کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست؟
مردم درست به همان اندازه که از طالبان نفرت دارند، نسبت به چهرههای سیاسی فراری و خارجنشین هم بیاعتماد اند. آنها معتقد اند که این افراد، نه زهر بهر دشمن دارند و نه مهره بهر دوست. آنها مردم خود را در بدترین شرایط ممکن تنها رها کرده و با زن و فرزندان خویش در کشورهای امن و مرفه، زندگی میکنند و چه بسا برای تقویت بحران در داخل کشور، دست به تشکیل ائتلافها و ایجاد جبهات تازه میزنند که تنها رهاورد آن، تشدید سرکوب مردم توسط طالبان است.
نشستی در ویانا؛ پایتخت اتریش با حضور شخصیتهای سیاسی مخالف طالبان برای بررسی وضعیت کنونی افغانستان و مقاومت علیه طالبان برگزار شده است.
این نشست صبح پنجشنبه (۲۴ سنبله) آغاز شده و حدود ۳۰ چهره سیاسی در آن شرکت دارند.
احمد مسعود، رنگین دادفر سپنتا، زلمی رسول، رحمت الله نبیل، فوزیه کوفی، نظیف الله شهرانی، شاه گل رضایی، میرویس بلخی، طیب جواد، منصور نادری، شکریه بارکزی، حسین یاسا و برخی چهرههای سیاسی دیگر مخالف طالبان در این نشست شرکت دارند.
هدف نشست بحث درباره آینده افغانستان و «مقاومت سیاسی و نظامی» علیه طالبان خوانده شده است.
علی میثم نظری؛ مسئول روابط خارجی «جبهه مقاومت ملی» کنفرانس ویانا را «انسجام و هماهنگی برای آینده افغانستان» توصیف کرده و افزوده: «این کنفرانس اولین پلتفورم و فرصتی است که مخالفان طالبان گردهم آمدند تا راه حلی برای یک افغانستان صلح آمیز و دموکراتیک را مورد بحث قرار دهند. چهرههای سیاسی از همه اقوام و طیفها جمع شدهاند.»
این نشست در فضای سنگین ناشی از ناامیدی، بیاعتمادی و بدگمانی برگزار میشود. ناامیدی از شرایط رقتانگیزی که بر کشور حاکم است. طالبان با تمام قدرت، دست به سرکوب و حذف و نابودی هویت اقوام، کوچ اجباری، جنگهای خونین قومی و انحصار بیرحمانه قدرت میزنند. گویی هیچ مانعی جلودار آنان نیست. نگرانیهای مضحک سازمان ملل، عفو بینالملل و دیگر نهادهای سیاسی و حقوق بشری جهانی، هیچ تاثیری بر مواضع طالبان ندارد.
جنگ پنجشیر به شکل تراژیکی همه قواعد مورد انتظار را درهمشکسته و نفرتها و عقدههای خطرناک قومی را متورم کردهاست. شبکههای اجتماعی پر از ویدیوهای انتقامجویانه جنگافروزان جنوبی است که اسیران فارسیزبان را در پنجشیر به رگبار میبندند. این ویدیوها خشم و نفرت عمومی را نسبت به طالبان، شعلهور کرده و در روزهای اخیر، نوک تیز پیکان انتقادات و حملات، کلیت قوم پشتون را نشانه گرفتهاست؛ زیرا کمی آنسوتر در تخار هم کوچیهای مهاجم از سمت جنوب و حتی ورای مرز با پاکستان، راهی ولسوالی خواجه بهاءالدین شده و ساکنان بومی این منطقه را با ضرب و زور از خانههایشان رانده و زمینهایشان را تصاحب میکنند.
ویدیوهای تکاندهنده و ترحمبرانگیزی که از این رویداد در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نشانگر خشم و نفرت روستاییان از دولت طالبان است. آنها مستقیما ادعاهای طالبان درباره «اسلامی» بودن نظام را زیر سؤال میبرند و این در کنار تصاویری که از پنجشیر منتشر میشود، به روایتی فراگیر از ماهیت و هویت نظام طالبان تبدیل میشود.
با اینهمه، مردم درست به همان اندازه که از طالبان نفرت دارند، نسبت به چهرههای سیاسی فراری و خارجنشین هم بیاعتماد اند. آنها معتقد اند که این افراد، نه زهر بهر دشمن دارند و نه مهره بهر دوست. آنها مردم خود را در بدترین شرایط ممکن تنها رها کرده و با زن و فرزندان خویش در کشورهای امن و مرفه، زندگی میکنند و چه بسا برای تقویت بحران در داخل کشور، دست به تشکیل ائتلافها و ایجاد جبهات تازه میزنند که تنها رهاورد آن، تشدید سرکوب مردم توسط طالبان است.
بیاعتمادی مردم زمانی دوچندان میشود که آنها به یاد میآورند افراد و رهبرانی که امروزه دم از جنگ با طالبان میزنند در گذشته، قدرت، ثروت، پول، سلاح، موقعیت و صلاحیت فراوانی برای حمایت از مردم خویش داشتند؛ اما کاری نکردند و تنها به انباشت سرمایه و ثروت، ساختن بلندمنزل و شرکت و انتقال خانواده و فرزندانشان به کشورهای خارجی پرداختند.
نکته دیگر اینکه مردم نسبت به اراده قدرتهای خارجی در قبال شرایط افغانستان نیز عمیقا بدگمان و مظنون اند. آنها تصور میکنند که افغانستان در نتیجه تبانی امریکا و مزدوراناش به طالبان واگذار شده و پس از آن، مانند دهه ۹۰ میلادی بار دیگر از سوی جامعه جهانی به حال خود رها گشتهاست.
ابراز نگرانیهای حقوق بشری، صدور پیامهای محکومیت سازمان ملل و… مواردی نیست که بتواند این نگاه را تغییر دهد؛ زیرا از آنسو کشوری مانند امریکا به تنهایی درباره پولهای مسدودشده مردم افغانستان تصمیم میگیرد و گفتگوهای پیدا و پنهان خود را با طالبان ادامه دادهاست.
بر این اساس، نشست ویانا برای مردمی که از گرسنگی و فقر یا جنگ و جنایت و کشتار و سرکوب و کوچ اجباری و… رنج میبرند، هرگز یک نقطه روشن امید محسوب نمیشود؛ زیرا ابرهای سیاه ناامیدی، بیاعتمادی و بدگمانی بر چشمانداز روابط آنان با حاکمان کنونی، رهبران فراری و قدرتهای جهانی سایه افکندهاست.