پکتیکا آماج بمباران پاکستان؛ چرا خلیلزاد نگران است؟
خلیلزاد به خوبی میداند که اگر بحران رابطه میان طالبان و پاکستان به درگیریهای مستقیم نظامی بیانجامد، اسلامآباد ممکن است به سرعت گزینههای دیگر را نیز فعال کند که یکی از مهمترین آنها گسیل کمکهای نظامی به گروههای مخالف طالبان از جمله مجاهدین سابق، داعش و دیگر جریانهاست، و رهبران پاکستان هم پیش از این به تلویح و تصریح نسبت به فعال کردن این سازوکار به طالبان هشدار داده بودند.
زلمی خلیلزاد در واکنش به حملات هوایی ارتش پاکستان در پکتیکا گفت دوطرف به جای درگیری توافق کنند که قلمروشان توسط گروههای مخالف استفاده نشود. او گفت طالبان احتمالا به این حمله هوایی پاسخ خواهد داد.
پس از این پست خلیلزاد در شبکه ایکس، وزارت دفاع طالبان هم در بیانیهای تند و شدیداللحن اعلام کرد که برای دفاع تمامیت ارضی افغانستان، حمله هوایی پاکستان را بیپاسخ نخواهد گذاشت.
خلیلزاد با اشاره به سفر محمد صادق به کابل این پرسش را مطرح کرد که «آیا جنرال منیر [رئیس ارتش پاکستان] به او [محمد صادق] اجازه خواهد داد که مذاکرات با طالبان را آغاز کند؟»
واکنش زلمی خلیلزاد به بمباران ولسوالی برمل پکتیکا توسط ارتش پاکستان، آشکار نشان میدهد که او به شدت نگران متشنج شدن بیشتر روابط کابل با اسلامآباد است. برای کسی که طالبان را به قدرت رسانده، هیچ چیزی ترسناکتر از درگیری مستقیم طالبان با اصلیترین حامی این گروه در دوره پیش از به قدرت رسیدن آن نیست.
خلیلزاد حتی زمانی که با طالبان در دوحه مذاکره میکرد بارها به اسلامآباد و راولپندی سفر کرد و در دیدار با مقامات سیاسی و جنرالهای نظامی پاکستان از روند مذاکرات با طالبان به آنان گزارش داد و از نفوذ فوقالعاده و منحصر به فرد پاکستان بر طالبان برای مجاب کردن مذاکرهکنندگان این گروه به پذیرش شرایط امریکا در توافقنامه دوحه بهرهبرداری کرد.
مذاکرات خلیلزاد با رهبران سیاسی و جنرالهای نظامی پاکستان در آن زمان، پیوندهای عمیق و مستحکم گروه طالبان و پاکستان را برملا میکرد و نشان میداد که این گروه به ه طور مستقل، قادر به تصمیمگیری درباره سرنوشت جنگ و صلح با امریکا در افغانستان نیست؛ بلکه تصمیمگیرنده اصلی و نهایی پاکستانیها هستند.
در آن زمان حتی مذاکرهکنندگان طالبان نیز مادامی که روند مذاکرات به نقاط حساس و سرنوشتساز میرسید برای مشورت با رهبران تراز اول خود و البته کارفرمایان پاکستانیشان از قطر به پاکستان بازمیگشتند. به عنوان نمونه در یکی از موارد، وقتی خبرنگاری در فرودگاه دوحه از یک مذاکرهکننده طالبان پرسید که به کجا میرود؟ او پاسخ داد: خانه. خبرنگار پرسید: افغانستان؟ مذاکرهکننده طالبان گفت: نه پاکستان!
حتی شایعات و گزارشهایی نیز وجود داشت که اکثر مذاکره کنندگان طالبان در دوحه، تابعیت پاکستانی دارند و خانوادههایشان در پاکستان زندگی میکنند.
با این حال پس از امضای توافقنامه دوحه و سقوط نظام جمهوری، طالبان به سرعت بر افغانستان مسلط شدند و رهبران آن گروه نیز خانوادههای خود را از شهرهای پاکستان به کابل و سایر ولایات افغانستان منتقل کردند. این اما تنها نشانه سرآغاز فاصله گرفتن طالبان از پاکستان نبود؛ بلکه مهمتر از آن، حمایت طالبان از تروریستهای پاکستانی و آغاز کارزارهای نظامی تیتیپی با حمایت متحدان افغان خود به منظور تشکیل «نظام اسلامی» در پاکستان، بحران رابطه میان دو متحد قدیمی را به طور غیرقابل انتظاری تشدید کرد.
این بحران اکنون به اندازهای گسترش یافته که حتی زلمی خلیلزاد به عنوان معمار توافقنامه صلح منتهی به بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان را نیز نگران کرده است.
او که شاید خوشحالترین و امیدوارترین فرد از کاهش ملموس تنشها میان طالبان و پاکستان در روزهای اخیر بود و سفر سرزده محمد صادق؛ فرستاده ویژه پاکستان به کابل را به فال نیک گرفته بود، مانند بسیاری از طرفداران طالبان با حملات ناگهانی جتهای پاکستانی بر ولسوالی برمل پکتیکا به منظور انهدام هستههای تروریستی وابسته به تیتیپی به شدت غافلگیر و البته غمگین شد.
اکنون بزرگترین نگرانی زلمی خلیلزاد این است که طالبان به حمله پاکستان پاسخ دهند و به این ترتیب، سریال درگیریهای مستقیم نظامی میان دوطرف بر سر تیتیپی به اندازهای تکرار شود که هرگونه تلاش برای ترمیم روابط آسیبدیده بیهوده و بینتیجه باشد.
خلیلزاد به خوبی میداند که اگر بحران رابطه میان طالبان و پاکستان به درگیریهای مستقیم نظامی بیانجامد، اسلامآباد ممکن است به سرعت گزینههای دیگر را نیز فعال کند که یکی از مهمترین آنها گسیل کمکهای نظامی به گروههای مخالف طالبان از جمله مجاهدین سابق، داعش و دیگر جریانهاست، و رهبران پاکستان هم پیش از این به تلویح و تصریح نسبت به فعال کردن این سازوکار به طالبان هشدار داده بودند.
در این صورت نه تنها تلاشهای مذبوحانه خلیلزاد برای به نتیجه رساندن توافقنامه استعماری دوحه شکست خواهد خورد؛ بلکه شاید حاکمیت طالبان در افغانستان به عنوان بزرگترین پیامد این توافق استعماری که تاکنون در نتیجه بازیهای دوگانه و ریاکارانه امریکاییها و همکاری پاکستانیها، بیرقیب و شکستناپذیر به نظر میرسید، دستخوش تهدید و تزلزل شود و در شرایطی که جنگ شدید قدرت میان شبکه حقانی و ملا هبت الله آخوندزاده نیز در درون ساختار طالبان به شدت جریان دارد، گروههای ضد طالبانی با استفاده از حمایتهای پاکستان، ضربات سخت و مهلک و مرگباری را برای تضعیف و در نهایت فروپاشی رژیم طالبان وارد آورند؛ این همان چیزی است که به کابوس زلمی خلیلزاد تبدیل شده و هر بار که دامنه تنش و تخاصم میان طالبان افغان و پاکستان گسترش مییابد خواب از چشم خلیلزاد میرباید.