لغو نشست دوحه به سود کیست؟

دومین نشست «بین‌الافغانی» که قرار بود در دوحه برگزار شود، علیرغم موانع و دشواری‌هایی که در مسیر اتخاذ تدابیر و تمهیدات لازم برای برگزاری آن وجود داشت،blank

خوش‌بینی‌های زیادی را در میان مردم و جریان‌های سیاسی کشور برانگیخته بود. از ویژگی‌های بارز و منحصر به فرد این نشست، حضور پررنگ نمایندگان رسمی حکومت در میان هیأت شرکت‌کننده از افغانستان بود؛ نمایندگانی که اگرچه طالبان، با اصل نمایندگی آن‌ها از سوی حکومت، صریحا مخالفت کرده‌بودند؛ اما حضورشان در یک نشست مهم صلح می‌توانست رویدادی مثبت و امیدبخش محسوب شود و به قرار‌گرفتن این روند در مسیری درست، کمک کند.

با این وجود، برخلاف انتظارهای مثبت اولیه، این نشست تنها دو روز قبل از برگزاری، لغو شد.

ریاست جمهوری گفته‌است که حکومت قطر به‌دنبال نپذیرفتن فهرست اشتراک‌کنندگان دولت در نشست بین‌الافغانی دوحه، این نشست را لغو کرده‌است.

در خبرنامه ارگ آمده‌است: “پس از آن‌که تمام آمادگی‌های رفتن هیات تکمیل گردید، با تعجب باید گفت که یک فهرست جدید از قطر که شمولیت متوازن مردم افغانستان در آن مراعات نشده و به‌معنای بی‌احترامی به اراده ملی مردم افغانستان بود، مواصلت کرد که این عملکرد مورد قبول مردم افغانستان نیست.”

در خبرنامه ریاست جمهوری آمده که اشرف غنی در مشورت با بزرگان سیاسی، فهرست ترتیب‌شده از سوی حکومت قطر را قابل قبول ندانست.

طالبان اما گفته حکومت امیدوار بود که افراد دلخواه خود را به نمایندگی از حکومت به این نشست بفرستد و این موضوع سبب لغو نشست شد.

زلمی خلیلزاد هم در توییتر خود نوشت که از تعویق نشست بین‌الافغانی دوحه ناامید شده و همه را به تعهد به گفتگو و روند صلح تشویق می‌کند.

با این حساب، اگرچه معضل اصلی، لیست بلند هیأت شرکت‌کننده از سوی دولت افغانستان بوده‌است؛ اما در این میان، یک جانب سوم هم دخالت دارد و آن، دولت قطر است.

قطر یک میکروکشور عربی است که برخلاف جمعیت اندک و جغرافیای کوچک‌اش، نقش بزرگی در معادلات راهبردی منطقه بازی می‌کند و این همان‌ چیزی است که خشم و رشک رژیم‌های رقیب دوحه مانند حکومت آل سعود در ریاض را هم برانگیخته‌است.

آن‌گونه که ارگ اعلام‌ کرد‌ه‌است دولت قطر تنها یک میزبان ساده و دارای حسن نیت نسبت به استقرار صلح و برقراری ثبات در افغانستان نیست؛ بلکه این کشور، عملا در این زمینه، به‌عنوان یک «طرف» ظاهر شده‌است و اراده ‌خود را بر جوانب دخیل در روند صلح افغانستان، تحمیل می‌کند.

ارائه فهرستی مستقل از جانب دوحه برای کابل، اقدامی است که این مدعا را تأیید می‌کند. این در حالی است که اقدام دولت قطر، بربنیاد قواعد حقوق بین‌الملل و عرف دیپلماتیک، آشکارا مداخله‌جویانه و برخلاف مقتضیات روابط دوجانبه دو کشور مستقل است.

از این منظر، دولت نیز در برابر این اقدام ضد حاکمیت ملی قطر، واکنشی مناسب و مقتضی نشان داده‌است.

با این‌حال، نمی‌توان انکار کرد که آنچه درباره سرنوشت نشست دوحه اتفاق افتاده‌است منطبق با اراده کابل نیز است. به بیان دیگر، کابل در صدد تأخیر یا حتی لغو نشست قطر بود و از همان آغاز، در برای ایجاد مانع در مسیر آن تلاش می‌کرد.

زیرا جرگه مشورتی صلح که قرار است که از جانب ارگ ریاست جمهوری برگزار شود، عملا در تضاد و تعارض با اهداف نشست دوحه قرار دارد.

ارگ می‌خواست با برگزاری این جرگه، دیدگاه‌‌های مورد نظر خود را بر نشست قطر تحمیل کند و این برخلاف اراده کشورهایی مانند قطر، امریکا، پاکستان و همچنین گروه طالبان و شماری از جریان‌های سیاسی داخلی بود.

با این حساب، آنچه رخ داده، در قدم نخست به سود ارگ ریاست جمهوری و حکومت افغانستان است. حکومت اکنون می‌تواند جرگه مشورتی صلح را به سادگی جایگزین نشست قطر کند و اهداف و نیات خود برای این جرگه را به آسانی، محقق سازد.

از آن‌سو، طرف‌هایی مانند طالبان و رژیم‌های حامی آن گروه در منطقه مانند پاکستان هم سعی خواهند کرد با تأکید بر این‌که کابل مانعی در مسیر صلح است، حلقه انزوای ارگ را تنگ‌تر کرده و عدم حضور نمایندگان حکومت در روند رایزنی‌های صلح افغانستان را موجه و مشروع جلوه دهند.

بنابراین، دومین طرفی که از این رویداد سود خواهد برد، طالبان و پاکستان و دیگر مراجعی خواهند بود که مخالف حضور و سلطه ارگ بر روند رایزنی‌های صلح هستند.

با این وجود، در نهایت، این رویداد به زیان مردم افغانستان است؛ مردمی که در طول ۱۸ سال گذشته بار اصلی جنگ را بر دوش کشیده و مصایب و فجایع آن را تحمل کرده‌اند و صلحی نیز که قرار است ایجاد شود، علی‌القاعده باید برای آ‌‌ن‌ها به وجود بیاید؛ اما در کمال شگفتی، خود آن‌ها نه در جنگ، نقشی داشتند و نه از صلح سهمی خواهند برد.

مطالب مرتبط