«انسان خردمند»؛ کتابی در بیان سرگذشت انسان و خرد
آیا انسان خردمند توانسته است از میزان رنج در جهان بکاهد؟ علارغم کارهای شگفتانگیزی که از انسانها ساخته است، در مورد اهداف خود نامطمئنیم و بهنظر میآید که مثل همیشه ناخشنودیم.
سال پیش کتابهای یک نویسنده خارجی در میان فارسی زبانان بشدت بر سر زبانها افتاد. این بار نه از آن رمانهای زرد بود و نه امثال آن. یک کتاب علمی در میان عموم بشدت مورد توجه قرار گرفت از نویسندهای به نام «یووال نوح هراری» که پیش از آن کمتر کسی حتی اسمش را شنیده بود. کتاب «انسان خردمند» نام داشت و به این سوال عمده جواب میداد: به راستی ما انسانها چه هستیم و از کجا آمده ایم؟
در مقدمه اینچنین کتاب را آغاز میکنیم:
من همه را ترغیب میکنم تا فارغ از اعتقاداتشان روایات اساسی موجود در دنیا را زیر سوال ببرند و تحولات گذشته را به علایق کنونی مربوط سازند و از مباحث جنجالی نهراسند. انسان خردمند بهگونهای جسورانه، همهجانبه و بحثانگیز هرآنچه را تاکنون گمان میکردیم و در مورد انسان میدانستیم به چالش میکشد افکارمان، رفتارمان، اعمالمان، اقتدارمان و آیندهمان را. از همگیمان با هر ایمان و اعتقادی میخواهم که روایتهای زیربنایی جهان را زیر سؤال ببریم پیشرفتهای گذشته را با دلمشغولیهای کنونی مرتبط کنیم و از نتایج جدلانگیز آن نهراسیم.
من همه را ترغیب میکنم تا فارغ از اعتقاداتشان روایات اساسی موجود در دنیا را زیر سوال ببرند و تحولات گذشته را به علایق کنونی مربوط سازند و از مباحث جنجالی نهراسند. انسان خردمند بهگونهای جسورانه، همهجانبه و بحثانگیز هرآنچه را تاکنون گمان میکردیم و در مورد انسان میدانستیم به چالش میکشد افکارمان، رفتارمان، اعمالمان، اقتدارمان و آیندهمان را. از همگیمان با هر ایمان و اعتقادی میخواهم که روایتهای زیربنایی جهان را زیر سؤال ببریم پیشرفتهای گذشته را با دلمشغولیهای کنونی مرتبط کنیم و از نتایج جدلانگیز آن نهراسیم.
اثری بسیار غنی که تمامی دانستههای ما را به چالش میکشد و در این مهم بستر اصلی را بر رویکردهای تاریخی بنا میگذارد که فارغ از نگاه اسطورهای به علم بیشتر میاندیشد چندانکه برای تعقلهای جزماندیش و دگم مردابگون ما هراسبرانگیز است. نگاه تاریخی هراری معتقد است مسیر ما متاثر از انقلابهای مهم تاریخ میباشد انقلاب شناختی و انقلاب کشاورزی و انقلاب علم. شناخت انسان از جهان و دغدغهی آگاهی او انقلاب مهمیست که با شمایل کشاورزی یک دگرگونی پرشتاب دیگری را برای آگاهیهایاش به وجود میآورد که به انقلاب علمی میانجامد و تمامی مفاهیم را بازتعریف مینماید. مابین دو انقلاب آخرین مسئلهی هویت بشر پیش میآید که از وحدت آنها سرچشمه میگیرد و درنهایت با انسانی مواجه میشویم که خدای میگردد.
هراری تمام سیستمهای بزرگ جهان چونان ادیان و تشکلهای سیاسی و شبکههای تجاری و موسسات حقوقی و قضایی را زاییدهی اندیشه و فکر و تخیل انسانها میداند. او پول را در کنار مذهب و امپراتوری قرار داده و قدرتها را متاثر و محصول آنها میپندارد. سیستمی از اعتماد که قضاوت مخاطب را میطلبد که یا بر پایهی اعتمادسازیی دروغین استوار است یا بر مدار خودفریبی انسان به وجود میآید؛ و اکنون انسان خردمند بر قلهی خداوندگاری پرسشهای ناممکن را پاسخ میدهد و به زندگی جاوید میاندیشد.
