دو سال پس از تسلط طالبان؛ افغانستان چگونه نادیده گرفته ‌شد؟

دو سال از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان گذشت. شکی وجود ندارد که این بار امریکا به طور مستقیم دخالت کرد، با طالبان وارد تبانی شد، معاهده ننگین دوحه را به امضا رساند تا در تاریخ معاصر افغانستان در کنار معاهدات شرم‌آور دیگری مانند گندمک و دیورند و… ثبت شود.

چیزی که در این میان، هیچ تغییری نکرده این است که طالبان نیز مانند سایر رژیم‌های دست‌نشانده استعمار در طول تاریخ افغانستان، به کمک یک ابرقدرت خارجی بر کشور مسلط شدند؛ اما در کمال ناباوری، ادعای «پیروزی جهاد» می‌کنند و شعار «استقلال از اشغال» سر می‌دهند. این در حالی است که افغانستان هرگز از اشغال رهایی نیافته است. اگر دیروز، ده‌ها هزار نیروی ناتو، مستقیما کشور ما را اشغال کرده بودند، امروز ملیشه‌های نیابتی آن‌ها بر سرنوشت مردم مسلط اند و دولت طالبان با پول، سلاح و همکاری‌های پیدا و پنهان امریکا همچنان زنده است و به حیات خود ادامه می‌دهد.

با این‌همه با به قدرت رساندن طالبان، جهان یک‌بار دیگر، افغانستان را به مثابه یک کشور دارای تاریخ، تمدن و مردمی که آزادی، حاکمیت قانون، دستیابی به حقوق انسانی و شهروندی و رشد و رفاه و صلح و توسعه و ترقی، حق طبیعی‌شان است، نادیده گرفت و تنها رها کرد.

به بیان بهتر، افغانستان قربانی زد و بندهای منفعت‌محور و سودجویانه قدرت‌های خارجی و در رأس آن‌ها امریکا شد. ایالات متحده که ادعا می‌کرد که برای استقرار آزادی و دموکراسی و احیای حقوق بشر و نابودی تروریزم به افغانستان، لشکرکشی نظامی کرده، در نهایت، همه آرمان‌های مردم افغانستان را قربانی یک توافق‌نامه استعماری کرد، طالبان را به قدرت بازگرداند، تروریزم را احیا کرد، حقوق بدیهی بشر را زیر پا نهاد، مبارزات و قربانی‌های بی‌شمار مردم افغانستان به ویژه زنان و دختران را نابود کرد و کشور ما را ده‌ها سال دیگر به عقب بازگرداند.

بی‌تردید، تمام غول‌های رسانه‌ای جهان، سازمان‌های عظیم حقوق بشری بین‌المللی، تشکل‌ها و نهادهای بزرگ جهانی و ابرقدرت‌های پرمدعا، شاهد بودند که چگونه مردم افغانستان زیر شلاق طالبان تمامی دستاوردها و پیشرفت‌های ۲۰ سال گذشته‌شان را از دست می‌دهند و قربانی بیداد و بی‌عدالتی و استبداد و دیکتاتوری می‌شوند. صدای اعتراض، اشک و آه و ناله ناشی از ستم و سرکوب و ارعاب و تهدید و شکنجه و تجاوز طالبان بر زنان و دختران مبارز افغان، به گوش تمام مردم جهان رسید؛ اما هیچ‌کس هیچ کمک معناداری به قربانیان مظلوم این ظلم آشکار نکرد؛ تنها به این دلیل ساده که امریکا با طالبان، هم‌پیاله شده، تروریزم و ضد تروریزم باهم تبانی کرده‌اند و در این میان، تنها کسانی که باید قربانی شوند مردم افغانستان مخصوصا میلیون‌ها زن و دختر این سرزمین هستند که حق کار و تحصیل و سفر و شادی و نشاط و امید و رویای‌شان را از دست داده‌اند و هر روز با محدودیت‌ها، محرومیت‌ها و ممنوعیت‌های بیش‌تر و گسترده‌تری رو به رو می‌شوند.

افغانستان همچنین قربانی قمار غرب بر سر اوکراین شد. اولویت‌های استراتژيک غرب، تغییر کرد. جغرافیای جنگ باید منتقل می‌شد. منافع راهبردی غرب با شعله‌ور کردن جنگی تازه در سرزمینی دیگر، تامین می‌‌گردید. جنگ تریاک در افغانستان دیگر به اندازه کافی، سودمند نبود. از طرفی، طالبان به مثابه یک نیروی نیابتی به مرحله‌ای از آمادگی رسیده بودند که بدون حضور امریکا و ناتو هم منافع آن‌ها را تضمین و تامین کنند؛ پس صرف هزینه‌های سرسام‌آور در یک جنگ فرسایشی و کسل‌کننده، بی‌هوده بود. امریکا، متحدان و مزدورانش مأموریت یافتند تا این بار، اوکراین را قربانی کنند؛ کشوری که می‌‌توانست مستقل باشد و نباید به اشغال ناتو درمی‌‌آمد تا در سایه همسایه قدرتمندش روسیه، همواره امن و باثبات باقی می‌ماند؛ اما این با منافع امریکا و غرب منافات داشت؛ پس باید برای تامین آن، این بار به جای افغانستان، یک ملت دیگر را قربانی می‌کردند.

در دو سالگی دولت طالبان نیز همچنان صدای میلیون‌ها نفر در افغانستان ناشنیده باقی می‌ماند؛ زیرا امریکا در پشت درهای بسته با طالبان در قطر، مذاکره می‌کند، معامله جریان دارد، بندهای مخفی معاهده ننگین دوحه در حال اجراست و هزینه‌های سنگین این‌همه را باید مردم بی‌دفاع افغانستان، اقلیت‌های قومی و مذهبی، زنان و دختران در برابر یک رژيم آپارتاید، سرکوب‌گر، اقتدارگرا، افراطی، حامی تروریزم، ناقض حقوق بشر، تک‌قومی، به شدت ایدئولوژيک، انحصارطلب، ضد زن، دشمن آزادی و بی‌اعتنا به ابتدایی‌ترین اصول حقوق بشر متحمل شوند.

مطالب مرتبط