قمار چین و طالبان؛ چه کسی برنده میشود؟
چین به منظور غارت منابع طبیعی افغانستان، وارد یک قمار خطرناک با رژيم طالبان شده و در این زمینه، تمامی مصالح، ملاحظات و اولویتهای ارزشمند دیگر از جمله تحقق پیششرطهای جامعه جهانی، نگرانیهای امنیتی ناشی از ارتباط با تروریزم، تامین حقوق انسانی مردم افغانستان به ویژه زنان و دختران و مشارکت مشروع و معنیدار سایر اقوام و بازیگران سیاسی و مدنی افغانستان در ساختار قدرت را نادیده گرفته است.
در سپتامبر ۲۰۲۳ چین نخستین کشوری بود که سفیر رسمی به افغانستان فرستاد و این سفیر اعتبارنامه خود را به محمد حسن آخوند؛ نخستوزیر طالبان تقدیم کرد.
روز سهشنبه ۱۰ دلو هم شی جین پینگ؛ رئیس جمهور چین در مراسمی اعتبارنامه اسدالله بلال کریمی؛ سفیر طالبان را پذیرفت.
وزارت خارجه چین هم گفته که افغانستان «نباید از جامعه بینالمللی کنار گذاشته شود».
نهادها و گروههای مخالف طالبان به این اقدام واکنشهای تندی نشان دادهاند. از جمله «جبهه مقاومت ملی» و «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» از این کار انتقاد کردهاند.
این جبهه گفته که این کار «اشتباهی فاحش» و «اقدامی شدیداً نگرانکننده در راستای مشروعیت بخشیدن به گروه تروریستی طالبان است».
«شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» نیز اقدام چین را «غیردیپلماتیک» خوانده و با ابراز نگرانی گفته است که چین با چنین کاری «تمامی قوانین بینالمللی، عرف دیپلماتیک و مناسبات بینالدول مشروع» را زیر سؤال برده است.
اقدام چین در وضعیت راکد مشروعیت طالبان، یک شوک بزرگ وارد کرد. بسیاری از طرف های داخلی و خارجی، این اقدام را غیرقابل انتظار می دانستند و هرگز تصور نمیکردند که بلافاصله پس از نشست ابتکار همکاری منطقهای افغانستان در کابل و در آستانه نشست بینالمللی درباره افغانستان در دوحه، رییس جمهور چین با پذیرش اعتبارنامه سفیر طالبان، گام اولیه را برای شناسایی رسمی حکومت کابل بردارد.
از دید ناظران، این یک قمار بزرگ با پیامدهای غیرقابل پیشبینی است. رویکرد چین در این زمینه، بدون شک بر منافع و زدوبندهای اغلب نامشروع و کوتاهمدت اقتصادی استوار است.
پکن بیتردید در قبال شناسایی رسمی رژیم طالبان میخواهد از امتیاز ویژه تصاحب و تملک ذخایر عظیم زیرزمینی افغانستان برخوردار شود. همین حالا هم چین بزرگترین سهم را از استخراج – و به روایتی تاراج – معادن دستنخورده افغانستان به خود اختصاص میدهد و طبق تحولات چند روز اخیر، قرار است این سهم در آینده نزدیک در حوزه استخراج نفت، مس، طلا و… چندین برابر افزایش پیدا کند.
در برابر اما چینیها به طور ضمنی به حکومت طالبان، مشروعیت میدهند، از آن در نشستهای بینالمللی حمایت میکنند و با ارائه کمکهای ناچیز اما چشمگیر مانند ارسال محمولههای امدادی برای زلزلهزدگان هرات و ساختن راه و جاده و ایستگاههای تامین برق در مناطقی که فعالیتهای اکتشافی و اقتصادی انجام میدهند، وانمود میکنند که بزرگترین حامی طالبان هستند.
افزون بر این البته گزارشهای تاسفباری درباره کمک سازمانهای اطلاعاتی چین به طالبان برای جاسوسی از شهروندان افغانستان با ارائه تجهیزات دیدهبانی، ابزارهای رصد اطلاعات، جاسوسی مجازی، شنود مکالمات و ارتباطات اینترنتی و همچنین آموزش پرسونل، منتشر شدهاست که به طور مستقل قابل تایید نیست؛ اما نشانههای روشنی وجود دارد که تایید میکند طالبان به فناوریها و روشهای پیشرفته برای تجسس از شهروندان، دست یافتهاند که این بدون شک، بدون دریافت کمک از کشورهای خارجی و قدرتهایی مانند چین، امکانپذیر نبوده است.
به این ترتیب، چین به منظور غارت منابع طبیعی افغانستان، وارد یک قمار خطرناک با رژيم طالبان شده و در این زمینه، تمامی مصالح، ملاحظات و اولویتهای ارزشمند دیگر از جمله تحقق پیششرطهای جامعه جهانی، نگرانیهای امنیتی ناشی از ارتباط با تروریزم، تامین حقوق انسانی مردم افغانستان به ویژه زنان و دختران و مشارکت مشروع و معنیدار سایر اقوام و بازیگران سیاسی و مدنی افغانستان در ساختار قدرت را نادیده گرفته است.
این قمار در کوتاهمدت به نفع چین است؛ زیرا به سران پکن امکان میدهد که از انزوای طالبان از سوی جامعه جهانی، استفاده کند و به تامین حداکثری منافع سرشار اقتصادیاش بپردازد و هژمونی استعماری خود بر افغانستان زیر سلطه طالبان را تحمیل کند. این رویکرد چین در قبال دیگر رژیمهای استبدادی و سرکوبگر از میانمار تا تایلند و دیکتاتوریهای مسلط بر افریقا، امریکای لاتین، خاورمیانه و جزایر اقیانوس آرام هم است؛ اما در مورد افغانستان، به نظر میرسد که بسیار زود شروع شده و خیلی زود هم با شکست روبهرو خواهد شد؛ زیرا نادیده گرفتن اراده مردم افغانستان برای تغییر این وضعیت، یک اشتباه فاحش و راهبردی است.
مردم هرگز طالبان را نپذیرفتهاند و هیچگاه نیز روی آن به مثابه یک حکومت پایدار و ابدی، حساب باز نمیکنند. طالبان حتی از حمایت حداکثری پشتونهای خودشان هم برخوردار نیستند و ترکیب قدرتی که آنها ایجاد کردهاند از سوی کشورهای همسایه و منطقه هم نه تنها تایید نمیشود؛ بلکه تهدید تلقی میشود؛ بنابراین، رژيم کنونی کابل یا باید از مسیر صلحآمیز و در نتیجه توافق بینافغانی، تغییر کند و یا محکوم به فروپاشی با اراده مردم خواهد بود. بنابراین، در شرایط کنونی، چین ممکن است خود را برنده احساس کند و طالبان هم از کسب مشروعیت ضمنی از جانب پکن، سرخوش باشند؛ اما در میانمدت، نتیجه این قمار، چیزی جز پشیمانی و شکست نخواهد بود.