دادخواهی، فتنه‌انگیزی نیست

هیچگاه نباید فراموش کرد که دادخواهی، فتنه‌انگیزی نیست. بیان بی‌ پرده واقعیت‌ها تنها تلاشی برای تغییر آن‌ها در جهت منافع مشترک ملی، تحکیم وحدت اجتماعی، جلوگیری از تکرار و استمرار نفاق و نفرت قومی به عنوان بزرگ‌ترین عامل بدبختی‌های دیروز و امروز ما خواهد بود حتی اگر بخشی از این واقعیت‌ها نقش و سهم خود ما از این تاریخ تلخ و تاریک را شامل شود.

یک تاریخ تبعیض و بی‌عدالتی، کشتار و بی‌رحمی، نسل کشی و پاک‌سازی قومی، کوچ اجباری و غارت اموال و املاک، تبعیض و تعدی و تجاوز، به خاک و خون کشیدن زنان و مردان و کودکان و جوانان و حتی مادران باردار و کودکان شیرخوار در خانه و خیابان، زایشگاه و آموزشگاه و دانشگاه، مسجد و مدرسه و عبادتگاه و گذرگاه… این فشرده سرگذشت قومی است که همواره بر پرهیز از خشونت، مبارزه مدنی برای دستیابی به عدالت، تحکیم وحدت برای ایجاد یک ملت و دستیابی به استقلال و آزادگی از هرگونه سیطره خارجی تاکید کرده و در عمل نیز نشان داده است که هرگز برای دستیابی به اهداف مشروع خود متوسل به خشونت و ترور و کشتار و بی‌رحمی و بی‌عدالتی و بیداد نمی‌شود.

در منطق این قوم، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند؛ بلکه وسیله نیز باید همانند هدف مشروعیت داشته باشد. هرگز برای اثبات خود دیگران را نفی نمی‌کند. هرگز برای استقرار عدالت، انتقام را تجویز نمی‌کند. همواره چشم خود را بر تلخ‌ترین واقعیت‌های حاکم بر سرنوشت خود بسته است. همیشه برای برقراری عدالت پایدار، استحکام وحدت ملی و پیمودن راه دشوار ملت شدن، قربانی‌های بزرگی داده است که یکی از بزرگ‌ترین آن‌ها نادیده گرفتن تبعیض سیستماتیک، محرومیت‌های سازمان یافته و استمرار یک سیاست ضد انسانی در تمام ادوار تاریخ از سوی همه رژیم‌های حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان و قدرت‌های اشغالگر و سلطه‌جوی خارجی بوده است.

امروز نیز هزاره‌های افغانستان بیش از هر اقلیت قومی دیگر هزینه‌های سنگینی برای وحدت ملی، تمامیت ارضی و استقلال افغانستان می‌پردازد؛ اما همچنان مورد تبعیض و ستم، محرومیت و بی‌عدالتی، تبعیض و تعصب، غصب و غارت و بدتر از همه این‌ها نسل‌کشی و تصفیه نژادی قرار می‌گیرد. برخلاف تصور مخالفان و معاندان، این صرفا یک ادعا برای کسب امتیازات بیشتر نیست؛ بلکه بیان یک واقعیت تلخ تاریخی است که از گذشته تاکنون همچنان استمرار داشته و به طور عامدانه و آگاهانه از سوی سایر ساکنان افغانستان به عنوان یک خانه مشترک همه اقوام و ملیت‌ها و مذاهب کشور نادیده انگاشته شده است.

تجارب تاریخی اما نشان داده است که نگاه حذفی به اقلیت‌های قومی هرگز هیچ کمکی به استقرار صلح و ثبات و پایداری، وحدت ملی، توسعه فرهنگی، رشد مدنی، حفظ تمامیت سرزمینی، تضمین استقلال سیاسی و مهم‌تر از همه تبدیل شدن به ملتی واحد و متحد نمی‌کند.

افزون بر این، اتکا به حمایت‌های خارجی پیش و بیش از آنکه ما را متحدتر و مقتدرتر سازد، گسل‌های نفاق‌ و نفرت قومی را تقویت کرده و ملت ما را در برابر توطئه‌ها و دسیسه‌های مستدام خارجی، ضعیف و آسیب پذیر خواهد کرد و این همان چیزی است که از یک سو مانع ملت شدن ما می‌شود و از جانب دیگر، راه سلطه مستمر ابرقدرت‌های زمان بر سرنوشت سیاسی، منابع اقتصادی و قدرات امنیتی ما را هموار می‌کند.

