من پادشاه کشتگانم، کشورم خالی است!

اشرف غنی، رییس جمهور، در نشست بین‌المللی اقتصادی در شهر داووس گفته است که در چهار سال حکومت او بیش از ۴۵ هزار نیروی امنیتی در نبرد با تروریزم جان باخته‌اند. این در حالی است که به گفته آقای غنی، شمار تلفات نیروهای خارجی در این مدت، به ۷۲ نفر می‌رسد.

این آمار، توسط هیچ نهاد مغرض و معاند حکومت آقای غنی منتشر نشده تا بتوان در صحت و یا سیاسی بودن آن تردید کرد. این آمار توسط خود رییس جمهور در یکی از مهم‌ترین نشست‌های بین‌المللی اقتصادی بیان شده و دقیقاً فاجعه از همین‌جا آغاز می‌شود. فاجعه این است که حکومت وحدت ملی به ریاست آقای غنی، سقف حکومت خود را بر ستون خون سربازان اردو و پولیس ملی بنا کرده است.

۴۵ هزار سرباز کشته‌شده در نبرد با آنچه تروریزم نامیده می‌شود، یک آمار نیست، یک فاجعه ملی جبران‌ناپذیر است. ۴۵ هزار سرباز، ۴۵ هزار خانواده و ده‌ها هزار یتیم و بیوه و داغدار و سوگوار است. ۴۵ هزار سرباز کشته‌شده در جنگی که تصور می‌شود از پاکستان یا هر جایی دیگر مدیریت می‌شود، ۴۵ هزار بار سند ناکامی و ناکارآمدی حکومتی است که هیچ طرح راهبردی برای امنیت شهروندان و سربازان خود ندارد و هر دو را در اثر بی‌مسؤولیتی و ندانم‌کاری خود، گله‌وار و گروه‌گروه به کشتن می‌دهد.

ممکن است آقای غنی این آمار وحشتناک و سرسام‌آور از کشتگان نیروهای امنیتی را باافتخار و از سر تظلم در پیشگاه جهانیان بیان کرده باشد تا به آنان بگوید که افغانستان تنها در ۴ سال گذشته، چه هزینه سنگین انسانی برای مبارزه با تروریزم پرداخته است!

اما بازگویی خفت‌بار این آمار، بیش از آن‌که سند مظلومیت افغانستان برای ائتلاف جهانی مبارزه با تروریزم باشد، سند رفتار ظالمانه حکومت با سربازان و شهروندان خود است. حکومتی که نمی‌تواند برای امنیت شهروندان و سربازان خود برنامه‌های مدون راهبردی و کاربردی بسازد، فاقد صلاحیت حکومتی و مشروعیت حقوقی و مردمی است.

در حکومت‌های مردم‌سالار و برآمده از آرا و اراده مردم، هیچ‌چیز مهم‌تر از امنیت و معیشت شهروندان نیست؛ اما این مردم‌سالاری حکومت وحدت ملی افغانستان است که بیش از همه از مردم خود قربانی می‌گیرد تا خود بتواند بر سر پای خویش بایستد.

دردناک‌تر از این، بیهودگی خون‌های ریخته ۴۵ هزار سرباز در چهار سال عمر حکومت وحدت ملی است. تردیدی نیست که سربازان این سرزمین، جان خود را بر سر قمار امنیت کشور می‌گذارند و شعار محوری انگیزه‌بخش آنان برای فداکاری و از خودگذری «خدا، وطن، وظیفه» است؛ اما پرسش این است که با کشته شدن بیش از ۴۵ هزار سرباز در چهار سال حکومت آقای غنی، چه چیزی به نفع امنیت مردم تغییر کرده است؟ یا چه مقدار از سلطه طالبان بر مناطق تحت کنترول این گروه، کاسته شده است؟ آیا غیر از این است که طالبان در این چهار سال، افزون بر کشتن بیش از ۴۵ هزار سرباز ارتش و پولیس، قلمرو نفوذ خود در سراسر کشور را نیز تا ۷۰ درصد توسعه داده‌اند؟ و آیا غیر از این است که اکنون شهروندان افغانستان، نه در شهرها و نه در شاهراه‌ها امنیت و مصونیت ندارند؟ و آیا غیر از این است که رییس جمهور در کنار قربانی دادن بیش از ۴۵ هزار سرباز، امتیازات ویژه و بی‌نظیری در کنفرانس کابل به طالبان پیشکش کرد و این گروه آن را نپذیرفت؟ و آیا جز این است که خون این ۴۵ هزار سرباز، طالبان را در موقعیتی قرار داد که حضور هیئت حکومت در مذاکرات صلح ابوظبی را با تحقیری بی‌سابقه رد کرد و فرستادگان کابل با سرافکندگی و حقارت به پایتخت برگشتند؟ و آیا غیر از این است که طالبان در آخرین دور مذاکرات خود با زلمی خلیل‌زاد، بر سر آتش‌بس با نیروهای امریکایی به توافق رسید تا پس از این نیروهای افغان را بیش‌تر از پیش بکشد؟ پس درد بزرگ‌تر از ریختن خون این‌همه سرباز، بیهودگی ریختن خون آنان است و البته درد بزرگ‌تر دیگری هم وجود دارد که بزرگ‌تر از آن دو درد دیگر است و آن این‌که سران حکومت وحدت ملی هنوز هم نمی‌دانند مسؤول چه فاجعه عظیمی هستند و برای جلوگیری از تکرار آن چه تدبیری بیندیشند؟!

مسؤولیت حکومت وحدت ملی و وزرای امنیتی‌اش در قبال کشتار سربازان ارتش و پولیس ملی در چهار سال گذشته، نه بر کسی پوشیده است و نه قابل انکار؛ زیرا بخش عمده این نیروها در اثر بی‌توجهی حکومت برای پشتیبانی از این نیروها در میدان‌های خونین و نبردهای نفس‌گیر با طالبان و رساندن تسلیحات و تجهیزات نظامی به آنان کشته شده‌اند.

آیا به راستی کسی هست که مسؤولیت این‌همه فاجعه را بر دوش بگیرد؟

مطالب مرتبط

comments s