اتهام پاکستان، پاسخ طالبان؛ آغاز و انجام یک بحران
این بحران روز به روز دامنگسترتر میشود؛ زیرا نه طالبان مصمم به رویارویی واقعی با طالبان پاکستانی به مثابه همرزمان «جهادی» و «برادران مجاهد» خویش هستند و نه پاکستان میخواهد در برابر طالبان افغان واقع شود.
طالبان بار دیگر به اظهارات اخیر مقامهای پاکستانی مبنی بر افزایش حملات تروریستی و دخالت شهروندان افغانستان در این حملات واکنش نشان داده و گفتهاند که افغانستان مسئول ناکامی امنیتی کشورهای دیگر نیست.
ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی طالبان گفت که «جلوگیری و کنترل حملات در داخل خاک پاکستان به عهده ما نیست».
آقای مجاهد همچنین گفت که طالبان افغانستان طرفدار هیچ حملهای در پاکستان نیستند و به کسی اجازه استفاده از خاک افغانستان علیه پاکستان را نمیدهند؛ «اما این بدان معنا نیست که افغانستان مسئول ناکامی امنیتی هر کشوری در منطقه است».
او افزوده: «جلوگیری و کنترل حملات در داخل خاک پاکستان به عهده ما نیست؛ بلکه وظیفه ارگانهای امنیتی و استخباراتی آن کشور است که بخش زیادی از بودجه کشور خود را برای همین مصرف میکنند.»
سخنگوی طالبان گفته که مقامهای پاکستان به جای متهمکردن «افغانها»، باید اوضاع امنیتی کشورشان را با دقت مدیریت کنند و برای این منظور «به دنبال راه حلی در داخل خانه خود باشند».
طالبان قبلا تأکید کرده بودند که توافقنامه دوحه را با امریکا امضا کردهاند نه با پاکستان.
پاسخهای سخنگوی طالبان به نظر منطقی میرسد. او میگوید که طالبان، مسئول حملاتی که در داخل خاک پاکستان صورت میگیرد، نیستند. مجاهد همچنین ادعا میکند که این وضعیت، ناشی از شکست استخباراتی و امنیتی پاکستان است و دستگاههایی که به گفته او، بیشترین بودجه را میگیرند، بهترین عملکرد را ندارند و این چیزی نیست که طالبان مسئول آن باشند.
ذبیحالله مجاهد در عین حال به دستگیری ۱۸ تبعه پاکستانی داعش، اشاره میکند و میگوید که طالبان در پی این رویداد، انگشت اتهام را به سمت پاکستان نشانه نرفتند؛ بلکه به جای آن، برای استحکام امنیت افغانستان، تلاش کردند؛ کاری که به زعم او پاکستان هم باید انجام دهد.
رد کردن این پاسخها ساده نیست؛ زیرا ظاهرا از یک منطق قدرتمند پیروی میکند که اتهامزنیهای پاکستان را بیاعتبار میسازد؛ اما آیا آنچه آقای مجاهد گفته، تمام واقعیت است؟
این همان پرسشی است که درستی ادعاها و پاسخهای او را دچار مشکل میکند. نکته نخست این است که تروریزم در پاکستان، درست پس از تسلط طالبان بر افغانستان، تقویت شد و این چیزی نیست که با تحولات افغانستان، بیارتباط باشد. طالبان به همپیمانان پاکستانیشان پناه دادهاند و حتی گفته میشود که آنها به تسلیحات پیشرفته بازمانده از ناتو، دست یافته و حملات دقیقتر و مرگبارتری را بر نظامیان پاکستانی انجام میدهند.
طالبان پیش از این، پذیرفتهاند که طالبان پاکستانی و خانوادههایشان را از مناطق مرزی به عمق خاک افغانستان در مرکز و شمال کشور منتقل میکنند تا خطر حملات تروریستی در داخل پاکستان، کاهش یابد. آیا این تصمیم، خود به معنای حضور تیتیپی در خاک افغانستان و ارتباط و حتی حمایت طالبان از آن نیست؟ افزون بر این، تاکنون چندین فرمانده طالبان پاکستانی در ولایتهای شرقی و جنوبی کشور، ترور شدهاند.
از سوی دیگر، مشارکت نیروهای افغان طالبان پاکستانی در حملات اخیر اگرچه مستقیما به طالبان مسلط بر افغانستان، مربوط نمیشود؛ زیرا آنها ممکن است داوطلبانه برای عملیات در داخل پاکستان به تیتیپی پیوسته باشند؛ اما شهروندی افغانستانی این افراد، مسئولیت را متوجه دولت مستقر میکند و ادعا یا توانایی آن در زمینه جلوگیری از حمله بر خاک کشورهای دیگر از مبدأ افغانستان را با پرسش و چالش روبهور میسازد.
در این میان، پاکستان هم با طرح اتهامات مکرر و صدور هشدارهای تازه، سعی میکند بحران به وجودآمده را از طریق خود طالبان، حلوفصل کند و از اقدام مستقیم نظامی در خاک افغانستان، عمدا پرهیز میکند؛ زیرا نمیخواهد در برابر طالبان قرار بگیرد و یک دولت دستنشانده خود در کابل را نیز از خود براند و در برابر خویش تحریک کند.
این بحران اما روز به روز دامنگسترتر میشود؛ زیرا نه طالبان مصمم به رویارویی واقعی با طالبان پاکستانی به مثابه همرزمان «جهادی» و «برادران مجاهد» خویش هستند و نه پاکستان میخواهد در برابر طالبان افغان واقع شود.
بنابراین، پیکان تروریزم که سالهای متمادی در خدمت منافع هژمونیک اسلامآباد و آیاسآی قرار داشت، به سمت صاحب خود بازگشته و خود پاکستان را هدف گرفتهاست. در چنین وضعیتی، پاکستان هیچ راه حل مؤثری برای مهار کامل آن ندارد؛ زیرا طالبانی را که براساس منافع دیروز خود براساس آموزههای «جهاد» به روایت اسلام پاکستانی، تربیت کرده، امروز در برابر خود پاکستان قیام کرده و در صدد برافراشتن پرچم «نظام اسلامی» بر فراز کاخهای دولت سکولار اسلامآباد اند.