دعای محب به روح نجیب؛ زوایای پنهان یک فاتحه سیاسی
آقای محب، نخستین مقام رسمی است که از آرامگاه داکتر نجیب، دیدن میکند. این رویداد، واکنشهای گستردهای را در شبکههای اجتماعی برانگیخته و با توجه به روند صلح میان حکومت و طالبان، بحثهایی جدی را درباره پیامها و پیامدهای این حرکت معنادار در پی داشتهاست.حمدالله محب؛ مشاور امنیت ملی در سفری به ولایت پکتیا از آرامگاه داکتر نجیبالله؛ رییس جمهوری پیشین بازدید کرد.
آقای محب اولین مقام دولتی است که از آرمگاه داکتر نجیب بازدید میکند.
داکتر نجیب، آخرین رییس جمهوری رژیم کمونیستی تحت حمایت شوروی سابق در افغانستان بود.
حکومت نجیب در ماه ثور سال ۱۳۷۱ از سوی مجاهدین ساقط شد.
پس از سقوط کابل به دست طالبان، نجیب و برادرش از سوی این گروه به نحو فجیعی به قتل رسیدند و طالبان پیکرهای آنان را در چهارراه آریانا به پایه برق آویختند.
آقای محب، نخستین مقام رسمی است که از آرامگاه داکتر نجیب، دیدن میکند. این رویداد، واکنشهای گستردهای را در شبکههای اجتماعی برانگیخته و با توجه به روند صلح میان حکومت و طالبان، بحثهایی جدی را درباره پیامها و پیامدهای این حرکت معنادار در پی داشتهاست.
اقدام غافلگیرکننده و غیر معمول مشاور امنیت ملی در بازدید از مقبره داکتر نجیب و دعا خواندن به روح رییس جمهوری فقیدی که به باور دشمنانش یک «کمونیست بیخدا» بود، به خودی خود، حساسیتبرانگیز است. این امر اما در شرایط پیچیده، بحرانی و ملتهب امروز افغانستان میتواند فراتر از یک سنتشکنی ۲۰ ساله، معنا و پیام و پیامد داشته باشد.
داکتر نجیب از معدود رهبران افغانستان بود که در طول دو دهه اخیر، سهم و جایگاه مثبت یا منفی او در تاریخ معاصر افغانستان، عمدا با اغماض و احتراز آگاهانه مراجع رسمی رو به رو بود؛ زیرا نظام مدرن مستقر، عمدتا از دو طیف تکنوکراتهای بازگشته از غرب و بقایای مجاهدین بازمانده از قبل تشکیل شدهاست. هیچیک از این دو طیف به دلایل سیاسی و ایدئولولوژیک، میانه مساعدی با نجیب و باورهای او ندارد. جهادیها رسما با او جنگیده و رژیم سیاسیاش را ساقط کردهاند و از غرببازگشتهها نیز شاهد حمایتهای گسترده مالی و تسلیحاتی حامیان غربیشان از جریانهای جهادی برای براندازی رژیم کمونیستی بودهاند. در این میان، بقایای کمونیزم وطنی نیز ضعیفتر و محافظهکارتر از آن بودهاند که بخواهند میراث نجیب را به مثابه یک ایدئولوگ و کاریزمای سیاسی و ایدئولوژیک، دوباره احیا کنند.
اما علیرغم این سکوت و بایکوت، نجیب به ویژه به دلیل تحلیلها، پیشگوییها و سخنرانیهای هشدارآمیزش نسبت به پاکستان و افراطگرایی مذهبی مورد حمایت آن کشور در افغانستان از یکسو، و عملکرد فاجعهبار جریانهای جهادی پیروز در نبرد با رژیم کمونیستی از سوی دیگر، همچنان چهرهای محبوب و مورد احترام برای یک نسل آزاد و آگاه و جوان محسوب میشود؛ نسلی که خاطره ملموسی از دوران هدایت دستگاه مخوف و جهنمی «خاد» توسط نجیب ندارد و از جانب دیگر، خود را قویا قربانی جنگ و جنون و جنایت جهادیها میداند.
