تصویر به مثابه‌ روایت؛ خوانشی روایت‌شناسانه‌ یک عکس از اعتراضات زنان

مقدمه: تصاویر در کل، و به خصوص عکس‌ها می‌تواند به مثابه‌ متن عمل کند و ما می‌توانیم به واسطه‌ رویکردهای متفاوت به شکل روشمندانه با آن‌ها وارد گفتگو شویم. هرچند در اوایل، عکاسی کاری عینیت‌مبنا محسوب می‌شد و عکس هم عین واقعیت؛ اما «نظریه‌های مدرن و پسامدرن در قرن بیستم ادعای عینیت‌مبناییِ عکس و عکاسی را از بنیان به چالش گرفته‌است». (پاینده ۱۳۹۸: ۲۷۶). در واقع عکاس به عنوان خالق واقعیت عرض اندام می‌کند و می‌خواهد بخشی از واقعیت را بازنمایی کرده و آن را روایت کند، نه این‌که صرفا ثبت‌کننده‌ واقعیت باشد. «پس می‌توان گفت هر عکسی، روایتی از واقعیت به دست می‌دهد، نه خود آن واقعیت را». (همان ۱۳۹۸: ۲۷۷). به سخن دیگر می‌توان گفت واقعیت در عکس‌ها به واسطه‌ تصمیم و انتخاب‌های عکاس «برساخته» می‌شود تا این‌که «انعکاس» یابد. از آن‌جایی که راوی می‌تواند در ضمن بازگویی ماوقع، عقاید اجتماعی و دیدگاه‌های سیاسی و در کل جهان‌بینی خاصی ارزش‌ها را روایت کند، یک عکس نیز در ضمن بازنمایی واقعیت به شکلی خاص، نظام ارزش‌ها و تعلقات گفتمانی خاصی را به بیان (روایت) می‌گیرد.blankبا توجه به روایی محسوب‌کردن تصویر، در این نوشته تلاش‌ام بر آن است تا عکسی که چندی پیش بعد از روی کارآمدن حکومت طالبان در جریان تظاهرات حق‌خواهی زنان از سوی خبرگزاری رویترز به نشر رسیده‌است را حتی‌المقدور تحلیل کنم. هدف اصلی از تحلیل این عکس نیز روشن است: کدام تمهیدها و شگردهای روایت‌شناختی در گرفتن این عکس به کار رفته‌است و در نتیجه‌ به کارگیری آن تمهیدها چه روایتی از این عکس به‌دست می‌آید. شایان ذکر است که عکاس این عکس برای نگارنده مشخص نیست و امتیاز آن برمی‌گردد به رویترز.

تصویر به مثابه‌ روایت
یکی از مهم‌ترین عناصر هر روایت (چه داستانی و چه غیرداستانی) را «زمان» شکل می‌دهد. روایت لزوما در چارچوب زمانی شکل می‌گیرد. صناعت‌مندی روایت نیز بخشی مهم از یک روایت را شکل می‌دهد؛ اما صناعت‌مندی یک روایت هم ممکن نیست الا این‌که عنصر زمان در آن به شکل دلالت‌مند انتخاب شده‌باشد. هرچند ما به زمان مشخص و دقیق روایت/عکس (این‌که عکس در کدام ساعت ثبت شده) دسترسی نداریم و هیچ تسهیلی هم در این زمینه روی دست نداریم که ما را در زمینه فهمیدن دقیق زمان کمک کند؛ اما دست‌کم زمان کلی آن معلوم است و مشخص: روز ۳ شنبه، ۱۶ سنبله سال ۱۴۰۰. همچنین طوری که در عنوان کلی این نوشته تذکر داده‌شده، ثبت این عکس مربوط می‌شود به جریان تظاهرات اخیر زنان پس از روی کارآمدن طالبان و نادیده‌انگاشتن حقوق زنان از سوی طالبان.

