تبانی طالبان و امریکا مانع تشکیل دولت فراگیر

علیرغم انکار مقامات امریکایی و طالبان، بسیاری از آگاهان معتقد اند که طالبان در چارچوب توافقنامه دوحه با امریکا قدرت را تصاحب کردند و امریکا در این توافقنامه امریکا هیچ شرطی برای تشکیل دولت فراگیر در شعاع یک توافقنامه صلح ملی میان طالبان و سایر جریان‌های سیاسی و قومی کشور تعیین نکرده است.

چهار سال پس از امضای توافق‌نامه دوحه که جزئیات آن همچنان پنهان باقی مانده، مولوی عبدالکبیر؛ معاون نخست‌وزیر طالبان روز سه‌شنبه، ۲۴ میزان در نشستی در ولایت کاپیسا گفت که در متن اصلی و ضمایم توافق‌نامه دوحه، بحث واگذاری پایگاه به نیروهای امریکایی و تشکیل حکومت ائتلافی وجود ندارد.

عبدالکبیر تاکید کرد: «در این موافقت‌نامه، نه پایگاه‌های امریکایی پذیرفته شده‌اند و نه حکومت ائتلافی، و نه ما هیچ‌گونه غلامی یا فرمایشات آنان را قبول کرده‌ایم.»

معاون سیاسی نخست‌وزیر طالبان تصریح کرد که چنین مواردی در نسخه اصلی و ضمایم پنهان موافقت‌نامه دوحه وجود ندارد.

این در حالی است که سه سال پس از بازگشت طالبان به قدرت یکی از مهم‌ترین پیش‌شرط‌های جامعه جهانی برای شناسایی رسمی رژیم طالبان یعنی تشکیل دولت فراگیر با مشارکت معنی‌دار و عادلانه همه اقوام و بازیگران سیاسی افغانستان، هنوز محقق نشده و دولت طالبان که در آن زمان «موقت» خوانده می‌شد همچنان به حاکمیت خود ادامه می‌دهد؛ دولتی که اکثریت اعضای آن را پشتون‌های عضو گروه طالبان تشکیل می‌دهند و سایر اقوام و جریان‌های سیاسی کشور یا هیچ سهمی در آن ندارند و یا اینکه سهم‌شان اندک، سمبولیک و نمادین است.

علیرغم انکار مقامات امریکایی و طالبان، بسیاری از آگاهان معتقد اند که طالبان در چارچوب توافقنامه دوحه با امریکا قدرت را تصاحب کردند و امریکا در این توافقنامه امریکا هیچ شرطی برای تشکیل دولت فراگیر در شعاع یک توافقنامه صلح ملی میان طالبان و سایر جریان‌های سیاسی و قومی کشور تعیین نکرده است.

به عبارت دیگر، توافق‌نامه دوحه میان امریکا و طالبان نه تنها به حکومت مشروع افغانستان که با مشارکت نسبتا عادلانه تمام اقوام و اقلیت‌های کشور تشکیل شده بود پایان داد؛ بلکه زمینه را برای تسلط رژیم تمام پشتونی طالبان فراهم کرد که بر بنیاد توافقنامه دوحه مورد تایید و حمایت ایالات متحده بوده و امریکا حتی پس از خروج نیروهایش از افغانستان با واگذاری انبارهای عظیم تسلیحات و تجهیزات نظامی و ارسال بسته‌های پول نقد به طالبان، عامل اصلی بقا و پایداری حاکمیت این گروه بوده است.

افزون بر این، مقام‌های امریکایی با وجود حفظ موضع رسمی‌شان مبنی بر به رسمیت نشناختن رژیم طالبان و تعیین پیش شرط‌های مشخص برای تحقق این امر عملاً هیچ اقدام اساسی برای منزوی کردن، تحریم و تحت فشار قرار دادن رژیم طالبان برای تشکیل یک دولت فراگیر ملی نمی‌کنند.

