حقانی در بامیان: محقق و خلیلی برگردند
این فراخوان از موضع قدرت بود؛ زیرا او با سفر به بامیان، به دشمنان قدیمیاش عملا نشان داد که هیچ تهدیدی نمیتواند قدرت و سلطه طالبان و شبکه حقانی را به چالش بکشد و حتی بامیان و پنجشیر که پیش از این، نمادهای مقاومت در برابر سیطره طالبان محسوب میشدند نیز اینک در اشغال کامل آنهاست.
سراجالدین حقانی؛ وزیر داخله طالبان در سفر به بامیان که ولایتی هزاره و شیعهنشین در مرکز افغانستان است، در سخنانی گفت: «از سران سیاسی قوم هزاره از جمله استاد محقق و استاد خلیلی دعوت میکنیم به کشورشان بازگردند و در اینجا همانند دیگر بزرگان به زندگیشان ادامه دهند.»
او بدون اشاره به هرنوع مذاکره و مصالحه سیاسی گفت: «ما به هیچکس فکر انتقامی نداریم و دروازه ما به روی تعامل جهانی نیز باز است.»
آقای محقق در واکنش گفت: «از ابراز حسن نیت جناب حقانی صاحب، تشکر؛ اما خوب، برگشتنم بهتنهایی قضیه افغانستان را حل نمیکند.» او افزود که «بدون یک مذاکره واقعی که همه جهتهای سیاسی افغانستان شریک باشند، احزاب، جریانهای سیاسی و جامعه مدنی و برای یک نظام سیاسی آینده افغانستان توافق شود.»
او در گفتگو با بیبیسی از روندی صحبت کرد که «اداره موقت» باشد و در مورد نوع نظام سیاسی مبتنی بر «انتخابات، لویه جرگه باشد» و در یک «توافقنامه» در مذاکره با طالبان گنجانده شوند.
او تاکید کرد که بعد از آمدن «اداره موقت»، بزرگان افغانستان میتوانند برگردند.
فراخوان حقانی اگرچه در ظاهر امر، صلحجویانه و خیرخواهانه به نظر میرسد و او حتی برای نخستینبار از رهبران قومی هزاره با تکریم و احترام با پیشوند «استاد» یاد کرد؛ اما این فراخوان به گونه نمادین، حامل و حاوی پیامها، سیگنالها و نشانگانی است که آن را به نگاه تحقیرآمیز از موضع قدرت نسبت به دشمنان قدیمی، تقلیل میدهد.
نکته اول این است که سراجالدین حقانی این فراخوان را در سفری به بامیان، مطرح کرد؛ جایی که به احتمال قوی، هرگز پیش از این به آن سفر نکرده و این بار اما به عنوان وزیر داخله دولت طالبان و در شرایطی که این ولایت هزاره و شیعهنشین را مدیران سنیمذهب عمدتا پشتون، کنترل میکنند به آنجا رفت و از تریبون طالبان در بامیان، رهبران هزاره را به بازگشت به کشور فراخواند.
این فراخوان از موضع قدرت بود؛ زیرا او با سفر به بامیان، به دشمنان قدیمیاش عملا نشان داد که هیچ تهدیدی نمیتواند قدرت و سلطه طالبان و شبکه حقانی را به چالش بکشد و حتی بامیان و پنجشیر که پیش از این، نمادهای مقاومت در برابر سیطره طالبان محسوب میشدند نیز اینک در اشغال کامل آنهاست و دشمنانشان و رهبران قومی ضد طالبان همگی با حقارت از کشور طرد شده و گریختهاند.
مساله دوم اینکه حقانی هیچ قید و شرطی را برای بازگشت رهبران قومی هزاره به کشور، مطرح نکرد. او نگفت که در قبال این اقدام، چه امتیازی به آنان داده میشود؛ بلکه با اشاره به الگوی زندگی «دیگر بزرگان» صرفا از آنان خواست که به کابل بیایند و مانند افراد عادی زندگی کنند و حتی تصریح کرد که طالبان به فکر انتقام نیستند.
این به معنای آن است که طالبان، رهبران فراری پیشین را «عفو» میکنند و آنها میتوانند با استفاده از این عفو کریمانه به کشور برگردند و به تعبیر ذبیحالله مجاهد درباره حامد کرزی؛ رییس جمهوری پیشین، همانند یک «فرد عادی» زندگی کنند.
بر این اساس، این فراخوان عمیقا تحقیرآمیز است و رهبران سیاسی و قومی فراری را به مجرمان تحت پیگردی که از سوی مرجع مسلط، عفو شدهاند، تقلیل میدهد.
البته در این میان، زندگی «دیگر بزرگان» نشان میدهد که آنها در سفرها و دیدارهای سیاسی خود باید از «امارت» اجازه بگیرند و در صورتی که طالبان موافق نباشند، این سفرها و دیدارها صورت نخواهد گرفت؛ چنانچه تاکنون بارها کرزی و عبدالله در شرایط مشابه قرار گرفته و تحقیر شدهاند.
موضوع سوم اینکه طالبان پیش از این به طور اصولی هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی خارج از دایره «امارت» را ممنوع اعلام کردهاند. آنها در عین حال، مدعیاند که دولتشان فراگیر و «افغانشمول» است و در آن، نمایندگان همه اقوام هستند؛ بنابراین، جایی برای رهبران فراری در آن نیست و توافق صلح و مصالحه سیاسی برای بازتعریف نظام جدید و توزیع عادلانه قدرت در کار نخواهد بود. به این ترتیب، رهبران فراری میتوانند با پذیرش این فراخوان به کشور برگردند و زیر پرچم «امارت» زندگی کنند و سلطه طالبان را بپذیرند.
در این میان، پاسخ محمد محقق به این فراخوان، نشان میدهد که او از یکسو با استفاده از ادبیات سازشکارانه و حتی «تشکر» از حقانی، میخواهد راه سازش با طالبان در آینده را باز بگذارد، و از جانب دیگر، این موضع، قابل انتظار بود؛ زیرا در شرایط کنونی او بخشی از یک ائتلاف سیاسی است که برای ایجاد تغییر در وضعیت کنونی، تلاش میکند و حتی در مواردی بر لزوم مقابله نظامی با طالبان تاکید کردهاست؛ بنابراین، محقق نمیخواهد خارج از این ائتلاف، با طالبان سازش کند و انگ خیانت را به جان بخرد.