این عکس، حالت زنی را در حال گام‌برداشتن به جلو روایت می‌کند که قسما معترض هم جلوه می‌نماید؛ زبان بدن این روایت‌شونده (زن) به صورت نسبی گویاست. پوشش او نسبتا آزاد است و نه تنها هیچ خبری از تمکین به دستورات و قوانین سخت‌گیرانه‌ طالبان نسبت به زن را نمی‌دهد؛ بل او به نحوی از انحا می‌خواهد بگوید حجاب و پوشش امری کاملا فردی است. در مقابل آن زن روایت‌شونده، راوی/عکاس مردی ژولیده‌مو و کلاه بر سر و ملبس به لباس نسبتا نامنظم و تفنگ در دست را نیز به روایت می‌گیرد. نحوه‌ برخورد این روایت‌شونده‌ دوم با آن زن و نشانه‌گیری او و حضور دیگر روایت‌شونده‌ها نیز قابل بحث است که در ادامه‌ این نوشته ذیل بحث جنبه‌ آیرونیک این روایت/عکس می‌آید. لذا با توجه به حساسیت زمانی ثبت این عکس (زیر سیطره‌ حکومت طالبان) می‌توان گفت که راوی/عکاس با انتخاب این زمان و موقعیت خاص تذکر تلویحی به روایت‌بین/بیننده‌ عکس دارد: زن‌ها امزوره نسبت به سرنوشت‌شان حساس‌اند و در سخت‌ترین شرایط به اندازه‌ توان‌شان آماده‌ دفاع از حقوق شان‌اند.

بحث دیگری که در رابطه به تحلیل این روایت/عکس لازم به نظر می‌رسد این است که بدانیم راوی/عکاس کیست؟ در واقع این پرسشِ محوری‌ روایت‌شناختی این روایت/عکس است. جواب این سؤال که راوی/عکاس در این روایت/عکس کیست هم برمی‌گردد به قسمت اول این بحث: زمانِ روایت. چنان که در بحث مربوط به زمان روایت گفته شد زمان مشخص و دقیق روایت معلوم نیست و فقط زمان کلی آن مشخص است، لذا باید گفت که به همان میزان راوی/عکاس نیز به طور کلی مشخص می‌شود. اگر فرضا زمان روایت به شکلی مشخص‌تر از این در روایتی باشد آن وقت با توجه به رابطه‌ منطقی روایت‌گر و روایت‌شونده زمان هم مشخص‌تر از این می‌شود؛ ولی حالا در قسمت شناخت راوی باید گفت راوی به اصطلاح ژنت «درون‌رویداد» است و شناخت کامل از دیگر روایت‌شونده‌ها دارد و در کنار آن خود نیز وقایع را از نزدیک می‌بیند و دقیق در زمان و مکانی به سر می‌برد که وقایع رخ می‌دهد. بنابراین راوی این روایت در ضمن این‌که نظاره‌گر حق‌خواهی آن زن روایت‌شونده و چگونگی برخورد دیگر روایت‌شونده‌ها، از جمله آن سرباز طالب است برای خوانندگان نیز چگونگی واقعه را روایت می‌کند. از منظر نظریه‌های نشانه‌شناسی، هرچقدر فاصله‌‌ راوی و روایت‌شونده کمتر باشد، راوی با شخصیت اصلی روایت نزدیک‌تر است و رابطه‌ خودمانی‌تر دارد (پاینده ۱۳۹۸: ۲۸۱ـ۲۸۲).

در این تصویر راوی شخصیت‌های روایت‌شونده را با آن‌که در تقابل دوجزئی قرار دارند، با نمایی متوسط تصویر کرده و این نشان‌دهنده‌ سطح رابطه‌ راوی با روایت‌شونده‌هاست؛ اما چگونه ممکن است راوی با شخصیت‌هایی که در تقابل دوجزئی قرار دارند، رابطه‌ همسان داشته‌باشد؟ به تعبیری رابطه و سطح صمیمیت عکاس با زنی که برای احقاق حقوق حقه‌اش صدا بلند کرده‌است و طالب مو‌ژولیده‌ای که با تفنگ‌اش زن را نشانه گرفته‌است و می‌خواهد صدای او را در گلویش خفه کند آیا هم‌سان است؟

