تعامل کژدار و مریز طالبان و جهان؛ راه حل نهایی چیست؟
وضعیت جاری نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد؛ زیرا نمایندگیهای فعال دولت پیشین بدون اتصال و تعهد به یک دولت مشروع دارای وجود خارجی، قادر به کار مؤثر و معنادار نیستند. از سوی دیگر، طالبان نیز صلاحیت کسب شناسایی بینالمللی را ندارند؛ زیرا بیش از ۸۰ درصد مردم افغانستان آنها را قبول ندارند و آنان نمیتوانند از همه مردم نمایندگی کنند. در چنین شرایطی، یک راهکار میانه و سوم نیاز است.
دو سال پس از سقوط دولت پیشین و بازگشت طالبان به قدرت، ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی حکومت طالبان در گفتگو با بیبیسی از عملکرد این حکومت دفاع کرد و گفت توانستهاند امنیت را در سراسر افغانستان تامین کنند. در عین حال سازمان ملل گفته بحران انسانی در دو سال تسلط طالبان افزایش یافته است. زنان معترض نیز میگویند که دو سال پس از سلطه طالبان، افغانستان در «بحران تمام عیار انسانی و حقوق بشری» به سر میبرد. زنان معترض خواستار توقف تعامل جهان با طالبان شده و آن را «باجدهی برای تروریزم» خواندهاند.
آقای مجاهد در پاسخ به این پرسش که آیا برای طالبان مهم است که بقیه جهان از جمله جهان اسلام درباره عملکرد آنها چه فکر میکنند، گفت: «دو چیز واقعا برای ما مهم است: یکی شریعت اسلامی است، دوم منافع ملی ما. ما نمیخواهیم، خدای ناکرده، افغانستان با یک بحران ملی دیگر مواجه شود. این برای ما بسیار مهم است.»
او افزود: «در مورد مطالبات جامعه جهانی، آنها مطالبات و بهانههای مختلفی میآورند. ما نمیتوانیم به همه آنها احترام بگزاریم یا خود را موظف به انجام آن کنیم. ما کارمان را آنطور که خود ما میخواهیم پیش خواهیم برد.»
با وجود اینکه دو سال از سلطه طالبان میگذرد و اکنون کشورهای بیشتری با طالبان وارد «تعامل» شدهاند؛ اما هنوز هیچ کشوری رژيم طالبان در کابل را به رسمیت نشناختهاست و بسیاری از مقامهای مهم طالبان همچنان با ممنوعیت سفر و تحریمهای بینالمللی روبهرو هستند.
این وضعیت، بیتردید برای طالبان، مطلوب نیست؛ اگرچه آنها همچنان معتقد اند که «تعامل» تفاوت چندانی با شناسایی رسمی ندارد و جهان با این واقعیت، کنار آمدهاست که گزینهای بهتر از طالبان برای استقرار نظم و ثبات در افغانستان وجود ندارد.
این دیدگاه به ویژه از سوی طالبان و هواداران آنها تبلیغ میشود. چنانچه ذبیحالله مجاهد در سالروز دوسالگی رژيم طالبان نیز مدعی شده که امنیت تامین شده و این دستاورد اندکی نیست.
با این حال، برای بسیاری از مردم افغانستان، ماجرا به همین سادگی نیست؛ زیرا امنیت، صرفا عدم انجام حملات مرگبار انتحاری یا بمبگذاریهای خونین یا جنگهای منظم یا درگیریهای پارتیزانی نیست. اینکه زنان نمیتوانند کار کنند، سفر بروند یا درس بخوانند، مصداق ناامنی است. اینکه اقلیتها از آزادیهای حداقلی برای برگزاری آیینهای مذهبی یا برگزاری اجتماعاتشان محروم هستند، ناامنی است. اینکه ترس از سرکوب و سانسور و بازداشت و شکنجه و حتی قتل بر کار خبرنگاران و اهالی رسانه، سایه افکنده، ناامنی است. اینکه ترورهای مبهم، کشتارهای مرموز، قتلهای بحثانگیز و درگیریهای شبانه همچنان ادامه دارد، ناامنی است. اینکه تروریزم روز به روز قدرتمندتر میشود و کشورهای بیشتری در همسایگی افغانستان، از این وضعیت، بسیار نگراناند و پیوسته هدف حملات تروریستی قرار میگیرند که یا از افغانستان، ناشی میشود و یا اتباع افغان به طور مستقیم در آنها دخالت دارند، ناامنی است. اینکه هیچکس نمیداند که آینده به کدامسو میرود و سرانجام این وضعیت کژدار و مریز چه زمانی پایان پیدا میکند، ناامنی است.
امسال طالبان به بهانه ناامنی، مراسم مذهبی شیعیان را در ایام محرم، بسیار محدود کردند؛ اقدامی که اگرچه از سوی فعالان شیعه یک پوشش دروغین برای اعمال سرکوب و سانسور، تعبیر شد؛ اما در عین حال، این پیام ضمنی را نیز به همراه داشت که ادعای طالبان درباره تامین و تحکیم امنیت، یک ادعای تبلیغاتی بیش نیست.
افزون بر این، طالبان علیرغم تقلا و تلاش فراوان، هنوز نتوانستهاند موضع جهان در قبال حکومت خود را تغییر دهند و مشروعیت بینالمللی کسب کنند. آنها در حالی که هیچ تلاشی برای کسب مشروعیت داخلی انجام نمیدهند، همچنان امیدوار اند که از طریق زد و بندهای پنهانی با امریکا بتوانند به مشروعیت خارجی دست پیدا کنند؛ اتفاقی که حتی در آخرین مذاکرات پنهانی دوطرف در دوحه نیز رخ نداد و مشخص نیست که این وضعیت کژدار و مریز یعنی تعامل بدون شناسایی تا چه زمانی ادامه پیدا میکند.
با این وجود، به باور تحلیلگران، وضعیت جاری نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد؛ زیرا نمایندگیهای فعال دولت پیشین بدون اتصال و تعهد به یک دولت مشروع دارای وجود خارجی، قادر به کار مؤثر و معنادار نیستند. از سوی دیگر، طالبان نیز صلاحیت کسب شناسایی بینالمللی را ندارند؛ زیرا بیش از ۸۰ درصد مردم افغانستان آنها را قبول ندارند و آنان نمیتوانند از همه مردم نمایندگی کنند. در چنین شرایطی، یک راهکار میانه و سوم نیاز است که در شعاع آن بتوان زمینههای شکلگیری یک دولت مشروع، متعهد و مورد تایید جامعه بینالمللی را در کابل به وجود آورد؛ دولتی که بدون جنگ و خونریزی و خشونت و درگیری بر سر کار بیاید و حمایت حداکثری قدرتهای جهانی را با خود داشته باشد. این مهم تنها از مسیر راهاندازی گفتگوهای معنادار صلح با مشارکت همه جریانها، اقوام و مذاهب کشور به شمول طالبان و تمام طیفهای مخالف آن، امکانپذیر است؛ در غیر آن، وضعیت شکننده کنونی بدون شک برای همیشه پایدار نخواهد ماند و با ناامیدی از بیعملی جهان، گروههایی برای ایجاد تغییر از درون، وارد عمل خواهند شد که نتیجه آن تنها بازتولید بحران در مقیاس گسترده خواهد بود و مردم قربانی چرخه تازه خشونت و خونریزی خواهند شد.