طالبان؛ فاشیزم قومی یا شریعت اسلامی؟

قطع رابطه صلاح‌الدین ایوبی با دولت طالبان و پیش‌ از او، مهدی مجاهد و دیگر طالبان غیرپشتون نشانگر آن است که جنبش طالبان که پیش از این برای هوادارانش یک جریان مذهبی و دینی به نظر می‌رسید، صرفا یک تحریک قومی بوده و برای آن، تسلط پشتون‌ها بر سرنوشت سایر اقوام کشور، مهم‌تر از هر اولویت دیگری است.

بی‌بی‌سی به نقل از «منابع معتبر» نزدیک به صلاح‌الدین ایوبی؛ فرمانده ازبک‌‌تبار طالبان گزارش داده که او در اعتراض به «انحصار قدرت و حذف اقوام» با حکومت طالبان قطع رابطه کرده‌است.

گفته می‌شود آقای ایوبی کابل را ترک کرده و به پایگاه خود در ولایت فاریاب رفته و گفته‌است تا زمانی ‌که طالبان اصلاحات عمده در ایجاد «حکومت فراگیر، حق کامل دسترسی زنان به آموزش و توقف غصب اجباری زمین‌های مردم» انجام نشود، دیگر با حکومت طالبان کار نمی‌کند.

آقای ایوبی در ماه مارچ امسال از سمت ارشد نظامی برکنار و به عنوان معاون وزارت انکشاف دهات حکومت طالبان تعیین شد؛ ولی او این سمت را نپذیرفت.

پیش‌تر بازداشت مخدوم عالم؛ یک فرمانده دیگر ازبک‌تبار طالبان اعتراضات گسترده‌ای را در فاریاب به دنبال داشت.

منبع نزدیک به آقای ایوبی گفته که او ماه‌هاست درباره «نارضایتی‌هایش» با رهبری طالبان گفتگو کرده؛ اما به نتیجه نرسیده و حالا او تصمیم گرفته دیگر با طالبان کار نکند.

این رویداد یادآور مذاکرات بی‌نتیجه‌ای است که برای مدت‌ها میان طالبان و تنها فرمانده هزاره‌تبار آن‌ها مولوی مهدی مجاهد در ولسوالی بلخاب سرپل بر سر مسایل و خواسته‌های مشابه صورت گرفت و در نهایت به جنگی جنایتکارانه و خونین انجامید که طی آن، طالبان بلخاب را تسخیر کردند، هزاران نفر کشته، زخمی، آواره و بی‌خانمان شدند، به مقدسات دینی مردم از سوی نیروهای طالبان، توهین شد، حرمت مساجد هتک گردید و از بلندگوهای مساجد، موسیقی مستهجن پخش شد و بربنیاد ادعای طالبان، ماه‌ها بعد، مولوی مهدی در مرز افغانستان با ایران به نحو پرسش‌برانگیزی دستگیر و کشته شد.

در حالی که مولوی مهدی نیز اقدامات زیادی برای پیروزی و پیشرفت طالبان در شمال کشور انجام داده‌بود و هیچ تردیدی در وفاداری او به اصول «امارت» وجود نداشت؛ اما طالبان عصیان و اعتراض او برای احقاق حق و برپایی عدالت و شریعت به منظور تامین حقوق برابر برای همه اقوام و مذاهب کشور را «بغاوت» نامیدند و به خشن‌ترین و جنایتکارانه‌ترین شیوه ممکن آن را سرکوب کردند.

بر این اساس، آیا سرنوشتی مشابه در انتظار صلاح‌الدین ایوبی؛ مقتدرترین فرمانده ازبک‌تبار طالبان نیز است؟

در حال حاضر، پاسخ به این پرسش، آسان نیست؛ زیرا قطع ارتباط صلاح‌الدین ایوبی با دولت طالبان، لزوما به تقابل و تخاصم نظامی منجر نشده؛ اما این نکته را نباید فراموش کرد که آقای ایوبی از قدرت، نفوذ و تسلط فراوانی نه تنها در فاریاب؛ بلکه در سراسر شمال برخوردار است. بنابراین، مهار او برای طالبان هرگز آسان نیست و اگر ماجرای او با دولت طالبان به درگیری نظامی بکشد، بدون شک، سراسر شمال، ملتهب خواهد شد و جریان‌های ضد طالبانی دیگر نیز فعال خواهند گشت، و این چیزی نیست که برای یک دولت نوبنیاد، خبر خوبی باشد.

آنچه در حال حاضر می‌توان گفت این است که رهبران طالبان خیلی زود، نشان دادند که برای آن‌ها آرمان‌گرایی ایدئولوژیک، تنها پوششی فریبکارانه برای پیشبرد اهداف قومی و قبیله‌ای‌شان بوده و از دید آنان، شریعت اسلامی باید در خدمت فاشیزم قومی باشد.

قطع رابطه صلاح‌الدین ایوبی با دولت طالبان و پیش‌ از او، مهدی مجاهد و دیگر طالبان غیرپشتون نشانگر آن است که جنبش طالبان که پیش از این برای هوادارانش یک جریان مذهبی و دینی به نظر می‌رسید، صرفا یک تحریک قومی بوده و برای آن، تسلط پشتون‌ها بر سرنوشت سایر اقوام کشور، مهم‌تر از هر اولویت دیگری است.

بنابراین، حتی اگر کار صلاح‌الدین ایوبی با دولت طالبان به جنگ و درگیری نظامی هم نکشد، خروج رسمی او از تشکیلات طالبان، مشروعیت دولت‌ مستقر را بیش از پیش، تضعیف می‌کند، شعارهای معطوف به شریعت آن رنگ می‌بازد و سایر اقوام کشور به دولت طالبان به چشم یک حاکمیت تمامیت‌خواه پشتونی نگاه می‌کنند و این در میان‌مدت، زمینه‌ساز شکل‌گیری جریان‌های مبارز و آزادی‌خواه از میان اقوام در حاشیه و حذف‌شده علیه دولت طالبان خواهد شد و به این ترتیب، تاریخ تلخ تلاش سران و سردمداران پشتون‌تبار افغانستان برای تسلط تحکم‌آمیز بر اقوام دیگر بازآفرینی شده و کشور به عرصه نبردهای خونین قومی سقوط خواهد کرد.

مطالب مرتبط