برای جواب این سؤال باید به سراغ چگونگی زاویه‌ دید راوی رفت. راوی در انتخاب زاویه‌ دید ماهرانه عمل کرده‌است: زن معترض و هم‌فکرانش از زاویه‌ موسوم به «هم‌طراز چشم» روایت شده اند و قسما رو به دوربین نیز هستند که تلویحا بیانگر تساوی و برابری و هم‌فکری راوی و روایت‌شونده است؛ اما زاویه‌ دید روایت‌شونده دیگر (طالب)، با توجه به موقعیتی که دارد، شبیه به «زاویه‌ دید از کنار» آن‌هم از نوعی که «به دوربین نگاه نمی‌کند» شده‌است که به معنای حس ابهام است و نشان‌دهنده عدم صمیمت و هم‌فکری راوی با اوست.

بحث آخر در رابطه به تحلیل روایت‌شناختی این عکس مربوط می‌شود به جنبه‌ آیرونیک عکس؛ در کنار دلالت‌های چندمعنا و ضمنی که با پیشکش‌کردن مباحثی چون «کیستی راوی» و «چگونگی زاویه‌‌ دید» و بررسی بحث «زمان در روایت»، حاصل شد این عکس عاری از دلالت‌های آیرونی‌دار نیز نیست. «آیرونی به وضعیتی اطلاق می‌شود که امر رخ‌داده در روایت با توقع یا پیش‌بینی روایت‌شنو مطابقت نکند.» (پاینده ۱۳۹۸:‌ ۲۸۶). توقع یا پیش‌بینی اولیه‌ روایت‌شنو/بیننده‌‌ی عکس همانا تقابل دوجزئی دو روایت‌شونده (زن معترض و سرباز طالب) است و این‌که اولی به نمایندگی از هم‌قشرانش بابت نادیده‌گرفته‌شدن حقوق حقه‌‌شان صدا بلند کرده‌است؛ ولی در مقابل مردی با موهای ژولیده‌ و کلاهی بر سر و ملبس به لباس نسبتا نامنظم و تفنگی در دست او را نشانه گرفته‌است و می‌خواهد صدای او را در گلویش خفه کند. روایت‌شنو در نگاه اول، زن را به عنوان نماینده‌ هم‌قشرانش و مرد را نیز به عنوان نماینده هم‌قشرانش قیاس می‌کند؛ اما این نگاه دیر نمی‌پاید که چشم روایت‌شنو، برخلاف توقع یا پیش‌بینیِ قیاسی قبلی‌اش، گرم می‌شود به هم‌قشرانِ آن سرباز طالب (دیگر مردان) که در صف حق‌خواهی آن زن ایستاده‌اند و هم‌نوا و هم‌گام با آن زن، حق زنان را می‌طلبد؛ چه آن دو مردی که دوربین و پایه‌ دوربین به دست دارند و ظاهرا قصد پوشش این مظاهره را دارند و چه آن مردی که سمت چپ زن قرار دارد.

در بخش‌های نخست گفته شد که زبان بدن زن معترض نسبتا گویاست؛ اما زبان بدن این روایت‌شونده‌ها به مراتب نسبت به زبانِ بدن زنِ معترض گویاتر می‌نماید.

چنانچه در مقدمه گفته شد تصویر به مثابه‌ متن این امکان را به خوانندگان می‌دهد تا با رویکردهای متفاوت و مشخص به گونه‌ روشمندانه به سراغ تحلیل تصاویر بروند و دامنه‌ معنایی آن‌ها را به بررسی بگیرند. به طور مثال علاوه بر خوانش روایت‌شناسانه‌ می‌توان همین عکس را بر اساس ابزارهای تحلیلی رویکرد نشانه‌شناسی به تحلیل گرفت و معانی ضمنی آن را برجسته کرد. از جمله ابزارهای تحلیلی رویکرد نشانه‌شناسی که به نظر می‌رسد در این عکس برجسته‌تر می‌نماید «تعامل و تقابل نشان‌ها»، «معنای صریح و ضمنی»، «بافت و زمینه» است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. پاینده، حسین (۱۳۹۸). نظریه و نقد ادبی. چاپ دوم، تهران: سمت.

مطالب مرتبط