مهره‌های سوخته، راه حل‌های مرده

مهره‌هایی که حتی خودشان به نقش منفی خویش در گسترش فساد، فاشیزم، اقتدارگرایی و زدوبندهای مبتنی بر منافع شخصی و خانوادگی‌شان که در نهایت به متلاشی‌شدن یک نظام ۲۰ ساله منجر شد، اذعان و اعتراف می‌کنند، چگونه می‌توانند راه‌ حل‌های زنده و تازه‌ای برای نجات افغانستان ارائه کنند؟

شماری از چهره‌های سیاسی و مقام‌های دولت پیشین «حرکت ملی صلح و عدالت» را تشکیل داده و می‌گویند خواهان ایجاد دولتی مشروع براساس رای مردم هستند.

حنیف اتمر، معصوم استانکزی، محمد محقق، جلیل شمس، نثاراحمد غوریانی، شاکر کارگر، جنرال خداداد، شریفه زرمتی، جارالله منصوری، مبارز راشدی، سلامت عظیمی، جماهیر انوری، سید نورالله سادات، محمد قاسم وفایی‌زاده، عالم ساعی، کبری دهقان، خدیجه الهام، مرادعلی مراد، فرخ لقاء اونچی زاده، گلالی اچکزی، غلام حیدر علامه، رقیه نایل، نور اکبری، نجیبه قریشی و محمد عیسی مصباح از اعضای این جریان سیاسی هستند و جلیل شمس؛ وزیر پیشین اقتصاد به عنوان رئیس موقت این تشکل انتخاب شده‌است.

حنیف اتمر در مراسم مجازی اعلام وجود این نهاد گفت: «سه جناح مسئول سقوط نظام هستند… رهبران سیاسی افغانستان که در فساد دست داشتند و تا آخر باهم اختلاف داشتند. دوم رهبران طالبان که مذاکرات صلح را نپذیرفتند. سوم خارجی‌هایی که افغانستان را به خاطر منافع خود به چاه انداختند، علیرغم داشتن قراردادها و تعهدات‌شان.»

او از سیاستمداران خواست که حسابده باشند و گفت که باید روندی ایجاد شود که در آن همه در برابر مردم پاسخگو باشند.

به نظر می‌رسد که صرف تشکیل این تشکل تازه اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا اول این‌که این‌گونه تشکل‌های بی‌بنیاد، مقطعی، مصلحتی، منفعت‌محور، فاقد راهبرد برای عبور از بحران و بدون پشتوانه‌‌های پایدار برای بقا در ۲۰ سال گذشته بارها ایجاد شده؛ اما در نهایت به دلیل زدوبندهای سیاسی و اقتصادی، دخالت‌ قدرت‌های خارجی، بروز اختلاف‌ نظرهای قومی، فساد، دوری و نزدیکی مهره‌های تشکیل‌دهنده آن به کانون مرکزی قدرت و مسایل دیگر، فروپاشیده و متلاشی شده‌ و از آن‌ها حتی نامی در تاریخ سیاسی معاصر کشور باقی نمانده‌است.

نکته دوم هم این است که به اذعان حنیف اتمر؛ از چهره‌های تشکیل‌دهنده این نهاد نوبنیاد، ایده آن برای صلح، تازه نیست و راه جدیدی از سوی این جریان جدید برای عبور افغانستان از وضعیت بحرانی کنونی ارائه نمی‌شود.

مساله سوم هم این است که همه اعضای نامتجانس این تشکیلات تازه را مهره‌های سوخته، چهره‌های بدنام، فاشیست‌های ستاره‌دار و رهبران فاسد قومی تشکیل می‌دهند؛ همان کسانی که خود حنیف اتمر، فساد و اختلاف‌شان را یکی از سه عامل مهم فروپاشی نظام جمهوری می‌‌خواند.