با این حساب، چرا حمدالله محب برای شکستن این سکوت ۲۰ ساله پیشگام شده، و چرا اکنون برای این اقدام، انتخاب شدهاست؟
تحلیلگران، مسایل زیادی را در این زمینه، مطرح کردهاند؛ اینکه آقای محب در صدد نقشآفرینی به مثابه یک بازیگر محوری در تحولات سیاسی آینده افغانستان است و به همین دلیل از هماکنون تلاش میکند تا روی احساسات خفته و گرایشهای نهفته اقشار فراموششده و جمعیت جوان افغانستان، انگشت بگذارد، آنها را برانگیزد و بیدار کند و به این ترتیب، برای خود شهرت و محبوبیت و سرمایه سیاسی و اجتماعی فراهم آورد. از این منظر، از آقای محب به عنوان «رییس جمهور آینده» یاد میشود که با هدایت و حمایت اشرفغنی در صدد است پس از او، سکان هدایت کشور را در اختیار بگیرد.
اعطای رتبه مارشالی به یک چهره بحثبرانگیز قومی ازبک که علیرغم میل حلقه قومی مسلط بر ارگ صورت گرفت هم یکی دیگر از دلایل ارائهشده برای این حرکت حمدالله محب است، و اینکه آقای محب سعی میکند با قهرمانسازی از میان رهبران پشتونتبار افغانستان، بخشی از واکنشهای منفی جامعه قومی پشتون در قبال مارشالشدن دوستم را مهار کند و فروبنشاند. با این حال، از آنجا که دوستم خود محصول دستگاه فکری و تشکیلات حزبی نجیب بود، اگرچه در پایان علیه او شورید و زمینه سقوط رژیماش را فراهم کرد، این برداشت، چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد.
تشبیه آخرین دورههای حکمرانی نجیب با وضعیتی که اکنون اشرفغنی در آن قرار دارد نیز یکی از مواردی است که گفته میشود بر حضور آقای محب و فاتحه حاشیهساز او به روح نجیب، اثرگذار بودهاست؛ اما از آنجا که علیالقاعده، گرایش ارگ باید تلاش برای کمرنگکردن این شباهت و اعتبارزدایی از این شباهتسازی باشد، این حرکت نمیتواند در خدمت این هدف قرار بگیرد؛ بلکه کاملا عکس آن عمل میکند.
در این میان یک انگیزه، مهمتر و برجستهتر از سایر انگیزهها به نظر میرسد و آن، پیشبینیها و هشدارهای نجیب درباره رشد افراطگرایی پاکستانی در افغانستان و خطر سلطه افراطگرایان بر افغانستان است. آن پیشبینیها و هشدارها بعدا یک به یک به وقوع پیوست و اینک در پی شتابگرفتن فرایند صلح امریکا با طالبان، تصور میشود که مرحله نهایی تحقق آن نیز آغاز شدهاست.
با این حساب، آقای محب با حضور بر آرامگاه نجیب، شاید خواسته این پیام را به طالبان و پاکستان و همه کسانی که در صدد استقرار طالبان هستند، منتقل کند که او و دولت متبوعش، هشدارهای نجیب را نیوشیده و آنها را به کار میبندد و اجازه نخواهد داد که افغانستان بار دیگر به کام افراطگرایان پاکستانی و چچنی و ازبک و اویغور و عرب سقوط کند.
همچنین داکتر نجیب به دست طالبان کشته شد و حضور یک مقام ارشد امنیتی و دولتی بر آرامگاه او، حامل این پیام مهم و معنادار است که اگرچه طالبان نجیب را کشته اند؛ اما راه و آرمان او ادامه دارد و قاتلانش امکان بازگشت به قدرت را نخواهند یافت.