جنگ قندوز؛ شعله‌های سرکش صلح

در حالی که نهمین دور مذاکرات صلح امریکا و طالبان در قطر جریان داشت، طالبان برای سومین‌بار به‌منظور اشغال قندوز خیز برداشتند. blank

آن‌ها روز شنبه، ۹ سنبله از چهار محور بر شهر قندوز حمله کردند. درگیری‌ تا ساعت‌ها در مراکز شهری ادامه داشت و در نهایت بربنیاد آمار رسمی، ۲۵ نیروی امنیتی و غیرنظامی و بیش از ۵۰ جنگجوی طالبان کشته شدند.

عبدالله عبدالله؛ رییس اجرایی گفت که طالبان نمی‌توانند با نمایش‌دادن چهره‌ای خشن، جنگ‌افروز و تروریستی از خود، در میز مذاکرات صلح، امتیاز کسب کنند.

او تأکید کرد که طالبان با راه‌اندازی حملاتی همانند حمله بر شهر قندوز، نه‌تنها امتیازی در میز گفتگوهای صلح به‌دست نخواهند آورد؛ بلکه بیش از پیش چهره خشن، جنگ‌افروز و تروریستی خویش را بروز داده و در اذهان عمومی بدنام و منفور خواهند شد.

وی افزود: «طالبان با کشتار غیر نظامیان و راه‌اندازی حملات گروهی، نشان داده‌اند که التزامی به پایان خشونت‌ها و اعمال دهشت‌افکنانه ندارند.»

حق با آقای عبدالله است. طالبان تمام قواعد نانوشته صلح را زیر پا گذاشته‌اند که یکی از بدیهی‌ترین آن‌ها کاهش خشو‌نت و استقرار یک آتش‌بس حداقل موقتی و کوتا‌ه‌مدت تا مشخص‌شدن نتایج گفتگوهای صلح است؛ اما واقعیت این است که آنچه در قطر جریان داشت و به‌تازگی به پایان رسید، یک مذاکره عادی و معمول صلح میان دوطرف جنگ نبود و نیست. دلیل آن هم این است که طالبان برای صلح و پایان جنگ مذاکره نمی‌کنند. آن‌ها نیازی به پایان جنگ ندارند؛ جنگی که برده‌‌اند، جنگی که ابتکار عمل آن در اختیارشان است، جنگی که هیچ تصویر روشنی از پایان آن به زیان طالبان وجود ندارد، جنگی که برای آن‌ها قدرت و برتری و امتیاز آورده‌است، جنگی که امریکا و دولت افغانستان را مجبور کرده‌ تا مکررا به طالبان، پیشنهاد صلح دهند، جنگی که سال‌هاست برای کابل و واشنگتن و بروکسل به بن‌بست رسیده و هیچ چشم‌انداز امیدبخشی از فتح و پیروزی در آن پیدا نیست. 

در چنین جنگی چرا باید طالبان تغییر چهره دهند؟ آن‌ها در حالی که با امریکا مذاکره می‌کنند، از این‌که توسط افرادی مانند آقای عبدالله که حتی در دولت کابل هم صلاحیتی معنادار و قابل تعریف ندارد، «خشن و جنگ‌ا‌فروز و تروریست» خوانده شوند، هیچ ابایی ندارند؛ برای طالبان مهم آن است که امریکا دیگر نمی‌خواهد یا نمی‌‌تواند آن‌ها را «تروریست» بخواند. آن‌ها هم در دوحه مذاکره می‌‌کنند و هم در قندهار، عسکر امریکایی را می‌کشند و هم در قندوز و پلخمری برای اشغال مراکز شهرهای استراتژیک، خیز برمی‌دارند.

آقای عبدالله درست می‌گوید. طالبان برای کسب امتیاز می‌جنگند؛ زیرا می‌دانند که همین جنگ است که طرف مقابل‌شان را به میز صلح کشانده‌است. موضع‌گیری‌های احساسی و خشم‌آگین آقای عبدالله هم این واقعیت را تغییر نمی‌دهد؛ زیرا او و دیگر نمایندگان دولت افغانستان، قادر نیستند روی جایگاه اصلی درد، انگشت بگذارند. blank

واقعیت این است که در این میان، همه تقصیرها برعهده طالبان نیست. آن‌‌ها می‌‌دانند که حتی اگر قندوز و پلخمری را اشغال کنند و یا همه‌روزه در شهرها و جاد‌ه‌ها و هوتل‌ها و همایش‌های ملی افغانستان، حمام خون به‌راه اندازند، کسی نه‌تنها نمی‌‌تواند حضور پرقدرت آن‌ها در میز مذاکره را نادیده بگیرد؛ بلکه حتی ممکن است با شدت و سرعت و جدیت بیشتری خواستار صلح با آن گروه شوند. آن‌ها در سایه رایزنی‌های صلح با امریکا به مشروعیت کافی برای پیشبرد ماشین جنگی و ارتکاب اعمال و رفتارهای‌شان در میدان جنگ دست یافته‌اند.

بنابراین آنچه در قندوز و پلخمری رخ داد و در روزهای آینده ممکن است در یک نقطه دیگر کشور تکرار شود، بخشی از شعله‌های سرکش صلحی است که امریکا در جستجوی آن است؛ صلح امریکایی که البته لزوما به صلح افغانی ختم نمی‌شود.

آقای عبدالله و سایر رهبران افغانستان اگر نسبت به دوگانگی و نفاق در گفتار و رفتار طالبان از میز صلح تا میدان جنگ، از قطر تا قندوز، شاکی و معترض اند، شکواییه و اعتراض خود را باید با امریکا در میان بگذارند؛ زیرا این ایالات متحده است که در یک چرخش بحث‌برانگیز دست از سرکوب طالبان در میدان جنگ کشیده و با آن گروه برای رسیدن به صلح تلاش می‌کند. ایالات‌ متحده، مشروعیت، جسارت و شجاعت مورد نیاز را به طالبان اعطا کرده که هم در صحنه صلح، نقش‌آفرینی کنند و هم شعله‌های سرکش صلح را راهی میدان‌های گرم جنگ کنند و کشور را به آشوب بکشند. این تناقض بنیادین میان منافع حیاتی و استراتژیک امریکا و وضعیت رقت‌انگیز امنیتی افغانستان است.

طالبان بارها ثابت‌ کرده‌اند که هیچ تعهدی در قبال امنیت و آرامش و ثبات افغانستان ندارند و با تمام توان برای براندازی دولت و نظام موجود می‌جنگند. این امریکا است که باید پاسخ‌ دهد که چگونه می‌تواند با گروهی که هدف غایی و نهایی آن براندازی نظام سیاسی مستقر است، صلح کند. 

مطالب مرتبط