تحلیل فیلم تلقین (inception) از نگاه وجودی

تلقین:
تلقین فیلمی علمی،تخیلی،دلهره آور به کارگردانی،نویسندگی و تهیه کنندگی کریستوفر نولان است. فیلمی روانشناسانه درباره ضمیر ناخودآگاه است. در ادامه با تحلیل فیلم تلقین با شما همراه خواهیم بود.
 
خلاصه ای از داستان فیلم:
دام کاب (لئوناردو دی کاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمان‌های جاسوسی و شرکت‌های تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیب‌پذیرترین وضعیت است، اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه می‌کند. او یک گروه چیره‌دست از روان‌کاوان و معماران زبردست دارد که همراه او مخفیانه وارد خواب‌های دیگران شده و سعی در کشف و ربودن اطلاعات دارند.
آخرین ماموریتی که کاب در صورت موفقیت در آن می‌تواند نزد خانواده‌اش بازگردد، تامین درخواست مرد ثروتمندی به نام سایتو است. سایتو رقیبی پیر به نام فیشر دارد. فیشر در آستانه مرگ و پسر جوانش رابرت، وارث ثروت و قدرت اوست. سایتو از کاب می‌خواهد تا به خواب رابرت برود و فکر توسعه و ادامه کار فیشر را از سر او بیرون و اندیشه پشت کردن به شغل و حرفه پدر را به او الهام بخشد.
 
تحلیل فیلم با عینک وجودی:
فیلم تلقین، فیلمی است بیشتر حول موضوع ضمیر ناخودآگاه انسان ساخته شده است،و این مفهوم ناخودآگاه رو “فروید” مطرح کرد.
 
از نگاه “زیگموند فروید” که یک روانکاو کلاسیک بود، شخصیت انسان از سه بخش “خودآگاه،نیمه خودآگاه و ناخودآگاه” تشکیل شده است. شاید از نگاه روانکاوی بشه آن را بررسی کرد ولی من تحلیلگر قصد دارم فیلم تلقین را با رویکرد وجودی تحلیل کنم.
 
پذیرش تنهایی:
سایتو: رویای درون…. رویای دیگر….اما درون رویای من باید از قوانین من پیروی کنید…
 
کاب: درسته…اما چیزی که مهمه آقای سایتو اینکه ما در رویای شما نیستیم….
 
دیالوگی از فیلم تلقین، این مسئله را روشن می کند که هرکسی دنیا را از دید خود میبیند،کاملاً منحصر به فرد است، و دیگران را در افکار و دید خود آن طور که بخواهد آنالیز و معنا می کند. هیچ کسی قادر نیست وارد دنیا و افکار دیگری شود تا وقتی که فرد اجازه ورود ندهد یا آن را بیان نکند.
کشف خلاقیت و ذهن ناهشیار
کاب: ما فقط بخشی از توان واقعی مغزمان را به کار می گیریم و این مربوط به زمانی میشه که بیدار هستیم،وقتی که خواب هستیم ذهن مون تقریباً هرکاری بگی انجام میده. تصور کن داری ساختمانی را طراحی می کنی، تو آگاهانه تمام بخشهای آن را می سازی، اما گاهی به نظر می رسه افکار خودش به خودی خود داره آفریده میشه.
 
آریادنی: انگار که کشفش می کنی….
 
هرکس هر از چند گاهی عباراتی چون “فکری به ذهنم رسید” “ناگهان ایده ای پدید آمد” “فکری مثل برق از ذهنم گذشت” را به کار می برد. اینها همه رخنه و نفوذ یکسری افکار از سطح ژرف تر آگاهی است. “رولو می ” این ناهشیاری افکار را به عنوان توانمندی های آگاهی و یا اعمال و کردارهایی که فرد نخواسته و یا نمی تواند کند تعریف می کند. این توانمندی ها سرچشمۀ آن چیزی است که می تواند “خلاقیت آزاد” خوانده شود.
درک کردن تناقض ها:
در سکانسی از فیلم، آرتور مفهوم تناقض (پارادوکس) رو به آریادنی آموزش میدهد.
 
آرتور: با تناقض می تونیم مرزهای رویاهای خودمون رو پنهان کنیم…منتها به قدری باید پیچیده باشند تا بتونیم از دید تجسمات پنهان بشیم.
 
