهوری که با هند پیمان استراتژیک امضا کرده بود ساقط شد و رژیم طالبان به قدرت رسید که از حمایت حداکثری پاکستان برخوردار بود.
از قضا هر دو رویداد در ماه آگوست رخ دادهاند چیزی که از دید شماری از مردم و ناصران سیاسی به مثابه قرینهای برای سقوط ژیمهای فاسد و خودکامه در ماه آگوست تبدیل شده است. اما آیا این بدان معناست که در تجارب مشابه افغانستان نیز افراطگرایان رادیکال مسلمان جانشین دیکتاتورهای خودکامه و توتالیتر میشوند؟
شاید به دلیل همین نگرانیها بود که نخستوزیر فراری بنگلادش برای مهار اعتراضات و جلوگیری از قدرتگیری اسلام سیاسی در این کشور، فعالیت یک حزب بزرگ اسلامی در بنگلادش را به طور کامل ممنوع اعلام کرد. این اقدام که در اوج اعتراضات دانشجویی بنگلادش صورت گرفت تاثیر چندانی بر روند جنبش انقلابی نداشت و مانع ادامه اعتراضات دانشجویی برای تغییر معادلات قدرت در این کشور نشد.
در ادامه تحولات سیاسی در بنگلادش، فرمانده ارتش اعلام کرده که با رهبر حزب اسلامی ممنوع شده در آن کشور نیز برای تشکیل دولت آینده مذاکره کرده است. این نشان میدهد که ارتش بنگلادش نیز با برخی از واقعیتهای سیاسی و انقلابی در این کشور از جمله قدرت غیرقابل انکار اسلامگرایان کنار آمده و آن را به رسمیت شناخته است.
در این میان اگرچه سقوط دولت بنگلادش در ۵ آگوست به طور فزایندهای از سوی کاربران و رهبران افغان با سقوط حکومت جمهوری به رهبری اشرف غنی در ۱۵ آگوست سال ۲۰۲۱ میلادی مقایسه میشود و شماری از کاربران با اشاره به این دو رویداد نسبت به سرنوشت مشابه دیکتاتورهای دیگر آسیایی در ماه آگوست سالهای آینده هشدار میدهند؛ اما به باور کارشناسان به همان اندازه که سقوط حکومتهای فاسد، اقتدارگرا و توتالیتر، یک رویداد میمون و مبارک برای ملتها محسوب میشود، آنارشی، هرج و مرج و امکان استفاده افراطیون از این رویدادها به منظور ایجاد بیثباتی بیشتر و تسلط بر سرنوشت کشورها و ملتها نگرانکننده و خطرناک است.
بنابراین همانطور که نتیجه سقوط حکومت فاسد اشرف غنی برای مردم افغانستان به مراتب فاجعهبارتر از بقای او در قدرت بود، این نگرانی درباره بنگلادش نیز وجود دارد که با توجه به وجود یک ارتش اقتدارگرا و سرکوبگر از یک سو و قدرت قابل توجه جریانهای افراطگرای مسلمان از جانب دیگر به علاوه تنش و تقابل دایمی و نبرد نیابتی همسایگان متخاصم، ممکن است شادمانی از سرنگونی یک دولت فاسد و یک دیکتاتور خودکامه دیری نپاید و مردم فقیر بنگلادش با پیامدهایی به مراتب فاجعهبارتر از دوران سلطه اقتدارگرایانه شیخ حسینه روبهرو شوند.