کتاب در چهار فصل و بیست بخش بهطرزی شگفتآور تارهای عنکبوت را از ذهن مخاطب میزداید.
بخشی از متن کتاب:
ادیان خداپرستانه تمرکز خود را بر پرستش خدایان میگذارند. ادیان انسانگرا بشر را یا، بهعبارت صحیحتر، انسان خردمند را میستایند. انسانگرایی اعتقادی است که براساس آن انسان خردمند دارای ذاتی مقدس و منحصربهفرد است که اساسن متفاوت با ماهیت تمامی حیوانات و پدیدههای دیگر است. انسانگرایان معتقدند که ذات منحصربهفرد انسان خردمند مهمترین چیز در این دنیاست و همان است که معنای هرچیزی را که در کائنات رخ میدهد تعیین میکند. خیر متعالی هرآن چیزیست که برای انسان خردمند خوب باشد. بقیهی دنیا و تمامی موجودات دیگر فقط به این دلیل وجود دارند که در خدمت منافع این گونهی زیستی باشند. تمام انسانگرایان انسان را میپرستند؛ «انسان بودن» کیفیتی است که از افراد انسانی سرچشمه میگیرد و بنابراین آزادی افراد قداست دارد. ذات مقدس بشری در کنه وجود تکتک انسانهای خردمند موجود است. هستهی درونی افراد انسانی به جهان معنا میبخشد و منبع کل آثار اخلاقی و سیاسی است. وقتی که دچار تردیدی اخلاقی یا سیاسی میشویم باید به درون خود مراجعه کنیم و به ندای درونمان گوش فرادهیم – ندای انسانیت.
ادیان خداپرستانه تمرکز خود را بر پرستش خدایان میگذارند. ادیان انسانگرا بشر را یا، بهعبارت صحیحتر، انسان خردمند را میستایند. انسانگرایی اعتقادی است که براساس آن انسان خردمند دارای ذاتی مقدس و منحصربهفرد است که اساسن متفاوت با ماهیت تمامی حیوانات و پدیدههای دیگر است. انسانگرایان معتقدند که ذات منحصربهفرد انسان خردمند مهمترین چیز در این دنیاست و همان است که معنای هرچیزی را که در کائنات رخ میدهد تعیین میکند. خیر متعالی هرآن چیزیست که برای انسان خردمند خوب باشد. بقیهی دنیا و تمامی موجودات دیگر فقط به این دلیل وجود دارند که در خدمت منافع این گونهی زیستی باشند. تمام انسانگرایان انسان را میپرستند؛ «انسان بودن» کیفیتی است که از افراد انسانی سرچشمه میگیرد و بنابراین آزادی افراد قداست دارد. ذات مقدس بشری در کنه وجود تکتک انسانهای خردمند موجود است. هستهی درونی افراد انسانی به جهان معنا میبخشد و منبع کل آثار اخلاقی و سیاسی است. وقتی که دچار تردیدی اخلاقی یا سیاسی میشویم باید به درون خود مراجعه کنیم و به ندای درونمان گوش فرادهیم – ندای انسانیت.
آیا انسان خردمند توانسته است از میزان رنج در جهان بکاهد؟ علارغم کارهای شگفتانگیزی که از انسانها ساخته است، در مورد اهداف خود نامطمئنیم و بهنظر میآید که مثل همیشه ناخشنودیم. ما از هرزمان دیگری قدرتمندتریم، اما نمیدانیم با این قدرت چه کنیم. از آن بدتر، بشر از هرزمان دیگری ولنگارتر شده است. خدایان خودساختهای هستیم که به هیچکس پاسخگو نیستیم. آیا چیزی خطرناکتر از خدایانِ ناخشنود و ولنگار که نمیدانند چه میخواهند وجود دارد؟