حمله گرین ویلیج، صلح و چهار پرسش بی‌پاسخ

طالبان در ساعات ابتدایی شب سه شنبه یک‌بار دیگر منطقه دیپلمات‌نشین کابل را آماج قرار دادند؛ گرین ویلیج یا «دهکده سبز» هدف اصلی یک تراکتور بمب‌گذاری شده بود که پس از انفجار آن، طبق برنامه قرار بود پنج نیروی وابسته به طالبان نیز برای آغاز درگیری وارد عمل شوند که به‌سرعت از سوی نیروهای امنیتی از پا درآمدند.blank

۱۶ کشته و ۱۲۰ زخمی، آماری است که منابع رسمی از این رویداد مخابره کرده‌‌اند که طبق معمول، اغلب قربانیان را غیرنظامیان محلی تشکیل می‌دهند. به همین دلیل، صبح سه شنبه گروهی از ساکنان  محلی منطقه اطراف «گرین ویلیج» به‌ خیابان‌ها ریختند تا خواستار انتقال این کمپ خارجی به خارج از شهر شوند.

اما به‌جز آمار آسیب‌ها و بازتاب‌های بعدی آن در قالب اعتراضات اجتماعی، موضوع مهم دیگر، همزمانی معنادار و نه چندان تصادفی این حمله با حضور زلمی خلیلزاد؛ مذاکره‌کننده ارشد امریکایی در کابل بود. این حمله درست چندساعت پس از آن رخ داد که خلیلزاد از توافقنامه صلح خود با طالبان در حضور رهبران حکومت افغانستان رونمایی کرد.

بر این اساس، این حمله که طالبان مسؤولیت آن را برعهده گرفتند، پرسش‌ها و معماهای بی‌شماری را پدید آورد و برداشت‌های کلیشه‌ای چندماه اخیر از حملات مشابه طالبان مبنی بر تلاش برای کسب امتیاز در میز مذاکره را زیر سؤال برد و پیش‌فرض‌های ذهنی تحلیلگران را فروریخت.

پرسش اول: نمایش قدرت؟

با وجود آن‌که مذاکرات نفسگیر امریکا و طالبان سرانجام در نهمین دور خود، متوقف شد و اکنون کار روی توافقنامه نهایی در نشست‌ استراتژیست‌ها و رایزنی‌ رهبران دوطرف و البته رهبران افغان در کابل جریان دارد، به نظر می‌رسد که طالبان مصمم‌اند نشان دهند که با قدرت، تن به صلح امریکا داده‌اند و امریکا و هم‌پیمانان وطنی آن نباید تصور کنند که با نهایی‌شدن توافق صلح، چیزی از قدرت طالبان کم شده‌است.

این یک برداشت است؛ اما آیا در شرایطی که همه بحث‌ها نهایی شده و در صورت تأیید رهبران دوطرف، زمینه برای امضای توافق‌نامه فراهم خواهد شد، نمایش قدرت، موضوعیتی دارد؟

این همان پرسشی است که ما را به پرسش دوم رهنمون می‌شود.

پرسش دوم: ادامه جهاد؟

طالبان تنها دفتر قطر یا شورای کویته نیست. بخش اصلی طالبان، نیروهای پیاده‌نظام، فرماندهان میانه و دون‌پایه و راهبران ماشین جنگی آن گروه هستند. به‌نظر می‌رسد بار اصلی صلح با امریکا را نیز طی این مدت آن‌ها بر دوش کشیده‌اند؛ زیرا با تشدید جنگ در سراسر افغانستان، به مذاکر‌ه‌کنندگان‌شان امکان داده‌اند از موضع قدرت، گفتگو کنند و پیشاپیش ژست فاتحانه و پیروزمندانه بگیرند. بنابراین، رهبران و سیاست‌گذاران پشت پرده طالبان برای آن‌که توافق‌نامه صلح را برای افراد دون‌پایه و پیاده‌نظام و فرماندهان جنگی‌شان توجیه‌پذیر و پذیرفتنی بسازند، نیازمند این سیاست نمادین هستند که «جهاد» ادامه دارد و تا خروج کامل امریکایی‌ها از افغانستان، «مجاهدین» در صحنه باقی خواهند ماند. این امر، از یک‌سو مانع از دلسردی و سرخوردگی پیاده‌نظام طالبان درباره «معامله» رهبران‌شان با امریکا می‌شود و از سوی دیگر نمی‌گذارد آن‌ها جذب ماشین تبلیغاتی داعش شوند و به این ترتیب، از قدرت طالبان کاسته شود؛ اما آیا این رویکرد، موجب بهره‌برداری مخالفان صلح در کابل برای توجیه نگرانی‌های‌شان در زمینه تبعات این توافق نخواهد شد؟ این پرسش سوم است.

پرسش سوم: ارسال پیام به کابل؟

کابل به‌رغم تلاش‌های گسترده نتوانست در روند مذاکرات شریک شود و با توجه به این‌که زلمی خلیلزاد در نهایت، کاپی توافق‌نامه را به رهبران حکومت وحدت ملی نداد، ظاهرا هم طالبان و هم امریکا مخالف این حضور بوده‌اند، با این حال، کابل بی‌تردید بیش‌ترین هزینه را برای صلح امریکا و طالبان پرداخت کرد؛ زیرا همزمان با این مذاکرات، جنگ به‌نحو کم‌سابقه‌ای تشدید شد و حمله‌های مرگبار طالبان، قربانی‌های بی‌شماری از مردم و نیروهای امنیتی افغانستان گرفت. شماری تصور می‌کنند که حمله دوشنبه‌شب طالبان بر گرین ویلیج هم در ادامه همان هزینه‌ها قابل تفسیر است؛ حمله‌ای در امتداد حمله‌های قندوز و پلخمری و قندهار و بلخ… از این منظر، طالبان سعی کردند با انجام این حملات به کابل پیام بدهند که اگر در مسیر اجرایی‌شدن توافق صلح آن گروه با امریکا مانع و چالش ایجاد کند، باید منتظر حمله‌های بعدی هم باشد؛ اما این برداشت، یکبا‌ر دیگر به تردید در این خصوص دامن می‌زند که آیا این هدف خود به یک ضد هدف بدل نشده و خلیلزاد را از سوی دولت کابل در خصوص چشم‌انداز و پیامدهای صلح با طالبان، تحت فشار قرار نداده‌است؟

پرسش چهارم: طالبان درون نظام؟

برخی با عنایت به پرسشی که در ذیل پرسش سوم مطرح شد، پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند که ممکن است این حملات از سوی «طالبان درون نظام» اساسا برای به‌ چالش‌کشیدن صلح خلیلزاد و طالبان، طراحی شده‌ باشد. آن‌ها در این زمینه به پست فیسبوکی یکی از مشاوران اشرف‌غنی اشاره می‌‌‌کنند که دقایقی پس از حمله گرین ویلیج با اشاره به وعده خلیلزاد در یک گفتگوی تلویزیونی در کابل مبنی بر آغاز تأمین امنیت از کابل و پروان در پی اجرایی‌شدن توافقنامه صلح، به کنایه حمله کابل را شاهدمثال آورده و درستی این وعده‌ را زیر سؤال برده‌بود.

با این‌حال، این برداشت نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا طالبان رسما آن را برعهده گرفتند؛ بنابراین، پرسش‌های بی‌پاسخ حمله گرین ویلیج و معمای سردرگم صلح، حول محور سه سؤال پیشین باقی می‌ماند.

مطالب مرتبط