هزاره‌های افغانستان همچنان که از گذرگاه‌های سخت‌گذار تاریخ معاصر کشور به سلامت گذر کرده و امروز یکی از تاثیرگذارترین جریان‌های سیاسی، قومی و مذهبی کشور محسوب می‌شوند در آینده نیز هیچ قدرتی قادر به حذف آن‌ها از معادلات سیاسی کشور نخواهد بود. البته باید تصریح کنیم که این واقعیت درباره یکایک اقوام ساکن افغانستان صادق است. پس تنها راه صلح و ثبات و شکوفایی و پیشرفت و پویایی ملی تبدیل افغانستان به خانه‌ای مشترک برای تمام ساکنان آن با حفظ احترام و به رسمیت شناختن قومیت و مذهب و زبان و باورهای مکتبی و سنت‌های اجتماعی‌شان است.

در این میان اما هیچگاه نباید فراموش کرد که دادخواهی، فتنه‌انگیزی نیست. بیان بی‌ پرده واقعیت‌ها تنها تلاشی برای تغییر آن‌ها در جهت منافع مشترک ملی، تحکیم وحدت اجتماعی، جلوگیری از تکرار و استمرار نفاق و نفرت قومی به عنوان بزرگ‌ترین عامل بدبختی‌های دیروز و امروز ما خواهد بود حتی اگر بخشی از این واقعیت‌ها نقش و سهم خود ما از این تاریخ تلخ و تاریک را شامل شود؛ زیرا هیچ قومی به رستگاری نخواهد رسید مگر آنکه به تاریخ گذشته خود نقادانه نگاه کند، نقاط منفی و منفور آن را کنار بگذارد و برای گذار به آینده‌ای امیدبخش و سراسر صلح و آرامش، میراث مثبت تاریخی خویش را احیا و تقویت کند و آن را توسعه دهد.

ملت ما امروز در یکی از تیره‌ترین فصول تاریخ سیاسی معاصر خود قرار دارد و این صرفاً مختص یک اقلیت قومی و مذهبی خاص نیست، سرنوشت مشترک و محتوم همه مردم افغانستان است؛ واقعیتی که هرگز نباید آن را کتمان کرد؛ زیرا با کتمان واقعیت چیزی تغییر نمی‌کند، شناخت چالش‌ها میسر نمی‌شود و راه حلی به دست نمی‌آید.

برای عبور از این گردونه دشوارگذار، اتحاد و همدلی و همبستگی و همدردی است که به ما کمک می‌کند تا با واقعیت‌های هرچند وحشتناک حاکم بر سرنوشت‌مان به روشی معقول مواجه شویم و برای رهایی از آن‌ها راه حلی پیدا کنیم.

تاریخ نشان داده و وضعیت کنونی نیز شهادت می‌دهد که انتظار کمک از خارجی‌ها جز آنکه نفاق و نفرت داخلی را تقویت کند، ملت ما را همیشه وابسته نگه دارد و دستیابی به استقلال واقعی را دشوارتر از همیشه سازد هیچ کمکی به حل مسائل ملی ما نمی‌کند.

راه حل این است که اگر در دایکندی هزاره‌ها به خاطر اعتقادات مذهبی یا تعلق قومی‌شان مورد کشتار بی‌رحمانه تروریست‌های تکفیری قرار می‌گیرند سایر مردم افغانستان تنها به سکوت و تماشا یا یک محکومیت ساده بسنده نکنند، اگر در پکتیا و هرات زلزله‌ای رخ می‌دهد ساکنان سایر بخش‌های سرزمین ما نباید بگویند به ما ارتباطی ندارد چون قربانیان آن ربطی به قومیت و مذهبی ما ندارند! اگر در بغلان طبیعت بی‌رحم، دار و ندار مردم فقیر را نابود می‌کند همه مردم افغانستان در سراسر کشور وظیفه دارند که به نجات جان هموطنان و کمک به بازماندگان بشتابند و به این ترتیب راه‌های ساده ملت شدن را با برداشتن یک گام کوچک در پیش بگیریم تا در نهایت به آرمان بزرگ‌مان یعنی تبدیل افغانستان به خانه امن و مشترک تمام اقوام و مذاهب آن دست یابیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *