نقش رسانهها در رشد و توسعه دموکراسی
اگر آزادیهای رسانهای محدود شود و بدتر از آن اینکه دولتها بیشتر و پیشتر از گروههای تبهکار و تروریستی، در این محدودیت نقش ایفا کنند، دموکراسی به عنوان بهترین روش حکومتداری مدرن عملا شکست خورده و مردمسالاری به مثابه یک پروسه و روند ملی و بومی که میبایست بنیادها و ریشههای آن در داخل جوامع، در بستر سنت و فرهنگ ملی، از مسیر فرهنگسازی و پرورش مردمسالاری بر بنیاد ارزشها، عناصر و المانهای ملی و بومی شکل یافته و ساخته شود نیز با خطری جدی مواجه میشود.
رسانه را رکن چهارم دموکراسی مینامند. به بیان دیگر، اگر در یک دموکراسی، رسانههای آزاد و منتقد وجود نداشتهباشد، دموکراسی نیز وجود ندارد و نمیتوان ادعا کرد گه چنین جامعهای به معنای واقعی، آزاد و دموکراتیک است. با این حال، این نکته مهم را نیز نباید نادیده گرفت که همانگونه که دموکراسی برای ایجاد و استقرارش نیاز به رسانه به مثابه رکن چهارم دارد، رسانه نیز برای ادامه حیات خود، نیازمند بستری دموکراتیک است؛ بستری که در آن آزادی بیان تضمین و تامین شدهباشد و ظرفیت پذیرش انتقاد، مدارا، بردباری و شکیبانی، تولرانس و تسامح و تساهل و دگراندیشی در همه عرصهها وجود داشتهباشد.
به این ترتیب، نیاز رسانه و دموکراسی، نیازی دوطرفه و عمیقا حیاتی است به گونهای که وجود یکی بدون حضور دیگری، ممکن نیست.
در این میان، یک نکته مهم را نباید از یاد برد و آن اینکه دموکراسی به صورت ابتدا به ساکن به وجود نمیآید؛ بلکه رسانه یکی از نخستین پیشنیازهای ایجاد و استقرار دموکراسی به ویژه در جوامع بسته و بسیط و استبدادی است.
همه ملتهایی که امروزه شاهد رشد و بلوغ دموکراتیک هستند، بخشی از این موهبت عزیز و عظیم را مرهون مبارزات رسانهگران و فعالیت رسانههای آزاد هستند؛ آنهایی که در زمین استبداد، مشق دموکراسی کردند و برای استقرار و توسعه مردمسالاری قربانیهای بزرگی دادند.
نمونههای فراوانی در این باره وجود دارد و تاریخ گواه است که شماری انبوه از اهالی قلم و اندیشه و رسانه و خرد، مبارزان راه آزادی و دموکراسی تنها به دلیل نوشتن مقاله در مطبوعات، سخنرانی، بیان واقعیت، افشای حقیقت و سایر نمودها و نمادهای رسانهای توسط دیکتاتورها، سرکوبگران و رهبران استبدادپیشه به زندان افکنده شده و حتی اعدام یا ترور شدهاند.
این کاری است که رسانه برای دموکراسی کرده و به این ترتیب، آن را در مسیر رشد و شکوفایی و توسعه قرار داده و حاکمان را مجبور به کرنش و تمکین در برابر اراده اکثریت کردهاست.
با این حساب، اگر آزادیهای رسانهای محدود شود و بدتر از آن اینکه دولتها بیشتر و پیشتر از گروههای تبهکار و تروریستی، در این محدودیت نقش ایفا کنند، دموکراسی به عنوان بهترین روش حکومتداری مدرن عملا شکست خورده و مردمسالاری به مثابه یک پروسه و روند ملی و بومی که میبایست بنیادها و ریشههای آن در داخل جوامع، در بستر سنت و فرهنگ ملی، از مسیر فرهنگسازی و پرورش مردمسالاری بر بنیاد ارزشها، عناصر و المانهای ملی و بومی شکل یافته و ساخته شود نیز با خطری جدی مواجه میشود؛ زیرا نیرویی که میبایست این رسالت عظیم و سنگین را بر دوش بکشد، رسانهها، خبرنگاران و روزنامهنگاران هستند.
آنها در صف مقدم مبارزه برای مردمسالاری و آزادی در برابر تحجر و انجماد و واپسگرایی و جامعه تکصدایی مورد نظر تروریستهای متصلب و وحشی و دیکتاتورهای سرکوبگر و جاهطلب و اقتدارگرا ایستادهاند؛ بنابراین، ارزش کاری که روزنامهنگاران انجام میدهند کمتر از کاری که نیروهای مسلح و امنیتی کشورها در صفوف مقدم نبرد با برای دفاع از میهنشان، به پیش میبرند نیست.
هردو نیرو، شایسته تکریم و احترام اند و از عملکردها و دستاوردهای آنان باید به نیکی تقدیر و ستایش شود.
ظاهرا کسانی که در راستای ایفای این نقش و استیفای این حق میایستند و مانع از عملکرد بهینه رسانهها و خبرنگاران میشوند، یا متوجه اهمیت بنیادین و حیاتی کاری که خبرنگاران میکنند نیستند و یا آگاهانه یا ناآگاهانه به نیابت از دشمنان آزادی و دموکراسی، سعی دارند این پروسه اجتماعی و فرهنگی را مختل کنند تا به این ترتیب، روند سلطه تروریزم، افراطیگری، خشونت، نابردباری فرهنگی، عدم تنوع و تکثر قومی و مذهبی و همستیزی و نفاق، دیکتاتوری و استبداد بیش از اینها تسریع و تعجیل شود و بر این اساس، عملا راه را بر سلطه ملتها بر سرنوشت خویش به مثابه یک انسانی و شهروندی، سد کنند.
از سوی دیگر، به عقیده کارشناسان مسایل فرهنگی و اجتماعی، خبرنگاران صرف نظر از رویکردهای سیاسی و فرهنگی و ارزشی رسانههایی که برای آن کار میکنند، در کشورهای فاقد دموکراسی بالغ و بومی در فضای بسیار خطرناکی فعالیت میکنند و این در حالی است که آنها نسبت به خطرات و مضرات و آسیبها و تهدیدهای این کار آگاهی دارند؛ اما به رغم این آگاهی به دلیل علاقه و عشقی که به حرفه خود دارند و نیز رسالت مقدسی که برای توسعه آزادی و دموکراسی میشناسند و برای اهداف بزرگتری مانند آگاهیبخشی جمعی و شکستن سد سانسور و اختناق و خفقان خبری و رسیدن به مدارج عالی آزادی انسانی، همه این خطرات را به جان میخرند تا کاری ماندگار از خود برای مردم و جامعه خویش، ارائه کنند.
بنابراین، از این منظر نیز کار خبرنگاران کمتر از کار سربازانی که به عشق میهن و برای حفظ جان و امنیت و آسایش مردم خویش در برابر دشمنان، سینه سپر میکنند و تا آخرین قطره خون خویش مبارزه و مقاومت میکنند، نیست.