حکمتیار، خلافتخواه جمهوریتستیز
گلبدین حکمتیار پس از ۴۰ سال جنگ، سرانجام به ابتکار صلح اشرفغنی لبیک گفت و با امضای یک توافقنامه، دست از مبارزه مسلحانه برای دستیافتن به قدرت برداشت و ظاهرا به آغوش نظام بازگشت. این بازگشت اما نه معنای ترک کامل آرمان خلافتخواهی اقتدارگرایانه آقای حکمتیار بود و نه در عمل منجر به ادغام جریان سیاسی و فکری او به پروسه جمهوریت و مردمسالاری شد.
او اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز شرکت دارد؛ اما همچنان با استفاده از هر فرصت و مناسبتی علیه نظام، قانون اساسی، مردمسالاری، دولت، نیروهای امنیتی، انتخابات، مشارکت مدنی و دموکراتیک مردم، تشکیل دولتی فراگیر و با پایههای وسیع، سهم و نقش عادلانه همه اقوام و مذاهب کشور در سیاست و قدرت و نفی تروریزم و جنگ و خشونت و انتحار و ویرانگری خونین و مرگبار و محکومیت دشمنان قسمخورده این آب و خاک بهویژه پاکستان، سخن میگوید.
رهبر حزب اسلامی در تازهترین مورد در یک مصاحبه تلویزیونی در کابل گفت که با گروه طالبان به توافقهایی رسیده که بر مبنای آن، دوطرف برضد همدیگر تبلیغات منفی و اقدامات خصمانه نمیکنند.
او در گفتگو با طلوعنیوز گفت که حکومت در جریان توافقات او با طالبان نبوده و افزود: «بخشی از توافقات این است که بعد از این نه علیه همدیگر تبلیغات منفی داشته باشیم و نه هم اقدامات خصمانه؛ مشترکا برای آزادی کشور، نجات مردم از این وضعیت دردناک، خاتمه جنگ، تأمین صلح، نظام آینده، حکومت… همکاری داشته باشیم.»
حکمتیار گفت که باید حضور امریکا در افغانستان پایان یابد و نیز نظامی که در سال ۲۰۰۱ در بن ساخته شد، منحل شود.
او همچنین برخلاف حکومت و بسیاری از مردم افغانستان، مدرسههای پاکستان را مرکز تربیت تروریست ها ندانست و گفت باور ندارد مدارس پاکستان مرکز تربیت مهاجمان انتحاری باشند و افزود: «تبلیغات دربارۀ تربیۀ انتحاریها در مدارس پاکستان از سوی کسانی مطرح میشود که مخالف مدرسه هستند.»
این تنها بخشی از مصاحبه طولانی آقای حکمتیار است؛ اما همین بخش کوتاه هم به وضوح نشان میدهد که رهبر حزب اسلامی با طالبان به عنوان گروهی که علیه دولت میجنگد، نیروهای امنیتی و مردم را میکشد، خواستار سرنگونی نظام است، قانون اساسی را قبول ندارد، بیباور به مردمسالاری و اراده و انتخاب آزاد مردم است، مزدور پاکستان و سایر کشورهای همسایه عربی و جهان میباشد و دست رهبران آن تا مرفق به خون صدها هزار بیگناه آلوده است، پیمان صلح امضا کرده، معتقد به تربیت انتحاریها در مدارس پاکستانی نیست، روند بن و نظام برآمده از آن را قبول ندارد و خواستار انحلال آن است و با وجود شرکت در انتخابات، به تصریح اعلام میکند که باید حکومت موقت تشکیل شود.
بر این اساس، آقای حکمتیار در روندی که از دل جمهوریت و مردمسالاری و آزادی بیان مبتنی بر قانون اساسی، جریان یافته و با استفاده از این امکان بیبدیل و ارجمند، عملا بر ضد این اصول و ارزشها حرف میزند و حرکت میکند؛ زیرا او یک خلافتخواه جمهوریتستیز است که در بستر جمهوریت، تیشه به ریشه آن میزند و از اصول و اعتقاداتی دفاع میکند که آزادیهای اساسی مبتنی بر نظام جمهوری را برنمیتابد.
از این منظر، صلح با گلبدین حکمتیار، یک پروژه ناکام و ناتمام بود که نتوانست کمکی به تقویت نظام کند و تنها کارکرد آن این بود که به آقای حکمتیار امکان داد که در سایه همین نظام و قانون اساسی و نیروهای امنیتی و دولت، بر علیه آنها سخن بگوید و هیچکس هم او را محکوم نکند.
یکی دیگر از پیامدهای صلح باید خلع سلاح طرفی باشد که با پیوستن به نظام، شرایط و قوانین حاکم بر آن را پذیرفته و در برابر محدودیتهای الزامآور آن، تمکین کردهاست؛ اما درباره آقای حکمتیار این اتفاق نیافتاد؛ زیرا او به عنوان کسی که رهبری یک گروه ستیزهجوی مسلح را برعهده داشت که در یک زمان بیش از ۷۰ درصد کل کمکهای جهان برای مجاهدین افغانستان در پاکستان را میبلعید و بهتنهایی قادر بود جنگهای داخلی و راکتباریهای ویرانگر بر کابل را تا سالهای سال ادامه دهد و حتی گفته میشود ملیشههای آن برای اهداف به اصطلاح مقدس اسلامی، به جنگهای فرامرزی مانند جنگ آذربایجان و ارمنستان هم اعزام شدهبودند، پس از صلح، تن به خلع سلاح نداد و گفته میشود که هنوز دهها هزار شبه نظامی مسلح آماده جنگ دارد که خود یک تهدید جدی و مستقیم علیه امنیت ملی کشور محسوب میشود.
با توجه به این مسایل، نهتنها آقای حکمتیار باید در برابر مردم افغانستان نسبت به مواضع اخیرش مسؤولانه و مردانه پاسخگو باشد؛ بلکه طرف دیگر امضاکننده صلح با او یعنی آقای غنی هم در قبال آنچه از این رهگذر بهدست آمد یا نیامد، به سؤالها و ابهامهای موجود، جواب دهد.
همه انچه حکمت یار گفته درست است ومردمافغانستان انرا تایید میکنند نظام تحت حمایت امریکا بوده اقلیت ها مزدور در راس حکومت اند نه اردوی ملی نه پولیس ونه هم امنیت ملی وجود دار چند هزاره وپنجشیری دوذد ونوګر امریکا امور حکږمت را به دست دارد ومرد م بی ګناه را می کشند وبمبارد می کنند روزی میرسد که همه چیز دیبګر ګون شود هرکس به اصل خود برګردد