ادبیات ماشینی؛ آلودگی زبانی یا بخشی از فرهنگ فولکلور؟

کمتر کسی را می‌توان یافت که متوجه نوشته‌های پشت برخی از موترها در سطح شهر نشده‌باشند؛ نوشته‌هایی با مفاهیم مختلف، مثل «دیگران از مرگ می‌ترسند، من از رفیق نامرد»، «عزیزم فقط بگو نام خدا»، «امان از نامردی»، «سلطان غم مادر»، «چون می‌گذرد، غمی نیست» و…

هرچند موترنوشته‌ها بیشتر در گذشته رایج بوده؛ اما هنوز راننده‌هایی هستند که به این نوشته‌ها و پیام‌های آن پایبند اند. این ادبیات، واقعیت انکارناپذیر زندگی قشری از جامعه است که با نوشتن در شیشه موترها، پیام‌هایی از حکایت‌های جانسوز گذشته، احساسات درونی و تجربه‌های تلخ یا شیرین زندگی‌شان را بازتاب می‌دهند.

اما برخی از رانندگان، دلیل خاصی برای نوشته‌های پشت موترشان ندارند. آن‌ها می‌گویند که این نوشته‌ها در زمان خرید موتر روی آن نوشته بوده و تعدادی هم می‌گویند که جمله‌ها یا اشعاری که خوش‌شان آمده، پشت موترشان نوشته‌اند. برخی از راننده‌ها بر این باور اند که نوشته‌های روی موترشان قسمتی از تجربه‌ زندگی‌شان بوده‌است.

احمد ذکی که در مسیر چهل‌ستون- مرکز شهر تاکسی‌رانی می‌کند، به خبرگزاری افق می‌گوید، هرکس تجربه‌های خود را روی شیشه‌های موترش نوشته می‌کند. او می‌گوید که برخی از افراد دردهای‌شان را می‌نویسند و برخی تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی‌شان را به شکل کلمات به مردم بیان می‌کنند که هرکدام پیام‌های بزرگی دارد.

ادبیات کمک‌راننده‌ها
در میان انبوه صداهایی که در سطح شهر، جاری‌است، ادبیات کمک‌‌رانندگان بس‌های شهری توجه هرکسی را به خود جلب می‌کند. کاربرد کلمات و طرز ادای کمک‌راننده‌ها بسیاری را به تامل وامی‌دارد. این صداها و اداها، برای بسیاری از افراد به دشواری قابل فهم است، به‌خصوص افرادی که از مکان دیگری وارد شهر کابل می‌شوند، نمی‌توانند به سادگی کلمات را تشخیص دهند.

کمک‌رانندگان ملی‌بس‌ها و مینی‌بوس‌های شهری، علاوه بر تشدید آهنگ و هجاها، تغییراتی را در واژه‌های زبان نیز به‌میان آورده‌اند. ظاهرا دیدگاه‌هایی مطرح است که این افراد به‌دلیل ادای سریع کلمات، بعضی حرف‌ها در گفتارشان حذف می‌شود یا تغییر پیدا می‌کند؛ اما عمران که در مسیر شهر-چهلستون شاگرد ملی‌بس است، می‌گوید بیشتر کمک‌راننده‌ها کلمات را سریع ادا می‌کنند. به‌گفته او، ادای سریع کلمات باعث می‌شود شماری به‌جای کلمات «شار رو (شهررو)»، «چار رو یا ساررو» متوجه شوند.

فرهنگ عامه
از آنجا که موضوع مطالعه فرهنگ فولکلور، بررسی جنبه‌های مختلف زندگی عامه است، برخی از ادبیات‌شناسان می‌گویند که فولکلور در جوامعی شکل می‌گیرد که افراد آن جامعه، دارای دو نوع پرورش باشند؛ پرورش‌هایی چون عوام (مردم کوچه و بازار) و خواص (تحصیل‌کردگان و نخبگان) باعث می‌شود، فولکلور در آن جامعه شکل بگیرد.

احمدرضا میرزایی؛ استاد دانشگاه به خبرگزاری افق می‌گوید، ادبیات ماشینی در بخش فولکلور (فرهنگ عامه) قابل بحث است از این رو، ادبیات ماشینی به هیچ‌عنوان آلودگی‌ زبانی را باعث نمی‌شود.

او می‌گوید که موترنوشته‌ها از لحاظ ادبی، جامعه‌شناختی و روان‌شناختی با اهمیت است، از این رو، موترنوشته‌ها در بخش پرورش عوام قرار می‌گیرد که بیشتر نشان‌دهنده تجارب زندگی، دردها و احساسات درونی افراد است که به شکل موترنوشته‌ تبارز پیدا می‌کند.

آقای میرزایی همچنین می‌گوید که نحوه ادای کمک‌رانندگان موترهای شهری نیز آلودگی زبانی را به میان نمی‌آورد. به‌باور او، تغییر بیانی کلمات توسط کمک‌راننده‌ها نمی‌تواند تعمیم یابد؛ زیرا مردم عادت ندارند از نمونه‌های پرورش عامیانه، الگو بگیرند. او می‌گوید که این جزء فرهنگ مردم عامه است و هیچ مشکلی را برای زبان به‌وجود نمی‌آورد.

با این حال، عاداتی که مربوط به زندگی عمومی می‌شود، از جمله تمام پیشه‌ها و فنون توده نیز جزء فرهنگ فولکلور شمرده می‌شود. عادات و فنونی که تجربه‌های مختلف زندگی افراد جامعه را با خود دارند. این‌گونه، ادبیات ماشینی و ادای کلمات کمک‌راننده‌ها جزء پرورش‌هایی است که خارج از نهاد رسمی صورت گرفته و بخشی از فرهنگ و زندگی مردم است. فرهنگ توده هم در کنار بخش تحصیل‌کردگان، با وجود همین پرورش‌های عامیانه در جوامع شکل می‌گیرد.

مطالب مرتبط