نگاهی به پروژه اتمر و نشست مرموز آنکارا
پرسش این است که چرا این افراد در این روزها و نه طی سه سال گذشته، آهنگ مذاکره با طالبان را سر داده و در تبعید به نگارش بیانیهها پرداختهاند؟!
در این روزها، دو فهرست از افراد جمهوریخواه «سوخته» دست به دست میشوند.
فهرستی متعلق به آقای حنیف اتمر و تیمی از عناصر فاسد جمهوریت است که با توافقات پنهانی با طالبان و فرار ناجوانمردانهشان از صحنه قدرت، مهرههای سوخته آن دوران محسوب میشوند.
دسته دیگر، هرچند با چهرههای متفاوت؛ ولی با رفتارهای مشابه، اخیرا در آنکارا گرد آمده بودند.
پرسش این است که چرا این افراد در این روزها و نه طی سه سال گذشته، آهنگ مذاکره با طالبان را سر داده و در تبعید به نگارش بیانیهها پرداختهاند؟!
به نظر میرسد این همزمانی حوادث تصادفی نیست و نشان از درهمتنیدگیهای اطلاعاتی و برنامهریزیهای دقیق دارد.
استخبارات یا سازمانهای اطلاعاتی همواره در کنار صدها وظیفه دیگر، به خلق و مدیریت بحرانها نیز پرداختهاند. در تاریخ کشور ما نیز از زمان بازیهای بزرگ قرن نوزدهم، آسیای میانه و به ویژه افغانستان قربانی سیاستهای اطلاعاتی و استعماری شد. این سیاستها منجر به فروش خاک، ایجاد شکافهای قومی، کودتاها (نظیر کودتای داودخان و کودتای ثور)، به قدرت رسیدن مجاهدین، ظهور و سقوط طالبان و نهایتاً پروژههای مشترک چون دولتهای کرزی، غنی و مجدداً طالبان شدهاند؛ تمامی اینها بخشی از پروژههای اطلاعاتی قدرتمندان جهان بوده است.
اما آنچه در این دو پروژه جدید قابل توجه است این است که هرگاه استخبارات بحرانی را ایجاد میکنند، آن را به شکلی مدیریت میکنند که به سود پروژههای آنان باشد. مردم همچنان قربانی میشوند؛ بیرقهای مختلف از سه رنگ به سرخ، سیاه و سفید تغییر میکنند، اما وضعیت مردم همچنان بیثبات و شکننده باقی میماند.
این بار، بازهم پاکستان در رأس این پروژه قرار دارد و برای نجات خود از بحران داخلی، سعی میکند بحران را به افغانستان انتقال دهد.
بی جهت نیست که نماینده پاکستان در سازمان ملل گفته است که کمون اعضای تی تی پی در افغانستان پناه گرفتهاند.
نقش پاکستان در این میان برجسته است؛ زیرا این کشور با اعتماد و اتکای استخبارات بینالمللی، اکنون در حال اجرای پروژههایی است که هدف آنها دور کردن نخبگان، روشنفکران و ایلیت افغانستان از مسیر اصلیشان است.