در چند قدمی فاجعه
سازمانهای کمکرسان همچنان درباره پیامدهای فاجعه بار فصل سرما در افغانستان تحت کنترل طالبان هشدار می دهند؛ زمستانی که از همین اکنون در مناطق سردسیر و کوهستانی کشور آغاز شده و بی تردید پیامدهای رقت انگیز آن نیز از سوی ساکنان فقیر و بی پناه این مناطق احساس خواهد شد.
به گفته سازمان های امدادی، فقر، بیکاری و فقدان حمایت روشمند دولتی و جهانی از مردم افغانستان، میلیون ها نفر را در معرض قحطی و گرسنگی قرار داده و در صورتی که جهان همین اکنون برای مهار فاجعه آستین بالا نزند، فاجعه واقعی از راه خواهد رسید و در آن زمان، تلاش برای مهار آن دیگر دیر خواهد بود.
به گفته آنان، بیش از نیمی از جمعیت افغانستان برای گذران زندگی خود متکی به کمک های غذایی هستند. میلیون ها نفر روزانه فقط یک وعده غذا می خورند. ضریب امنیت غذایی برای طیف وسیعی از مردم به ویژه کودکان، زنان و اقشار محروم و فاقد هرگونه درآمد به شدت سقوط کرده. خشکسالی، کووید – ۱۹، فروپاشی سیاسی، قطع کمک های خارجی، سیل و پیامدهای ویرانگر تغییرات آب و هوایی، زندگی میلیون ها نفر را تحت تاثیر قرار داده و فقر و گرسنگی را تجدید و تشدید کرده است.
اینهمه در حالی است که مردم افغانستان حتی از داشتن یک دولت مشروع و مسئول نیز محروم اند؛ دولتی که برای کنترل فقر و مهار پیامدهای فاجعه بار ناشی از آن، برنامه ای عاری از تبعیض داشته باشد و بودجه مشخصی را برای کمک به تمام طیف های در معرض فاجعه اختصاص دهد.
دولتی که از سوی جامعه بین المللی شناسایی نشده و در مسیر پذیرش نمایندگان واقعی تمام اقشار و اقوام کشور در ساختار قدرت نیز همچنان مقاومت می کند و در انحصار یک اقلیت خاص و محدود با نسبت قومی و زبانی یگانه و گرایش ایدئولوژیک غریب و منحصر به فرد باقی مانده است.
در چنین شرایطی انتظار تحول بنیادین وضعیت، بسیار ساده انگارانه است؛ زیرا نه کسی در رأس هرم قدرت، دغدغه شرایط زندگی مردم را دارد و نه مردم می توانند برای دستیابی به عدالت و جلب توجه به مرجعی مشروع، شکایت و دادخواست ببرند.
بنابراین، در این وضعیت، تنها نگاه مردم به جهان و سازمان های امدادرسان است؛ سازمان هایی که هر روز درباره وقوع فاجعه ای قریب الوقوع هشدار می دهند و می گویند که تمرکز و توجه یکجانبه جهان به تحولات اوکراین، نباید مسبب بروز یک فاجعه بزرگتر در افغانستان شود.
علیرغم این هشدارها اما به نظر می رسد که این رویداد در حال اتفاق افتادن است؛ زیرا سازمان های امدادرسان اذعان می کنند که همه کمک های مورد نیاز آنان تامین نشده و حتی کمک هایی که روی کاغذ وعده داده شده بود، با تغییر اولویت کشورهای کمک کننده از افغانستان به اوکراین، تاکنون پرداخت نشده است.
در این میان، کمک هایی نیز که هر هفته به صورت نقدی به کابل ارسال می شود، مستقیما در اختیار طالبان قرار می گیرد و به نظر می رسد که این پول ها بخشی از زد و بندهای پنهانی امریکا و طالبان در چارچوب توافق دوحه باشد تا از فروپاشی دولت طالبان، جلوگیری کند؛ کمک هایی که ارائه مستقیم آن به طالبان، ناقض تعهدات کشورها در این زمینه است و بی تردید هیچ کمکی به تغییر وضعیت واقعی مردم نیازمند افغانستان نمی کند.
نگرانی مهم دیگر این است که حتی در صورت بروز فاجعه، طالبان سیاست تبعیض آمیز خود در ارائه کمک به مردم را تغییر ندهند؛ سیاستی که بربنیاد آن گفته می شود در قدم اول تنها اعضای طالبان و خانواده های آنان و سپس کسانی در اولویت قرار می گیرند که از نظر قومی و ایدئولوژیک با آنان نسبت دارند.
در گذشته، گزارش های فراوانی درباره تبعیض در توزیع کمک ها به مردم از سوی طالبان، منتشر شده و حتی گفته شده که طالبان به طور سیستماتیک در کار سازمان های امدادرسان دخالت می کنند، به برنامه های آنان دست می برند، اولویت های شان را تغییر می دهند و به این ترتیب، کمک ها را براساس میل و مراد و منافع خودشان توزیع می کنند.
در چنین شرایطی تنها چند قدم بیشتر به فاجعه باقی نمانده و اگر جهان به ویژه کشورهایی که با طالبان، زد و بندهای پیدا و پنهان مشترک دارند، راهی برای جلب کمک های جهانی و سازوکاری برای تامین و تضمین عدالت در سیستم توزیع آن پیدا نکنند، زمستان بی رحم پیش رو، جان انسان های زیادی را در سراسر کشور تهدید خواهد کرد.