کودکان جنگ؛ تصویر تاریک آینده
میلیونها کودکی که از آثار و پیامدهای مستقیم یا وضعی دهها سال خشونت رنج میبرند هرگز مسئول آینده ترسناکی نیستند که برای کشور ما متصور است، آنها خود قربانی سالها جنگی هستند که بزرگان افغانستان و جهان بر آنان تحمیل کردهاند و به تعبیر غمانگیز صندوق نجات کودکان، شانههای نحیف این کودکان، بار سنگین رنج و مصیبت و درد و اندوه این سالهای سیاه را بر دوش میکشند.
صندوق نجات کودکان به مناسبت روز جهانی سلامت روان هشدار داده که افغانستان در آستانه یک فاجعه در این زمینه قرار دارد؛ زیرا بحران اقتصادی و دههها درگیری، صدمات خطرناکی بر سلامت روان کودکان و بهزیستی روانی-اجتماعی آنها وارد کردهاست.
در گزارش اخیر این نهاد همچنین آمده که از هر چهار دختر یک دختر علائم افسردگی یا اضطراب داشته و دوسوم کودکان گفتهاند که احساسات منفی از جمله احساس نگرانی بیشتر، غمگینی بیشتر و عصبانیت بیشتری دارند.
این نهاد بینالمللی افزوده: «بسیاری از آنها شبها گرسنه به رختخواب میروند، مکتب را رها میکنند تا کار کنند و خانواده خود را تامین کنند، عزیزان خود را به دلیل کمبود مراقبتهای بهداشتی از دست دادهاند و امید بسیار کمی به آینده دارند.»
تخمین زده میشود که حدود ۴ میلیون و ۴۶۰ هزار کودک و بزرگسال در افغانستان به حمایت در زمینه سلامت روان و حمایتهای روانی اجتماعی نیاز دارند و تنها یک میلیون و ۳۰۸ هزار نفر توانستهاند به خدمات و درمان دسترسی یابند.
آمار و ارزیابیهای مندرج در گزارش تازه صندوق نجات کودکان از وضعیت کودکان جنگ در افغانستان و آثار روحی- روانی دهها سال خشونت برای آنان بسیار غمانگیز، تکاندهنده و هولناک است.
این گزارش، تصویر تیره و ناامیدکنندهای از آینده ارائه میکند؛ آیندهای که قرار است همین نسل کودکان جنگ برای افغانستان رقم بزند و از همین اکنون میتوان پیشبینی کرد که چه چشمانداز ترسناک و کابوسواری در انتظار کشور ماست.
با این حال، میلیونها کودکی که از آثار و پیامدهای مستقیم یا وضعی دهها سال خشونت رنج میبرند هرگز مسئول آینده ترسناکی نیستند که برای کشور ما متصور است، آنها خود قربانی سالها جنگی هستند که بزرگان افغانستان و جهان بر آنان تحمیل کردهاند و به تعبیر غمانگیز صندوق نجات کودکان، شانههای نحیف این کودکان، بار سنگین رنج و مصیبت و درد و اندوه این سالهای سیاه را بر دوش میکشند.
آنچه در این گزارش مورد تاکید قرار گرفته، بیتردید تصویر کاملی از فاجعهای که رقم خورده و جریان دارد و تا دهها سال دیگر همچنان اثرگذار و ویرانگر باقی خواهد ماند، ارائه نمیکند. واقعیت تلخ این است که زخم و درد و رنج و اندوه کودکان جنگ و بازماندگان قربانیان بزرگ سالها بحران، بسیار عمیقتر از آن است که در یک گزارش قابل ارزیابی و بازتاب باشد.
نکته ناامیدکنندهتر این است که هیچ افقی از پایان این وضعیت رقتبار دیده نمیشود؛ زیرا ماشین کشتار و ترور و جنگ و جنون، هر روز جنایتهای تازهای میآفریند که یا مستقیما کودکان را هدف میگیرد و یا آنان را در معرض پیامدهای وضعی و بازخوردهای غیرمستقیم این جنایتها قرار میدهد و به این ترتیب بر دایره و گستره و آمار و شمار کودکان قربانی جنگ و جنون و جنایت میافزاید.
یک نمونه نزدیک، حمله وحشیانه اخیر بر یک مرکز آموزشی در غرب کابل است که روز جمعه ۸ میزان رخ داد و در آن یک مهاجم خونآشام انتحاری، خود را در جلسه آزمون آزمایشی کانکور دهها دختر و پسر هزاره منفجر کرد و بیش از ۵۰ نفر را کشت و دهها تن دیگر را زخمی کرد.
اما این تنها آمار تکاندهنده تلفات بالای این گونه رویدادها نیست که موجب یأس و اندوه و ترس و هراساز آینده میشود؛ بلکه نیمه پنهان این جنایت، همان چیزی است که تنها شمهای از آن در گزارش مورد اشاره صندوق نجات کودکان مورد ارزیابی قرار گرفتهاست؛ یعنی قربانیان همیشگی این جنایتها تنها کسانی نیستند که کشته یا زخمی شدند؛ بلکه آنهایی اند که مجبور هستند در ادامه عمرشان آثار و عواقب دردناک و زجرآور ناشی از این حمله و دهها حمله مشابه دیگر از این نوع را با از دستدادن خواهر، برادر، پدر، مادر، دوستان و همسن و سالان و… خویش متحمل شوند و باید به عنوان قربانیان ابدی، زندگی کنند، زجر بکشند و هر روز ذره ذره بمیرند.
این نسلی است که آینده وطن ما را میسازد؛ آیندهای تاریک و ترسناک، ناامیدکننده و غمانگیز و سرشار از رنج بیپایان.