این نشان می‌دهد که واشنگتن نه تنها با طالبان توافق کرده که در قبال واگذاری قدرت به این گروه، اجازه خروج امن نیروهای نظامی‌اش از افغانستان را دریافت کند؛ بلکه توافقنامه دوحه میان دوطرف در عین حال توافقی بر سر آینده افغانستان بوده؛ آینده‌ای که بر بنیاد آنچه اکنون جریان دارد با تایید و حمایت امریکا به طور کامل در اختیار طالبان خواهد بود.

بنابراین هم زلمی خلیلزاد؛ رئیس هیات مذاکره کننده امریکا و هم مولوی عبدالکبیر؛ معاون سیاسی نخست‌وزیر طالبان درست می‌گوید؛ توافق‌نامه دوحه متضمن آینده سیاسی مبتنی بر مشارکت همه اقوام کشور در یک ساختار فراگیر ملی نیست. توافق‌نامه دوحه میان ایالات متحده و طالبان مبتنی بر بده بستان دوطرفه و متضمن منافع دوجانبه اصلی است.

به این ترتیب، امریکا نه تنها قدرت را به طالبان واگذار کرد؛ بلکه حمایت مستمر و پایدار از چشم‌انداز آینده حاکمیت طالبان را نیز به عهده گرفت تا هیچ چالشی جدی در برابر استیلای بی‌چون و چرای طالبان بر سرنوشت مردم افغانستان وجود نداشته باشد.

در این میان البته این پرسش قابل تامل است که به رغم امضای توافقنامه دوحه میان دوطرف که به احتمال قوی بندهای پنهانی آن نقشه راه آینده تعامل آن‌ها را تعیین می‌کند چرا امریکا تاکنون رژیم طالبان را به رسمیت نشناخته و همچنان بر پیش شرط‌هایی تاکید می‌کند که طالبان آن‌ها را قبول ندارند؟

پیش از پاسخ به این پرسش، ابتدا باید این واقعیت را در نظر داشت که آمریکا از یک سو طالبان را به قدرت رساند و در ادامه نیز مانع شکل‌گیری هرگونه مقاومت ملی دردسرساز در برابر سیطره این رژیم می‌شود اما از جانب دیگر عمداً مانع به رسمیت شناخته شدن رژیم طالبان محسوب شده و اجازه نمی‌دهد که طالبان به عنوان دولت مشروع و نماینده قانونی مردم افغانستان در مجامع بین‌المللی حضور داشته باشد.

این رفتار دوگانه بخشی از ویژگی ثابت سیاست خارجی امریکا با طرف‌هایی است که هنوز نسبت به رفتار، ماهیت و هویت آن‌ها مطمئن نیست و سعی می‌کند با استفاده از استراتژی دوگانه فشار و امتیاز، سلطه خود بر آن‌ها را تحمیل کند و از وابستگی و سرسپردگی غیرقابل تغییر آنان در آینده مطمئن شود.

تصور می‌شود که در مورد طالبان نیز همین رویکرد در جریان است و امریکا می‌خواهد با استفاده از این سیاست دو پهلو از یک سو به طالبان یادآوری کند که این امریکا بود که شما را به قدرت رساند؛ بنابراین همواره باید مرهون خدمت بزرگی که ایالات متحده به شما کرد باشید و از جانب دیگر، با ایجاد مانع در مسیر شناسایی رسمی این رژیم در تلاش است تا امتیازات بیشتری کسب کند و از تعهد کامل طالبان به تحقق اهداف راهبردی و تامین منافع استراتژیک ایالات متحده اطمینان حاصل کند.

در این میان اما هیچ چیزی به نفع مردم افغانستان تغییر نخواهد کرد. امریکا با طالبان سازش کرده و این سازش در چارچوب توافق‌نامه دوحه میان دوطرف مکتوب و امضا شده است؛ بنابراین از این پس هر اتفاقی که رخ دهد مبتنی بر توافق‌نامه یادشده خواهد بود نه اراده و انتخاب مردم افغانستان.

مطالب مرتبط