جنایات کهنه در جوی نو؛ در ارزگان چه میگذرد؟
قطع درختان، آتشزدن زمینها و خانهها و قتل و کشتار ساکنان هزاره منطقه جوی نو، جنایتهای کهنهای است که در تاریخ افغانستان بارها و بارها رخ دادهاست؛ اما تجدید و تکرار آن، در دوره طالبان که مدعی پایبندی و اجرای اصول «شریعت غرای محمدی» هستند، پرده از ماهیت و هویت واقعی طالبان برمیدارد.
شماری از ساکنان ولسوالی ارزگان خاص که هزاره و شیعه مذهباند، مستندات خود از قتلها، سوزاندن زمینها و قطع درختانشان را به سازمان ملل فرستادهاند. به گفته آنها در بیش از دو سال گذشته «دستکم ۱۴ نفر» در این منطقه کشته شدهاند.
به گفته ساکنان محلی «حملات از سوی همسایگان پشتون صورت میگیرد و مقامهای محلی طالبان به شکایات آنها توجهی نکردهاند».
این مستندات مربوط به منطقه ششپر/جوی نو، در ولسوالی ارزگان خاص است.
در شکایتنامه ساکنان محلی به سازمان ملل آمده است: «جوی نو، سرسبزترین، حاصلخیزترین و خوشآبوهواترین منطقه خاص ارزگان است. در واقع این روستا بهترین منطقه خاص ارزگان محسوب میشود. پشتونهای همسایه با تمام توان تلاش میکنند تا با فشار حداکثری و جنایتهای مختلف علیه مردم این روستا، این منطقه را تصرف کنند.»
اما سخنگوی والی طالبان در ارزگان آن را به «نزاع درونقومی و بین خود هزارهها» نسبت میدهد؛ ادعایی که قربانیان آن را کذب میدانند.
پاسخ طالبان در واکنش به این رویداد اما به شک و پرسشها در این باره دامن میزند و اعادهای تکاندهنده ارائه شده از سوی ساکنان محلی ولسوالی ارزگان خاص را باورپذیرتر میسازد؛ زیرا این پاسخی نیست که باید از سوی یک دولت مسئول، ملی و بیطرف داده شود.
طالبان اگر خود را دولتی برای همه مردم افغانستان میدانند باید در قبال تامین امنیت و حفاظت از جان و مال همه مردم، فرای قومیت و مذهب آنان مسئول و متعهد باشند و به دادخواستهای آنان، به طور مسئولانه، رسیدگی کنند؛ اتفاقی که نه تنها در منطقه جوی نو ارزگان رخ نمیدهد؛ بلکه برعکس است.
طالبان مدعیاند که امنیت را پس از دهها سال هرجومرج و بیعدالتی و ناامنی و قانونشکنی زورگویان محلی در سراسر کشور، تامین کرده و جزایر قدرت را برچیدهاند؛ علیرغم این ادعا اما چرا در ارزگان، یک بیداد عریان در جریان است و ساکنان محلی، شبهنگام هدف شبیخون غاصبان و جنایتکاران قرار میگیرند، املاکشان به آتش کشیده میشود، خانههایشان ویران میگردد و بزرگان قومی کشته میشوند؟
اگر این اقدامات از حمایت دولت طالبان برخوردار نیست، پس چرا جلو آن گرفته نمیشود؟ اینکه صرفا ادعا شود که این درگیریها درونقومی و میان خود مردم هزاره است و پشتونها در آن دخالتی ندارند، آیا از دولت طالبان، رفع مسئولیت میکند؟
از سوی دیگر، عکسها، فلمها و مستندات منتشرشده از منطقه به وضوح نشان میدهد که مهاجمان، مسلح هستند و یا از حمایت نیروهای مسلح طالبان برخوردار اند. آن افراد مسلح، بدون شک نه «بغاوتگر» اند و نه «غیرمسئول»؛ آنها جنگجویان طالب یا پشتونهای مسلح محلی هستند که با طالبان ارتباط دارند و از حمایت آنها برخوردار اند و با توسل به جنایتکارانهترین شیوههای ممکن، سعی میکنند بومیان هزاره و شیعه را از سرزمین پدریشان برانند و املاکشان را غصب کنند.
این سیاستی آشنا در تاریخ افغانستان محسوب میشود. هزارهها همواره قربانی ستم و سرکوب شاهان و سلاطین مستبد پشتون بودهاند که با کوچ اجباری آنها، سرزمینهایشان را به پشتونها داده و به این ترتیب، پشتونها امروزه بهترین، حاصلخیزترین و خوش آبوهواترین مناطق کشور را در اختیار دارند.
آنچه در ارزگان جریان دارد اما نشان میدهد که این پروژه آپارتاید هنوز تکمیل نشده و حکومت مسلط، مصمم است تا سیاست اسلاف خود را احیا کند و پشتونهای بیشتری را بر سرزمینهای بهتر کشور، مستقر سازد.
به عبارت دقیقتر، قطع درختان، آتشزدن زمینها و خانهها و قتل و کشتار ساکنان هزاره منطقه جوی نو، جنایتهای کهنهای است که در تاریخ افغانستان بارها و بارها رخ دادهاست؛ اما تجدید و تکرار آن، در دوره طالبان که مدعی پایبندی و اجرای اصول «شریعت غرای محمدی» هستند، پرده از ماهیت و هویت واقعی طالبان برمیدارد و نشان میدهد که آنها فقط شعار شریعت سرمیدهند؛ اما اعمال و رفتارهایشان کاملا قومی و در خدمت قوم پشتون است.
با اینهمه، انتظار میرود که سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری، فریاد دادخواهی مردم مظلوم ولسوالی ارزگان خاص را بشنوند و از تمام توانشان برای توقف این جنایتهای فجیع و هولناک و تکاندهنده علیه بیدفاعترین اقلیت قومی و مذهبی کشور استفاده کنند.
طالبان نیز باید با ارجاع به این حدیث نبوی که میفرماید: حکومت با کفر باقی میماند؛ اما با ظلم، باقی نخواهد ماند، منتظر عواقب و پیامدهای ستمهای سیستماتیکشان علیه مردم مسلمانان و مظلوم کشور باشند؛ زیرا تاریخ، درسهای دردناکی برای جنایتکاران، ستمگران و حاکمان بیرحم و غاصب دارد.