بنابراین، مهره‌هایی که حتی خودشان به نقش منفی خویش در گسترش فساد، فاشیزم، اقتدارگرایی و زدوبندهای مبتنی بر منافع شخصی و خانوادگی‌شان که در نهایت به متلاشی‌شدن یک نظام ۲۰ ساله منجر شد، اذعان و اعتراف می‌کنند، چگونه می‌توانند راه‌ حل‌های زنده و تازه‌ای برای نجات افغانستان ارائه کنند؟

افزون بر این، مردم دیگر هرگز حاضر نیستند تا برای بازگشت دوباره رهبران فاسد و فاشیست و فراری به قدرت، خون بدهند و یا به نام تشکیل دولت منتخب و مشروع، فریب بخورند و به پای صندوق‌های رای بروند تا آنان را برگزینند و به جاه و جلال برسانند.

این مهره‌های سوخته برای همیشه از چشم مردم افتاده‌اند و مطرود و منفور و مغضوب ملت شده‌اند. بازگشت دوباره آن‌ها به صحنه نه از راه جنگ و ستیز نظامی، امکان‌پذیر و قابل تصور است و نه از طریق ترفندهای ریاکارانه‌ای مانند تشکیل دولت فراگیر و روندهای دموکراتیک چون انتخابات و…

یک نمونه بارز این افراد، شخص حنیف اتمر است؛ کسی که در زمان کار به عنوان مشاور امنیت ملی، شنیع‌ترین و شرم‌آورترین جنایت‌ها و سرکوب‌ها را علیه جنبش‌های مدنی و جریان‌های عدالت‌خواهی کشور مرتکب شد که قتل عام فجیع معترضان دوم اسد در میدان دهمزنگ، تنها یکی از آن‌ها است. او را در آن زمان «پدر داعش» می‌نامیدند و نقش وی در گسترش تروریزم قومی در کشور بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

او به عنوان یک مقام اجرایی، تا گلو غرق در فساد و فاشیزم و بازی‌های مافیایی با قدرت بود؛ هم در وزارت معارف، هم در وزارت داخله، هم در شورای امنیت ملی و هم در وزارت خارجه. به عنوان یک رهبر سیاسی، مانع بزرگی در مسیر وحدت ملی بود و تحت تاثیر ایدئولوژی چپ و عصبیت‌های پشتونی، ایده‌های خطرناکی برای ایدئولوژیک و قومی‌کردن قدرت داشت. او همچنین در جریان انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یک پشتون در زمین غنی بازی کرد تا جدی‌ترین منتقدان او را زیر یک چتر فراهم آورد و در نهایت با کناره‌گیری ناگهانی به نفع غنی، نقشه آن‌ها برای بیرون راندن آن فاشیست خطرناک از ارگ را نقش بر آب کرد.

به حیث رییس دستگاه سیاست خارجی که آخرین ماموریت او در نظام جمهوری بود نیز مانع از شکل‌گیری یک تعامل مبتنی بر تعهد و احترام میان افغانستان و جهان شد و اجازه نداد که فساد و فاشیزم به نفع شفافیت، مسئولیت‌پذیری و دموکراسی، متوقف شود تا اعتماد جهان جلب گردد، مبارزه با تروریزم به مثابه یک رسالت مشترک بین‌المللی به سرانجام برسد و یک رابطه معنی‌دار مبتنی بر منافع مشروع متقابل میان افغانستان و جهان شکل بگیرد.

درباره هریک از مهره‌های ریز و درشت این تشکیلات تازه، درست مانند اتمر، حرف‌های نگفته و نهفته فراوانی وجود دارد که کارکرد دوباره آنان به نفع وطن را منتفی می‌سازد؛ بنابراین، راه‌ حل‌های مرده این مهره‌های سوخته در قالب «حرکت ملی صلح و عدالت» یا هر نام و عنوان دیگر، هیچ امیدی را در مردم برنمی‌انگیزد و هیچ تغییری در وضعیت بحرانی حاکم بر کشور ایجاد نمی‌کند.

مطالب مرتبط