آریادنی: مثل هزار تو (ماز)
 
در حقیقت تناقض توصیف رابطه دو چیز متضاد است، در چنین حالتی اگرچه دو مفهوم (یا شکل) متضاد در مقابل هم قرار می گیرند و به نظر می رسد که یکدیگر را از بین می برند، اما بدون یکدیگر نیز نمی توانند هم وجود داشته باشند. از نگاه وجودی برای اینکه بتوانیم از بند اضطراب روان رنجوری رهایی پیدا کنیم بایستی اضطراب طبیعی را بپذیریم، یا شاید بهتر باشد بگویم برای اینکه بتوانیم یک هزار تو (ماز) را حل کنیم باید به این تناقض ها آگاهی داشته باشیم.
ارتباط گرفتن از طریق احساسات:
ایمز: افکار و ایده ها هیچ گاه به صورت مستقیم و آگاهانه پذیرفته نمی شود…زمانی که وارد عمق ناآگاهانه بشه انگار پذیرفته و شکل گرفته….
 
کاب: ناخودآگاه انسان از طریق احساسات تحریک می شود…نه عقل و منطق…پس باید راهی پیدا کرد که ایده به یک مفهوم احساسی بدل بشه….
 
همان طور که در این دیالوگ می بینید تنها از طریق احساسات است که ما انسانها می توانیم با هم ارتباط بهتری داشته باشیم. در یکی از توضیحات جملات قابل تأمل دکتر کلانتر “ریشه ی منطق هم احساس است.” در این باره کامل توضیح داده ام. در ادامه همین دیالوگ و سکانس کاب در مورد احساسات این جمله رو میگه: احساسات مثبت همیشه بر احساسات منفی غلبه می کنه…..همه مشتاق آشتی و مصالحه هستیم…..مشتاق ابراز احساسات….
پذیرش زیبای مرگ:
در سکانسی از فیلم وقتی کاب داشت در مورد حقیقت خودش و مال برای آریادنی تعریف می کرد، من این برداشت رو با عینک وجودی خودم کردم که وجود مرگ چقدر زیبا است. انسان همیشه به جلوه ترسناک مرگ دقت کرده، شاید نیست شدن از یک هستی که سال ها تجربه کرده ایم وحشت آور باشد، ولی تصور کنید تنها فقط هستی وجود داشت! اون موقع زندگی چه معنایی میتونست داشته باشه….
 
کاب: ما با هم کار می کردیم…مفهوم یک رویا درون یک رویای دیگر رو بررسی می کردیم….من خیلی فشار می آوردم…همش میخواستم بیشتر و بیشتر به عمق نفوذ کنم….اینکه تو عمق، ساعت ها می تونند تبدیل به سال ها شوند….درک نمی کردیم که ممکنه در چنین عمقی گیر بیفتیم که وقتی به ساحل ضمیر ناخودآگاه خودمون رسیدیم نتونیم فرق بین خواب و بیداری رو تشخیص بدیم….برای رسیدن به اون، واقعیت رو گم کنیم…ساختیم،دنیای رو برای خودمون ساختیم…سال ها این کار رو کردیم….حدود ۵۰ سال اسیر این دنیا بودیم…اولش خوب بود، احساس فوق العاده ای بود….مشکل این جا بود می دونستیم این ها هیچ کدوم حقیقی نیستند….به تدریج این زندگی برام غیر ممکن شد…..تصور کن بیدار شدند از این خواب ها پس از سال ها، روح های پیری که ناگهان به دوران جوانی بازگردانده شدن….

هر فردی مسئول اعمال خویش است:
آریادنی: احساس گناه تو اون را می سازه، اون که بهش نیرو میده….اما مسئولیت فکری که اون رو به نابودی کشید به دوش تو نیست….اگ قرار باشه در این مأموریت موفق بشی…تو باید خودت رو ببخشی…
 
درسته که بذر یک اندیشه یا پنداشت باعث ایجاد یک عقیده در فرد می شود و اون عقیده سبب شکل گیری شخصیت او می شود،اما نکته ای که وجود دارد اینست که منشاء تمام افکارها ریشه در درون ما می باشد. فکرها و اندیشه ها، برداشت هایی هستند که خود ما آنها را می سازیم. پس خود ما مسئول اعمالمان هستیم.
 
مشخصات کلی فیلم:
نام: inception (تلقین)
 
ژانر: اکشن – معمایی
 
تارخ اکران:۱۶ جولای۲۰۱۰
 
مدت زمان:۱۴۸
 
نویسنده و کارگردان: کریستوفر نولان
 
بازیگران: لئونارد دی کاپریو- تام هاردی- الن پیج- جوزف گوردون لویت- کن واتانابه- ماریون کوتیار
 
برنده ۴ اسکار- بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی – رتبه ۸ از ۲۵۶ فیلم در – IMDB فیلم تکنولوژی برتر

مطالب مرتبط