حقانی و ملا یعقوب علیه پاکستان؟
هیچ تردیدی وجود ندارد که پاکستان، پدیدآورنده، بنیانگذار و بزرگترین حامی طالبان و شبکه حقانی در طول دهها سال گذشته بودهاست. هم ملا یعقوب و هم سراجالدین حقانی در طول سالهای حضور نظامی غرب در افغانستان، همانند تمام دیگر رهبران طالبان در پاکستان زندگی میکردند و بنا به روایتی، خانوادههای آنان هنوزهم در مناطق امن و مرفه پاکستان به سر میبرند.
سراجالدین حقانی؛ وزیر داخله طالبان در مراسمی به مناسبت ۱۰۴ – سالروز استقلال کشور از انگلیس گفت: «کشورها باید مشکلات داخلیشان را خودشان حل کنند و نباید این مشکلات را بهدوش افغانها بیاندازند.»
او گفت: «امارت اسلامی [طالبان] به تعهداتی که در دوحه با کشورهای منطقه و جهان کرده است، متعهد است.»
پیش از این، مقامات پاکستانی از طالبان خواسته بودند که در زمینه مبارزه با تروریسم و عدم حمله از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر به تعهدات خود در توافقنامه دوحه عمل کنند.
ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی طالبان اما پاسخ داده بود که طالبان توافقنامه دوحه را با امریکا امضا کردهاند نه پاکستان.
پیشتر ملا یعقوب؛ سرپرست وزارت دفاع طالبان هم با اشاره به ادعای مقامهای پاکستانی مبنی بر دستداشتن شهروندان افغانستان در حملات تروریستی در آن کشور، بدون نامگرفتن از پاکستان گفته بود: «ارتش دارند، پولیس دارند، ادارات استخباراتی دارند، ميليارد میلیارد پول در این نهادها مصرف میکنند؛ اما بازهم امنیت کشور خود را تأمین نمیتوانند و برای خاکزدن به چشم ملت خود، تقصیر را به گردن افغانستان میاندازند.»
اظهارات، ادبیات و حتی واژگان مورد استفاده از سوی وزرای دفاع و داخله طالبان در انتقاد تلویحی آنها از پاکستان، مشابه نه؛ بلکه عین هم است و این نشان میدهد که تصمیم به اتخاذ این موضع، یک تصمیم شخصی نیست؛ بلکه حکومت یا رهبران طالبان در یک نشست سیاسی و امنیتی جمعی به این جمعبندی رسیدهاند که در برابر اتهامات و ادعاهای طرف پاکستانی مبنی بر حمایت طالبان از تروریزم و حضور عناصر تروریستی پاکستانی در خاک افغانستان، چه واکنشی نشان دهند و یا این موضع از سوی یک مرجع مشترک به آنها دیکته شدهاست.
ملا یعقوب و سراجالدین حقانی؛ دو عنصر بسیار قدرتمند طالبان هستند که در رأس دو سمت مهم امنیتی یعنی وزارتهای دفاع و داخله قرار دارند. آنها حتی پیش از اینکه طالبان به قدرت برسند و دولت تشکیل دهند، دارای ارتشهای خصوصی بسیار نیرومندی بودند و قدرت امروزشان نیز مرهون نیروی سختافزاری، ارتشهای خصوصی و ملیشههای وفادار به خودشان است.
از سوی دیگر، هیچ تردیدی وجود ندارد که پاکستان، پدیدآورنده، بنیانگذار و بزرگترین حامی طالبان و شبکه حقانی در طول دهها سال گذشته بودهاست. هم ملا یعقوب و هم سراجالدین حقانی در طول سالهای حضور نظامی غرب در افغانستان، همانند تمام دیگر رهبران طالبان در پاکستان زندگی میکردند و بنا به روایتی، خانوادههای آنان هنوزهم در مناطق امن و مرفه پاکستان به سر میبرند.
با توجه به این واقعیتها پرسش این است که آیا انتقادات شدیداللحن و تقریبا همسان ملا یعقوب؛ وزیر دفاع و سراجالدین حقانی؛ وزیر داخله طالبان از پاکستان را میتوان به عنوان تغییر موضع آنها نسبت به پاکستان ارزیابی و آنان را در برابر پاکستان تصور کرد؟
پاسخ این پرسش با توجه به واقعیتهای مورد اشاره، منفی است؛ زیرا هیچ نشانه دیگری که ثابت کند که سیاست طالبان نسبت به پاکستان پس از بازگشت دوباره آنها به قدرت ۱۸۰ درجه تغییر کرده، وجود ندارد.
به بیان دیگر، درست است که طالبان به کمک امضای توافقنامه صلح با امریکا به قدرت بازگشتند و در حال حاضر نیز از حمایتهای قوی و آشکار واشنگتن برخوردار اند؛ اما نباید فراموش کرد که اگر دخالت و حضور پاکستان نبود، هرگز توافق دوحه به دست نمیآمد و طالبان تنها به دستور اسلامآباد در برابر واشنگتن، پرچم سفید برافراشتند و صلح کردند. به عبارت صریحتر، توافقنامه دوحه را طالبان به نیابت از پاکستان با امریکا امضا کردند.
در این میان، معضل طالبان پاکستانی که امنیت پاکستان را مختل کرده و اسلامآباد مدعی است که این نیروی تروریستی از حمایت طالبان مسلط بر کابل برخوردار است، ممکن است در کوتاهمدت در برخی حوزهها موجب بروز تنش در روابط اسلامآباد – کابل شده باشد؛ اما به لحاظ راهبردی، نه طالبان قابل تفکیک به عنوان یک نیروی نیابتی پاکستان هستند و نه پاکستان با توجه به سرمایهگذاریهای عظیمی که روی پروژه طالبان و شبکه حقانی در طول دهها سال گذشته، انجام داده به سادگی حاضر به کنار گذاشتن آنهاست.
با توجه به این ارزیابی، ادبیات مورد استفاده ملا یعقوب و سراجالدین حقانی که ظاهرا علیه پاکستان ابراز میشود، به نظر مهندسیشده، تصنعی، غیرواقعی، تبلیغاتی، ریاکارانه و مقطعی و موقت میآید و در نتیجه، بیانگر موضع راهبردی و سیاست استراتژيک دولت طالبان در قبال پاکستان نیست.